فرهنگ امروز/ ستاره جاوید:
سوغات امسال ژاپنیهای چشمبادامی، برای تماشاگران تهرانی در سیوپنجمین جشنواره تئاتر فجر، هیجان و خلاقیت بود. گروه نمایشی «SIRO-A» (با شعار ما سروصدا تولید میکنیم)، یکی از گروههای جوان حرکات نمایشی ژاپن است که اساس کار خود را بر تلفیق ویدئوپروجکشن و رقصهای خلاق قرار داده است. گروهی با پسرهای بهغایت ساده و دلنشین و مبتکر که با تمرکز بر جزئیات و طراحی جزءبهجزء عناصر روی صحنه، با استفاده از تکنیکهای بصری نور، حرکت و صدا، در نهایت مخاطب را غافلگیر کرد. نقطه قوت نمایش سفید، به کارگردانی کوکوونا «Cocovenna»، بر آغاز متفاوت و مشارکتدادن مردم در روند اجرا استوار است و در پایانبندی هم، این مردم هستند که بر پرده نقش میبندند و قهرمان داستان هستند. گروه سیرو-ای، با بهرهگیری از قدرت فناوری و سهم بالای دیجیتال در زندگی امروز، توانسته نمایش بسیار پرسروصدا و مؤثری را خلق کند که بر دل مخاطب بنشیند. در ابتدا از مردم خواسته میشود روی صحنه بروند و اجازه دهند گروه یک عکس موبایلی از آنها و پزی که گروه طراحی کرده، بگیرد. ۴۰ فریم ثبت میشود که در انتهای پروجکشن و نمایش، به سریعترین شکل ممکن، میکس شده و تماشاگران تهرانی خود را جزئی از بازی میبینند.
بهرهگیری بجا و خلاقه از عناصر نور، ضدنور، غافلگیری بصری و روانی مخاطب، افکتهای ازپیشطراحیشده با اجرای بسیار سریع، جلوههای ویژه ناب و غیرتکراری روی پرده، تدوین لایو حرکات رقصندهها و بازی بداهه و خلاقانه آنها با عناصر اصلی پروجکشن، درست مثل جلوههای ویژه کامپیوتری که مقابل چشم تماشاچی خلق میشود، از نقاط قوت کار است. با این تفاوت که این جلوههای ویژه کاملا از سوی عوامل انسانی طراحی و اجرا شده است، نه در کامپیوتر یا استودیوهای تلویزیونی. بازی بهغایت خلاقه با نور و اجرای شوی زنده که تلفیقی از انسان و دیجیتال است و تکثیر مداوم انسانها در پسزمینه دیجیتال پروجکشن، نمادی از سبک زندگی بشر امروز است که زندگیاش با دیجیتال، در هم تنیده شده و گویی یارای گریز از آن را ندارد.
گروه سیرو-ای، برگزیده مسابقات استعدادیابی آمریکا و بریتانیا در سال ۲۰۱۵ است و خوب میداند از حرکات نمایشی انسانهای بهشدت آلوده به دستاوردهای دنیای دیجیتال چه میخواهد. این گروه جوان که هنرشان بیشتر بر پایه شو و حرکات نمایشی طراحی شده، سبک بیان خود را بر انتقاد از زندگی دیجیتال امروز و تکافتادگی آدمها متمرکز کرده و میکوشد با صداقت خاصی، برش کوچکی باشد از مردمانی که خود را در دیجیتال غرق کردهاند.
بازی صمیمی و بداههای که از تماشاگران در طول اجرا گرفته میشود و همانلحظه به مدد تکنولوژی دوربینهای دیجیتال، میکس شده و در پروجکشن نمایش داده میشود، آینه تمامنمایی از پیکره ذهنی آدمهایی است که جز دیجیتال، دنیای دیگری ندارند. شروع مردمی، کار گروهی قوی که در روحیه ژاپنیها شهرت جهانی دارد، دوری از خودمحوری فردی در طول نمایشی اینچنین اکشن و خلاق، استفاده از کنتراست شدید نور و رنگهای هیجانآفرین و کارگردانی تکتک اعضا بر نقش خود، طراحی جزءبهجزء افکتهای بدنی و پروجکشنی و پایانبندی مردمی، سبب شده که نمایش سفید برای لحظاتی کوتاه، شادی و نشاط را بر چهره تهرانیها بنشاند و اندوه جانفرسای فاجعه پلاسکو را از قلبشان بزداید.
در نقد نمایش «من، سیزیف»؛ کاری از «بلغارستان»؛
انتزاع هدایتکننده «من، سیزیف» به کارگردانی وسلکا کونچوا، «Veselka Kuncheva» و بازی درونی تکپرسوناژ این نمایش، فرصت مغتنمی است برای گردشگران ماجراجویی که میخواهند سفری به دنیای درون داشته باشند. در نمایش بیکلام من سیزیف، بیکلامی در کنار بازی درونی و سفسطهآلود تکپرسوناژ قصه، به انتقال بار دراماتیک و روایی داستان کمک کرده است.
هرچند، افسانه و اسطوره سیزیف، به ادبیات قرنهای خیلی دور یونان، ارجاع داده میشود، اما روح نهفته در پیکره این پرسوناژ اسطورهای و جدال بیپایان و بیفرجامش با خویشتن است که همواره، حتی تا سالها بعد نیز، رنگ کهنگی و دمدهبودن را بر پیکره این نمایش، نخواهد نشاند و برای انسان عصر دیجیتال، جذاب خواهد بود.
به عبارت دیگر، من، سیزیف، نمیتواند برای هیچیک از ما غریبه باشد. تلاش نافرجام و سیزیفواری که با جادوی سوررئالیسم نهفته در روایت، به شکلی لایهلایه و حسی، برای تماشاگر بازی میشود، پلان کوتاهی از تلاشهای نافرجام بسیاری است که هر یک از ما در زندگی تجربه کردهایم؛ تلاشهای عقیم و فسردهکنندای که نهتنها به ثمر نمینشیند، بلکه درنهایت، خمودگی و تکافتادگی عمیقتری را برایمان طراحی میکند و یأس فلسفیمان را بیشتر میکند.
ایجاد پاساژهای حسی اگزجره نشده، بازی دراماتیک و طراحی خلاقانه و سوفسطاییوار عروسک سوررئال روایت که بخش اعظمی از بار معنایی نمایش را برعهده دارد، از نقاط قوت بلغارهاست. اتفاقا مونولوگمحورنبودن نمایش، به مدد بازی آمده و بار حسی و فلسفی کار را تشدید کرده است و هوشمندی نویسنده در انتخابهای بهشدت گزینشی نریشنهای کوتاه، سبب شده تماشاگر ایرانی با کار خارجی، ارتباط برقرار کند و با سیزیف درون خود، همذاتپنداری کند و در سوگ تلاشهای عقیمش بنشیند و با فتحهای زودگذرش، همپیاله شود.
نکته حائز اهمیت در خوانش این نمایش، خلق اثری بهروز از اسطورهای کهن است. نوع روایت و چیدمان مینیمال و بسیار سادهای که در این نمایش میبینیم توانسته با مخاطب پیچیده و پر از رمزوراز امروز، ارتباط برقرار کند. به عبارت دیگر، بار معنایی عمیق و فلسفه سنگینی که روایت بر دوش میکشد، در ترکیب با سادگی محض عناصر صحنه، خوب جواب داده و ما در روند اجرا، متمرکز بر حوادثی پیش میرویم که بر قهرمان قصه میگذرد؛ یعنی علاوه بر ایدهپردازی خلاقانه و مدرن صحنه، پرسوناژ، میزانسنها و عروسک انتزاعی نمایش، اجرای خوب همراه با بازی باورپذیر و حرفهای آرتیست هم، در انتقال هدف نویسنده موفق بوده است.
استفاده از تکنیک طراحی نور، صحنه مینیمال، عروسک لوده و بهشدت انتزاعی اما دوستداشتنی، جانبخشی به اسطورهای کهن با نگاهی مدرن و خلاقیت در نوع دیگرگونهای از عروسکگردانی، همه دست به دست هم میدهد تا به یاد انسانی در خاورمیانه آشوبزده بیاورد که تنهایی آدمها در اروپای جنوبشرقی به همان اندازه یأسآلود است که تکافتادگی آدمها در جغرافیایی دیگر... «من، سیزیف»، سیاهنمایی نیست، اما طعنهای سوفسطاییوار به زندگی پرزرقوبرق و شلوغ امروز است که دریچهای امیدبخش به «تئاتر بیهیچ» گروتفسکی میگشاید و به تلخی و گزندگی به یاد همه ما میآورد که چقدر تنهاییم و این تنهایی و تکافتادگی مختص انسان ایرانی یا بلغاری نیست، بلکه رهاورد دنیای بهشدت زننده انقلاب ارتباطات و فناوری اطلاعات است که بشر را روزبهروز در خود هضم میکند و یادش میآورد که چقدر بیرحمانه با سیزیف درون خود در جدال برای هیچ است.
روزنامه شرق