به گزارش فرهنگ امروز به نقل از فرهیختگان؛ ژان ژاک دریدا نزدیک به 13 سال است که از دنیا رفته است و ما ایرانیان نزدیک به 20 سال است که به واسطه ترجمه با او آشنا شدهایم. این 20 سال برای شناخت دریدای 74 ساله بسیار کم و نشان از ناپختگی است اما در همین دوره نشانههایی از بلوغ در این شناخت پدیدار میشوند. از این نشانهها ترجمه مجموعه مقالات دریدا به دست استادی نامآشنا مانند عبدالکریم رشیدیان است.
رشیدیان و ترجمه
از دریدا، بهعنوان یکی از معروفترین فیلسوفان قرن بیستم و بهعنوان یکی از اندیشمندان تاثیرگذار به صورت مستقیم اثری ترجمه نشده بود. البته کار محمد ضیمران با عنوان «ژاک دریدا و متافیزیک حضور» را که ترجمه یادداشتهای دریدا در سالهای 1984 تا 1990 است، نمیتوان نادیده گرفت. اما تاکنون هر آنچه از دریدا ترجمه شده است وابسته به شارحان او بوده است مانند نیکلاس رویل، جف کالینز، مایکل پین یا پل اتراترن.
در بین این آثار اقبال بیشتر با کتاب «دکارت تا دریدا(مروری بر فلسفه اروپایی)» ترجمهای از محمدرضا آخوندزاده بوده است که به چاپ ششم رسیده و این نشان از این دارد که دریدا در ایران مورد پذیرش است و جذابیتهایی برای پرداختن به آن وجود دارد. تاکنون آثار دریدا یا به واسطه شارحان یا مترجمانی نهچندان قدر در این حوزه به دست ما رسیده است، از این رو پا پیشنهادن عبدالکریم رشیدیان که دقت، پشتوانه علمی و تسلط به فیلسوف و متن از ویژگیهای کاری اوست، میتواند اتفاق بسیار خوشایندی در نسبت ما با این فیلسوف به شمار آید.
رشیدیان دانشیار فلسفه دانشگاه شهید بهشتی است که خود در فرانسه درس خوانده است و یکی از دغدغههایش در دانشگاه، تدریس آموزههای فیلسوفان قرن بیستم است. ترجمه، یکی از فعالیتهای اصلی رشیدیان به شمار میرود. کار او از ظرافتهایی برخوردار است که به واسطه اثری که از یک فیلسوف ترجمه میکند میتوان تا حدود زیادی سر از پیچیدگیها، کلیت و ظرایف فلسفه و اندیشه فیلسوف درآورد. آثار مهم و دشواری در ترجمه چون «هوسرل در متن آثارش»، «نقد قوه حکم کانت» و «هستی و زمان هایدگر» ازجمله نمونه کارهای او هستند.
رشیدیان، دریدا و «نوشتار و تفاوت»
«نوشتار و تفاوت» عنوان مجموعه مقالات و کنفرانسهای دریدا است که در بین سالهای 1963 تا 1966 منتشر شدهاند که مجموعه آنها در یک جلد با عنوان «نوشتار و تفاوت» در سال 1967 چاپ شد. مقالات منتخب رشیدیان در «نوشتار و تفاوت» شامل متونی است که با آنها دریدا ورودش را به صحنه فلسفه اعلام میکند. ویژگی و اهمیت دیگر آثار ابتدایی این فیلسوف برای کسی است که میخواهد وارد دریای اندیشه و فلسفه دریدا بشود و به واسطه نخستین نوشتههای او رهنمودهایی برای ادامه کارش به دست میآورد. این متون در دهههای اخیر از مرجعهای همیشگی پژوهشگران فلسفه قارهای و گاه حتی غیرقارهای بوده است.
این اثر میتواند امیدی باشد برای اختصاص یافتن پایاننامههای بیشتر به دریدا و آثارش، اتفاقی که میتواند دریدا را با نمود و اثر بیشتری در بین جامعه فرهنگی و دانشگاهی ما جا بیندازد. پژوهشگران، از هر طیف فکری نیز اگر رنج مطالعه صبورانه و دقیق آثاری از این دست از دریدا را بر خود هموار سازند بسیاری نکات تامل برانگیز را به پاداش این کوشش خود خواهند یافت.
قلم دریدا دشوار و متنهای او سخت فهم هستند چون با فضا و جو فکری قرن بیستم گره خورده است. از سوی دیگر رشیدیان علت این دشواری را در پیشفرض دریدا میداند، پیشفرضی که بنا بر آن خوانندگان و مخاطبانش را افرادی فرهیخته به حساب آورده است. اما خلاصه این دشواری این است که کسی که به سراغ نقدها و شرحهای دریدا از شخصیتها میرود، دستکم باید شخصیتهای مورد نقد را به خوبی بشناسد و کمی قصور در این شناخت او را با دشواری در فهم مقصود و منظور دریدا دچار میکند. وقتی به سراغ متون دریدا میروید باید شخصیت دریدا در آن متن را دریابید و بفهمید که او بهسان یک بازیگر در رابطه با چهره مورد نقدش حضور دارد یا به سان یک کارگردان.
و اما دریدا
عبدالکریم رشیدیان در چند خط کوتاه اما بسیار گویا، هنرمندان ظهور دریدا در قرن بیستم را اینگونه توصیف میکند: «... میهمان ناخوانده در ضیافت بزرگان، ویروسی در تن اندیشمندان، انگلی در پیکر میزبان که هم از آن ارتزاق میکند و هم بندهایش را میگسلد.»
دریدا هرگز از روبهرو با حریف درگیر نمیشود، مسافتی را با او همدلانه همراه میشود و بعد با احترام و آداب خاص وارد فضای نقد میشود. چنانچه خود میگوید: «متخاصمترین اندیشههای فلسفی بیش از آنکه خود تصور میکنند همدستاند.» این همان ترفند مهم دریدا است که رشیدیان عنوان «آداب نقد دریدایی» را روی آن میگذارد. دریدا هرگز با چماقی برای «شکستن شالوده» اندیشه کسی به سراغش نمیرود، بلکه محتاطانه هرجا لازم باشد چفتوبست ساخت آن را شل میکند.
دریدا با بدبینی نسبت به نقطه آغازی مطلق که تضمین درستی مسیر نظرورزی فلسفی یا نقدی ما باشد و با این باور که خود آغاز همیشه آغاز شده است، فیلسوف و منتقد را همیشه در میانه راه بر ردی میبیند که آغاز و پایانش در تصرف ما نیست.