شناسهٔ خبر: 48753 - سرویس دیگر رسانه ها

سخنرانی «مصطفی ملکیان» در دانشگاه زنجان/ناسیونالیسم اخلاقی، ناسیونالیسم غیراخلاقی

ملکیان گفت: «غایت وطن‌پرستی «خودپرستی» است؛ وطن‌پرست در وطن خود، استان خود، در استان خود، شهر خود و در شهر خود، کوی و محله و کوچه خود را و نهایتا خود را برتر از همه قرار خواهد داد».

فرهنگ امروز/ محمد معینی:

«مصطفی ملکیان» می‌گوید آنچه باعث شده در این دو سال وارد بحث «ناسیونالیسم» شود، مقابله با تلاش برخی برای ترویج و گرم‌کردن تنور «کسب منافع ملی به هر قیمتی» به‌عنوان مفهومی از ناسیونالیسم بوده است.
او که شامگاه سه‌شنبه (دهم اسفند) به دعوت انجمن اسلامی دانشجویی دانشگاه زنجان، در این دانشگاه با عنوان «ناسیونالیسم؛ راه یا بیراهه؟» سخن می‌گفت، اظهار کرد: «من در دو سال گذشته، درباره ناسیونالیسم، هم سخنرانی و مصاحبه کرده‌ام، هم در مناظره و میزگرد حضور داشته‌ام و اینک نه حرف تازه‌ای دارم و نه از آنچه قبلا گفته‌ام، عدول کرده‌ام؛ ولی آنچه طرح برخی مباحث را دشوار کرده و گاه ناگزیر از تکرار و جمع‌بندی، سوءفهم و گاهی سوءنیت برخی است با وجود اینکه من همیشه صریح و شفاف سخن گفته‌ام».
او افزود: «توقع نداشتم سخنان واضح و شفاف من در باب ناسیونالیسم در چند سال گذشته، تا این حد سوءتعبیر و سوءتفسیر شود؛ بنابراین با لحاظ‌کردن این شرایط، فکر کردم چه‌بسا برای آخرین‌بار رأی خودم را در این باب عرضه کنم».
ملکیان گفت: «من از سه منظر به ناسیونالیسم پرداخته‌ام؛ فلسفی، اخلاقی و مصلحت‌اندیشانه. بحث من در حوزه سیاسی و ژئوپلیتیک نیست؛ مبنای سخن، انسانِ پوست و گوشت و استخوان و خون‌داری است که باید معلوم شود «ناسیونالیسم» با او چه می‌کند، توسعه و ترویج آن چه اثری بر او در همه جای کره زمین خواهد داشت؟».
او در صورت‌بندی مسئله، ناسیونالیسم را دارای معنا و مفهوم‌های مختلف دانست؛ وطن‌دوستی، وطن‌پرستی، ترجیح منافع میهن بر منافع گروه‌ها، ترجیح حل مشکلات مردمان میهن بر مشکلات سایر مردم در سایر کشورها، تساوی شهروندان به اعتبار عضو یک ملت‌بودن و نهایتا: کسب منافع ملی به هر قیمتی. مصطفی ملکیان، ناسیونالیسم به معنای وطن‌دوستی را یک اصل پیشاتأمل، همچون حُبّ مادر، دانست و گفت: «این مبین بهنجار و طبیعی‌بودن به‌لحاظ روان‌شناسی است و فاقد ارزش‌ داوری است، چراکه این نوع دوست‌داشتن، مبتنی بر غریزه است و دارای ارزش اخلاقی نیست».
ملکیان در تبیین مفهوم «وطن‌پرستی» نیز ابتدا به تشریح «آرزواندیشی» پرداخت و گفت: «آرزواندیشی یک نحوه اندیشیدن است، به این معنی که من خوش دارم الف، ب باشد؛ پس الف، ب است! یعنی از دوست‌داشتن چیزی و کسی، به باوری برسم و آن را واقعیت تلقی کنم، مثل اینکه من کشورم را دوست دارم و از قِبل این دوست‌داشتن به این «باور» برسم که کشور من بهترین، زیباترین و کامل‌ترین کشور دنیاست و این وطن‌پرستی است».
او گفت: «این نوع وطن‌پرستی منجر به نزاع بین وطن‌پرستان از کشورهای مختلف می‌شود، چراکه هرکدام، وطن خود را بهترین می‌داند و این در حالی است که هیچ فیصله‌بخشی‌ای بر این نزاع متصور نیست؛ سخن هیچ‌کدام مبرهن به برهانی نیست ازآن‌رو که به آرزواندیشی مبتلا شده‌اند».
ملکیان مسئله دیگر ناشی از وطن‌پرستی را عُجب ملی دانست و گفت: «وقتی عُجب و غرور فردی به‌لحاظ اخلاقی نادرست است، عُجب ملی نیز اخلاقی نیست».
او گفت: «غایت وطن‌پرستی «خودپرستی» است؛ وطن‌پرست در وطن خود، استان خود، در استان خود، شهر خود و در شهر خود، کوی و محله و کوچه خود را و نهایتا خود را برتر از همه قرار خواهد داد».
ناسیونالیسم اخلاقی
او در توصیف مفهوم دیگری از «ناسیونالیسم»، به ترجیح منافع ملی بر منافع گروهی و جناحی اشاره کرد و گفت: «این مفهوم از ناسیونالیسم، هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ مصلحت‌اندیشانه پذیرفتنی است، چراکه قربانی‌کردن منافع ملی، میهنی باقی نمی‌گذارد تا در آن منافع گروهی و جناحی تأمین شود». ملکیان سپس به توضیح مفهوم دیگری از ناسیونالیسم پرداخت و این سؤال را مطرح کرد که «آیا رفع درد و رنج ملت خودمان بر رفع درد و رنج ملتی دیگر ترجیح دارد؟»
به گفته ملکیان بسیاری از فیلسوفان اخلاق بر این باورند که رفع درد و رنج ملت خودمان بر رفع درد و رنج ملتی دیگر ترجیح دارد؛ باوری که خود ملکیان نیز به آن معتقد است و این نوع ناسیونالیسم را قبول دارد. او در تکمیل سخنان خود دراین‌باره، به تشریح طبقه‌بندی نیازهای فردی و اجتماعی پرداخت و گفت: «رفع درد و رنج ملتی دیگر و تأمین نیازهای آنان در طبقه نیازهای فردی و اجتماعی، وقتی مجاز شمرده می‌شود که نیازهای مردم کشور خودمان در همان طبقه قبلا تأمین شده باشد». ملکیان در بخش دیگری از سخنان خود، معنای دیگر ناسیونالیسم را برابری شهروندان صرفا به اعتبار «عضو یک‌ملت‌بودن» دانست و اضافه کرد: «همه شهروندان به صرف عضو یک‌ملت‌بودن، فارغ از دین و مذهب و رنگ و نژاد و زبان و هر شاخص دیگری، دارای حقوق مساوی شهروندی هستند».
او گفت: «لازم هم نیست اگر قرار است مردم مساوی نباشند، حتما در شناسنامه قید شود؛ همین که کسی بتواند از تریبونی علیه من هرچه خواست بگوید و من از همان تریبون نتوانم نه مقابله‌به‌مثل، که صرفا از خود دفاع کنم، آن عدالتِ توزیعی نقض شده است و این از لحاظ اخلاقی، پذیرفتنی نیست».
ناسیونالیسم غیراخلاقی
او در تشریح معنای دیگری از ناسیونالیسم، افزود: «مفهوم دیگری از ناسیونالیسم که تنور آن در این چند سال اخیر گرم شده و کسانی برای ترویج آن تلاش می‌کنند، کسب منافع ملی به هر قیمتی حتی به قیمت ضربه‌زدن به ملت‌های دیگر است».
ملکیان گفت: «انسان به‌لحاظ ذهنی و روانی حب ذات دارد؛ دوست دارد منافع را برای خود جذب کند و مضار را دفع؛ ولی این «اخلاق» است که این حب ذات را تعدیل می‌کند تا دفع مضار و جذب منافع، رنجی را بر دیگران تحمیل نکند».
او افزود: «چنین مفهومی از ناسیونالیسم، جهان را به جنگلی از وحوش تبدیل و «اخلاق» را از روابط بین‌الملل اخراج می‌کند». او در بخش پایانی سخنرانی خود، به ناسیونالیسم از منظر فلسفی پرداخت و اظهار کرد: «ملت از لحاظ فلسفی وجود ندارد؛ ملت یک نام اختصاری برای مجموعه اسامی افراد و شهروندان کشور است و کسانی که با وجود پس‌رفت وضعیت نهادهای هشت‌گانه تشکیل‌دهنده جامعه (خانواده، اقتصاد، تعلیم و تربیت، علم و فن و هنر، سیاست، حقوق، اخلاق و...)، از سرفرازی و شکوه ملتی بگویند، «ملت» را چیزی غیر از افراد و شهروندان فرض کرده‌اند که اثرات سوء آن زندگی همه شهروندان را متأثر می‌کند».