فرهنگ امروز/ علی محمد سادات افسری:
در کشورهای مترقی چه میگذرد؟
صاحب این قلم ۹ سال در ایتالیا تحصیل و کار معماری کرد، در نتیجه با تدریس معماری و فعالیت معماران این کشور آشنا شد و شوری که در هیئتعلمیهای دانشکدههای معماری در شهرهای بزرگ دید و همچنین علاقهای به همان نسبت پرشور در میان دانشجویان ایتالیایی، هرگز در آموزگاران و دانشجویان کشور خود ندیده است. اینجا دانشجویان عمدتاً به دنبال نمره میدوند و هیئتعلمیها نیز برای حفظ پست و مزایای خود دنبالهرو آنان شدهاند. اساتید دانشکدۀ معماری رم که اینجانب در آن تحصیل کرده است، عمدتاً معمار و شهرساز، پژوهشگر و یا وقایعنگار تجربههای تاریخی معماری و شهرسازی بودند و از فعالیت سیاسی نیز کم نمیگذاشتند و وقت برای اینهمه تکاپو به طور همزمان مییافتند.
آنها آموزگاری را فقط یکی از رسالتهای مدنی خود میشناختند، اما این مانع نمیشد تا انصافاً بیشترین وقت خود را در اختیار دانشجویان قرار ندهند و سمینارها و کنفرانسها و میزگردهایی برای افزایش آگاهی و ایجاد تواناییهای تجربی در آنها برگزار نکنند؛ هرچند در همان حال در نشریات مقاله مینوشتند، در رادیو و تلویزیون ظاهر میشدند، در فعالیتهای حزبی شرکت میجستند و دیر نبود که پشت ویترین کتابفروشی دیدگان ما با کتابی تازهچاپ، حاصل تکاپوی یکی از آنها، آشنا نشود که نام آن استاد و یا استادیار را چون مؤلف بر پیشانی داشت. علاوه بر آن، گاه در گوشه و کنار شهرهای مختلف ایتالیا بناهایی نوساز دیده میشد که همان عضو هیئت علمی، همان نویسندۀ کتاب و همان فعال سیاسی بر نطع زمین استوار داشته بود. این بناها همانقدر بوی نو و جلای تازگی و دستنخوردگی داشتند که کتاب تازه از چاپ درآمدۀ همان معمار؛ و من از همان هنگام عادت کردم ساختمان نوساز را چنان ورق بزنم که درِ کتاب تازه از چاپ درآمده را باز میکنم.
از آنجا که در ایتالیا معماران و شهر سازان سرگرم تألیفات هستند کار ترجمۀ آثار مکتوب معماری نه به معماران بلکه به مترجمانی واگذار میشود که برای این کار در دانشکدههایی مانند ادبیات و زبانها آموزشدیدهاند. اینجا برای حفظ جانب انصاف باید اعلام کنم که کتابهای معماری و یا هر کتاب دیگری که در ایتالیا از چاپ خارج میشود حتی یک غلط مطبعهای، اشتباه لفظی یا لغزش نحوی ندارد، چراکه اشتغال به حرفۀ تدریس، پژوهش و ساختوساز، از میزان تعهد نویسندگان نسبت به محصول کار خود نمیکاهد.
لئوناردو بنه ولو که من ۴ اثر او را به زبان فارسی ترجمه کردهام، یکی از این معماران است که در بالا وصف آنها آمد؛ او بیش از ۳۰ اثر در تحقیق و کنکاش تاریخی نگاشته است، سابقۀ تدریس معماری و شهرسازی در دانشگاههای مختلف دنیا دارد، نزدیک به ۲۵ طرح جامع برای شهرهای مختلف ایتالیا ترسیم کرده است و در روزنامههای کثیرالانتشار و نشریات تخصصی مقاله مینویسد و همواره درِ خانه و آتلیۀ او به روی دوستدارانی که از اقصی نقاط دنیا برای گفتوگو و مشورت با او از راه میرسند باز است. لئوناردو بنه ولو در میان مردان و زنان سختکوش و بلندهمت اروپا دُرّۀ نادرهای نیست و چهبسا نام او با گوش بسیاری از اندیشمندان و پژوهشگران نامآور رشتۀ معماری و شهرسازی آشنا نشده باشد.
نخستین کتابی که از این نویسنده-معمار ایتالیایی ترجمه کردم تاریخ معماری مدرن بود که در سال ۱۳۸۳ از چاپ در آمد. این کتاب را هنگامی که سال ۱۹۶۵ در سال اول رشتۀ معماری ثبتنام کرده بودم برای نخستین بار دیدم و مهر آن را به دل گرفتم. در آن سال و سالهای بعد این کتاب در دست هر دانشجوی معماری دیده میشد، زیرا مسلح به روش تحقیق مدرن بود و اغلب دانشجویان آن را با کتابهای دیگر در همین زمینه که به قلم نویسندگان معتبر اروپایی منتشر شده بود مقایسه میکردند و نظرات ابرازشده در آنها را نسبت به دستاوردهای معماری مدرن با یکدیگر میسنجیدند و بیآنکه خود بدانند با روششناسی انتقادی آشنا میشدند و میآموختند چگونه هنگام تمرین در طراحی از این نقدها بهره گیرند.
اصولاً طراحی در معماری متکی به پژوهش و نقد است و نخستین منتقد اثر معماری، خود معمار به شمار میرود و چون این روش نوعی به استقبال ناشناخته رفتن و دستوپنجه نرم کردن با چیزی است که از قبل وجود ندارد و بهزودی به مدد ترسیم نقشۀ آن صورت هستی به خود خواهد گرفت، در زبانهای غربی نام «پروژه» به خود گرفته و از معماری به علوم دیگر سرایت کرده و بهتدریج حتی در کشورداری و سیاستمداری نیز موارد کاربرد فراوان یافته است. دکارت هم نحوۀ فکر کردن معماران را تحسین میکرد و میل داشت از آنها تقلید کند.
معماری زبان و زبان معماری
این مترجم تاکنون در انتخاب اثر از نویسندگان صاحبنظر در پربلماتیکهای معماری (از زبان ایتالیایی یا انگلیسی) مقید به رعایت نکات زیر بوده است:
۱-اثر قابلیت تدریس در مراکز آموزش عالی را داشته باشد و همچنین بتواند باری از دوش نیازهای حرفهای جامعۀ معماران و مهندسان ایرانی بردارد؛
۲-از تجربههای درازمدت معماری صحبت بدارد و نه جریانهای گذرای باب روز؛
۳-دیدگاه نویسندگان آنها نسبت به تجربههای گذشته فارغ از نگرانیها نسبت به زمان حال نباشد و راه را بر تصمیمهای رو به آینده بگشاید؛
۴-نویسنده دارای جایگاه برجستهای در مجامع بینالمللی و دانشگاههای معتبر جهان باشد و اثری از وی که برای ترجمه انتخاب میشود از محک گذر زمان سربلند بیرون آمده باشد؛
۵-مفاهیم مجرد را با ذکر نمونه نزد خواننده محرز کند تا اولاً قابلیتهای تحلیلی وی پرورش یابد و ثانیاً این مفاهیم در چارچوب معلومات عمومی محبوس نمانند و پیوندی با علایق و فعالیتهای حرفهای برقرار سازند؛
۶-معلوماتی که به خواننده منتقل میکند موافق با روحیۀ پژوهش، تجربهورزی و روش متکی بر نقد باشد و مخالف با این پندار باطل در ذهن وی که با پایان تحصیلات دانشگاهی، آموزش معماری حتی اگر غیرکلاسیک به پایان رسیده است؛
۷-در تبیین تماتیکهای معماری فقط بر حس زیباشناسی تأکید نورزد، بلکه آن رسالتی را هم که به خاطر آن بنا شده است و آن انتظام دستور زبانی را که تاروپود معماری را تشکیل داده است از نظر دور ندارد.
اینها از نظر معیارهای گزینشی اثر برای ترجمه؛ ولی خود ترجمه نیز از نظر این قلم باید مقید به معیارهایی باشد که اهم آنها در زیر آمده است:
۱-اگر چیزی به زبان فارسی نمیافزاید از آن کم نکند؛
۲-مفاهیم بیانشده به زبان خارجی را اول مترجم بهخوبی درک کند و سپس صاف و پوستکندۀ آن را در اختیار خواننده قرار دهد، حتی اگر شده از متن اصلی فاصله بگیرد، زیرا در این متون بلاغت و لذت فرع است بر اقناع شدن و سررشتۀ کار را به دست آوردن؛
۳-استفاده از آخرین و جدیترین یافتههای واژگانی یا اصطلاحاتی که از رهگذر کار و زندگی مردم به دست آمده و یا در کارگاههای ساختمانی مصطلح است مانند «سینه کار» برابر «superficie» یا «بادنما» برابر «filo parete» که از غرابت ترجمه میکاهد و آن را بومی میسازد؛
۴-از آنجا که در عالم ترجمۀ معماری ویراستار شناختهشدهای وجود ندارد، مرور مکرر ترجمه، مقابلۀ چندباره با متن اصلی و همچنین مراجعه به ترجمه به زبان انگلیسی در مواردی که موجود است، ضرورت دارد تا دقت سستی نپذیرد و فصاحت بیان از دست نرود؛
۵-استفاده از پیشگفتار مفصل و مشروح حاوی توضیحات، اشارات و تلمیحات علمی، فنی، هنری و تاریخی، در ضمن روشنگری پیرامون اهداف نویسنده از نگارش کتاب و مترجم از ترجمۀ آنکه گاه نگارش آن بیش از ترجمۀ کتاب به طول میانجامد ولی راه خواننده را برای درک مطالب کتاب و اهمیت آنها باز میکند؛
۶-افزودن یادداشت و پینوشت به متن اصلی برای آشنایی خواننده با فضای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی مورد بحث در کتاب تا ترجمه تأثیری نزدیک به اصل در ذهن وی باقی بگذارد، واژهنامة دوزبانه و نمایۀ نامها و بناها که توسط خود مترجم تهیه میشود و بسیار حوصلهسوز و وقتبر است و در کمتر ترجمههای مشابه دیده میشود؛
۷-دخالت و نظارت بر امور فنی و تولیدی کتاب نظیر انتخاب فونت، قطع کتاب، صفحهآرایی، انتخاب عکسها و کنترل لیتوگرافی، انتخاب کاغذ مناسب و صحافی بادوام و در مجموع هرگونه تلاش که کسوت ظاهری کتاب را خوشایند و نیازهای ذوقی و زیباشناسی خواننده در این رشته معمولاً بسیار سختگیر و دشوارپسند را برآورده سازد.
آنچه هفتبند اول را به هفتبند دوم وصل میکند خط سرخی است که از میزان تحصیلات آکادمیک مترجم، مهارتهای حرفهای و دلبستگی پرشور او به ترجمه و دادوستد بین فرهنگها میگذرد؛ همچنین دست به نوشتن سستیناپذیر و غنیمتشماری درس بزرگان که اگرچه با محصولی دیربازده، اِشراف مترجم بر حوزههای زبانی و مفهومی را پرورش میدهد. البته این گردش کار هرگاه با روششناسی علمی توأم گردد، میتواند آیندۀ درخشان در پی داشته باشد. اما آنچه این خط سرخ را به طور عینی ترسیم میکند زبان است که بر بام معماری ایستاده و این قلم از روز اول به خاطر یافتن شئونات آن بود که این شرطبندی بزرگ را پذیرفت و وارد این میدان شد. او امروز پی میبرد که این شرط را باخته است، زیرا قضاوت قاطع نویسندۀ نقد که «ترجمه چنگی به دل نمیزند»، آب پاکی است روی دست مترجم.
البته اینجانب بلافاصله در صدد مرور مجدد یکایک جلدهای پنجگانه برآمده و از دیدگاه خود نه تنها نقص ساختاری که حتی سطحی در زبان آن ندیدم، بهطوریکه اگر قرار باشد روزی آن را به چاپ بعدی بسپارم هیچ دستی در آن نخواهم برد؛ ازاینرو برای ادای دین روشنگری که بر ذمۀ اهلقلم است از نویسندۀ محترم نقد، فروتنانه تقاضا میکند مواردی را که یافته است به اطلاع مترجم برساند تا از آن درس بگیرد و همانطور که ایشان میطلبند، در صورت احراز صحت آن، در چاپهای بعدی از آنها اجتناب ورزد؛ و از آنجا که ایشان اظهار آمادگی نموده بودند تا متن ترجمه را با اصل آن نیز مقایسه کنند، آدرس هر دو را به دنبال میآورم: نسخۀ ایتالیایی یا اصل اثر نزد اینجانب و نسخۀ انگلیسی با مشخصاتی که در پیشگفتار آمده است در کتابخانۀ تخصصی فرهنگستان هنر واقع در خیابان آیتالله طالقانی، خیابان شهید برادران مظفر، پلاک ۱۲۷ موجود است.
اکنون که اشاره به پیشگفتار شد میل دارم به مسئولان آن نشریه یادآوری کنم که اگر در تمام این متن پنججلدی نکتهای باب طبع خوانندگان نشریۀ شما، همچون ارگان علوم انسانی، یافت شود، همانا پیشگفتار آن است که خط فارقی میان هنرهای زیبا و هنر معماری ترسیم کرده است که نه تنها میتواند ارمغان تازهای برای خوانندگان متعارف شما به شمار رود بلکه پای خوانندگان جدیدی را در کسوت معماران به نشریۀ در مدار فرهنگ امروز باز کند.