به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ حسین پاینده در نشست «تاریخگرایی نوین»: تاریخ با گذشته فرق دارد و کار تاریخنگار مکتوبکردن گذشته نیست. تاریخگرایان نوین هم اینگونه فکر نمیکنند. نیچه و فوکو از جمله متفکرانی هستند که در شکلگیری تفکر نوین تأثیر زیادی داشتهاند. در نظر نیچه معرفت تاریخی مبتنیبر معرفت نظرگاهی و پرسپکتیو است. به عقیده او معرفت هیچگاه مبین حقایق بیواسطه نیست و تاریخنگاران هرگز به حقایق تاریخی دست نمییابند. به عبارت دیگر حقیقت تاریخی در نظر نیچه از نظرگاههایی برمیآید که مربوط به حقیقیبودن تاریخ است. درواقع نیچه نگاهی تبارشناختی به تاریخ دارد و معتقد است ارزشهای تاریخی همواره در حال بازتفسیرشدن هستند. نیچه درباره تبارشناسی اخلاق میگوید: ارزشهای اخلاقی ارزشهایی هستند که در برهههای مختلف تاریخ پدیدار و محو میشوند تا دوباره در زمانی دیگر ظهور و بروز یابند.
اما طبق دیدگاه فوکو، حقیقت تاریخی ثابت نیست بلکه همواره در حال تعدیل است و در زمانهای مختلف پدیدار یا محو میشود. بههمیندلیل هرگز نمیتوان حقیقت را یکبار برای همیشه تبیین کرد. در نظر فوکو در پس هر حقیقتی یک گفتمان معین نهفته است. همچنین فوکو اعتقادی به سیر خطی در تاریخ ندارد. در نظر فوکو ممکن است چیزی که امروز حقیقت است فردا نباشد. بنابراین در هر دورهای یک گفتمان تاریخی مسلط است و در دوره دیگر تغییر میکند. فوکو چگونگی کسب دانش و اشاعه آن را اپیستمه مینامد. بههمیندلیل صحت و سقم گزارههای تاریخ براساس میزان پایبندی ملاکهای گفتمانی ارزیابی میشوند. ازاینرو، هیچ کتاب تاریخی را نمیتوان بیانگر یک حقیقت یا واقعیت دانست. طبق دیدگاه تاریخگرایان نوین، شناخت دقیق از تاریخ ناممکن و هر شرح تاریخی شکلی از متنیکردن گذشته است. بنابراین هرگز تاریخ، همان گذشته نیست چراکه میتوان تاریخهای متعدد و متکثری از گذشتهای واحد نوشت. بهعنوانمثال ماجرای پلاسکو که درحالحاضر یک رویداد جاری است حتما در ۵۰ سال آینده در کتب تاریخی ثبت شده و شرح و تفسیرهای متعددی از آن نوشته میشود. پس شرح تاریخی از این واقعه واحد متکثر خواهد بود.
در گذشته این اعتقاد وجود داشت که هر اثر ادبی را باید در ظرف تاریخی خودش قرار داد. به این معنا که فهم تاریخ به ما کمک میکند شعر و رمان دورهای را بفهمیم و هر دوره تاریخی روح زمانه خود را دارد. اما امروزه تاریخنگاران نوین بر این باورند که تاریخهای کلان را تاریخ گفتمانها تشکیل میدهند. در نظر تاریخنگاران نوین، پژوهشگر ادبیات باید ببیند چه گفتمانهایی ساکت و مغفول بوده و به سراغ آنها برود. در هر دورهای یک گفتمان غالب و گفتمان دیگر مغلوب است. کار منتقد ادبی، یافتن گفتمانهای مغلوب است.
بهاینترتیب فقط تاریخ نیست که ادبیات را قابل فهم میکند بلکه متون ادبی نیز دربرگیرنده گفتمانهایی هستند که میتوانند اثر خود را در تاریخ بگذارند. در نظر تاریخنگاران نوین، میتوان تاریخ را در پرتو ادبیات فهمید.