به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ آیین دومین دوره «جایزه سرو ایرانی» شامگاه (یکشنبه 15 اسفندماه) در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران با حضور دکتر ژاله آموزگار، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر زبانهای باستانی دکتر مهدی رهبر و دکتر زهره زرشناس برگزار شد.
آموزگار با ابزار علاقه به دانشجویان گفت: سرو ایرانی به برکت جوانان ایرانی خشک نشدنی است. معلم و عاشق کار تدریس هستم و اگر به جایگاه فعلی رسیده و موفق شدهام به احتمال زیاد در مسیر خوبی قرار گرفتهام و رخدادها کمک کردهاند و من به موقع لحظات خوب و حساس را شکار کردهام. من فردی مثل شما بوده و هستم.
وی با اشاره به دوران تحصیل خود افزود: در شهر خوش منظره خوی به دنیا آمدم با مردمان مهربان و در دل آذربایجان عزیز در بالای ایران بزرگ، در درون سر این گربه دوستداشتنی. من مانند همنسلانم در مدرسه دولتی، بدون معلم خصوصی درس خواندم و با رتبه یک کنکور شهر تبریز، برای تحصیل در رشته ادبیات، وارد دانشگاه شدم. با بورس دانشجوی برتر در مقطع لیسانس به خارج رفتم. قدر این سعادت را خوب دانستم و به مردمی که با مالیات آنها به این جایگاه رسیدم احترام گذاشتم.
اموزگار ادامه داد:خوب درس خواندم، با ذوق و شوق به کشور بازگشتم. درِ دانشگاه تهران به رویم باز شد؛ با همکاران دانشمندی که داشتم سعی کردم از لحاظ علمی ارتقاء پیدا کنم. همه تلاش و عشقم را در تدریس و تحقیق گذاشتم و ثمره آن چند کتاب و بیش از 150 مقاله است. مهمتر از همه چند نسل پربار از دانشجویان عزیزم که بزرگترین ثروت من در زندگی و مایه غرورم هستند.
این استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: من هیچ گله و شکایتی ندارم، حق ناله ندارم چراکه به همه تصورات و آرزوهایی که در مخیله نوجوانیام میپروراندم رسیدم. من دلم میخواست استاد شوم که شدم. دلم میخواست در محضر استادان خوب تلمذ کنم، کردم. دلم میخواست دانشجویان خوب داشته باشم که نازنینترین دانشجویان نصیبم شد. چه بیشتر و بهتر از این.
هیچگاه زندگی بیرون از ایران حسرتم نبود
آموزگار افزود: معتقدم که ایرانی، قدرشناس است و به موقع دریچه قلبش را میگشاید و شما را در درون آن جای میدهد؛ حتی یک لحظه، حسرت زیستن در جای دیگر را نداشتم. من کجا میتوانم آغوشهای گرمی چون آغوشهای مردم سرزمینم را بیایم. این خاک مال من است این هوا با همه آلودگی مال من و مال شماست. خوبی و بدیهایش مال ماست.
این پژوهشگر زبانهای باستانی گفت: من ایرانیام من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم؛ من شما را دارم و شما مرا. ما، با وجود زبانهای محلی، تاریخ مشترک زبان رسمی، فردوسی، حافظ، شهریار، بیهقی، دماوند، بحرخزر مشترک و خلیج فارس مشترک داریم.
وی افزود: ما همگی با هم مینازیم که به سرزمینی تعلق داریم که از دیرباز مردمان آن خوشاندیشیدهاند؛ سنگ و بُت نپرسیدهاند؛ در ژرفای اندیشهشان به خدایی فراسو ایمان داشتهاند. ما با هم، فرهنگ مشترک داریم، سرزمینی داریم که کم بزرگ نپرورده است فرهنگش شکاف برنداشته است. در میان آن دیوار نکشید و از گذشتهمان واهمه نداشته باشید.
ما یک فرهنگ مدام داریم
آموزگاز ادامه داد: ما یک فرهنگ مداوم داریم. ما همان کسانی هستیم که کاخ پاسارگاد و ستونهای تخت جمشید به دست ما بنا شده است و بر صخره بیستون تاریخ نگاشتهایم و در ضمن، همانی هستیم که زیباترین کاشیها را در مسجد شیخ لطفالله به کار گرفتهایم؛ معماران ما، اصفهان را نصف جهان کردهاند. این تدوام فرهنگی و نه گسستگی فرهنگی است.
مولف «اسطوره زندگی زردشت» اظهار کرد: ما همیشه بودهایم؛ گاهی به اجبار خاموش شدهایم اما نمردهایم به موقع سربرافراشتهایم و گل کاشتهایم، ما با زنده نگاه داشتن آئینهایمان نگذاشتهایم ریشههایمان خشک شود. ما در بدترین شرایط، ریزهکاریهای فرهنگمان را در آغوش فشردهایم، از جانمان شیرش دادهایم تا همچنان بماند و ببالد.
وی افزود: از میان ما فردوسیها سر برافراشتهاند. فردوسی، پیکرتراش پیری که پیکر فرهنگ و هویت ایران را چنان خوش تراشید که سرما و گرما بر آن خلل وارد نکند و تیشهای کارگرش نشود و اگر خراشی برداشت ما و شما ترمیمش کردیم و میکنیم. ما همگی مانای فردوسی را به نحوی در خود داریم؛ این مانا در دست من و شما میگردد.
آرشپرور باشیم
آموزگار گفت: آرِش داستانی، نمادی از من و شماست. فردوسی آرش است و همه وجودش را در شاهنامه مینویسد و پرتاپش میکند تا سایهبان من و شما شود تا در زیر آن هویتمان را فراموش نکنیم. ما همه آرشیم. حافظ آرش است؛ او تفکر عمیق ایرانی را از لابهلای سرودهای آسمانیاش جای میدهد تا همه بدانند ما اهل تفکر بودهایم. سعدی، آرش است؛ جهان را در مینوردد و توشه برمیچیند، یاد میگیرد. داستانهای او مَثل میشود تا همه بدانند جوانمردی را نباید کشت.
وی ادامه داد: بیهقی آرش است؛ او وجودش را در داستان حسنک میریزد تا بدانیم و بخوانیم و عبرت بگیرم. دهخدا آرش است که از شهری کوچک برمیخیزد و در گوشه اتاقش مدادش را میتراشد، بر فیشهای خودبریده واژه مینویسد و این مجموعه افتخارآمیز ایجاد میشود. شهریار آرش است؛ همه زیباییهای کودکی را در «حیدربابا» میریزد تا ما بدانیم چه مردم سادهدل و دوستداشتنی هستیم. او به معشوقش میگوید «آمدی جانم به قربانت» تا ما عشق را فراموش نکنیم.
از نویسندگان کتاب «زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن» اظهار کرد: ما مانای ایرانی را دست به دست میدهیم تا ایران ما همیشه سرفراز بماند؛ ما فّرایرانی را با چنگ و دندان حفظ میکنیم. هرکداممان باید یک آرش و آرشپرور باشیم. پس بیایید با هم پیمان ببندیم، سعی کنیم تفکر که ضعیف شده را به زندگیمان وارد کتیم و باز درهای ترقی را به روی خودمان بگشاییم. من جایزه سرو ایرانی را به دیده منت میگذارم و به آرشهایمان میبالم.
در این آئین همچنین دکتر رهبر با اشاره به آسیب مدرکگرایی در بین دانشجویان رشته باستانشناسی گفت: امیدواریم آینده باستانشناسی به دست دانشجویان با انگیزه و فعال بیفتد تا از نابسامانی فعلی خارج شود. دکتر زهره زرشناس نیز درباره خصوصیات اخلاقی و علمی دکتر ژاله آموزگار گفت.
ژاله آموزگار در این آئین بهعنوان استاد برتر و میلاد وندایی، در بخش جوانان زیر 30 سال تندیس دومین دوره از «جایزه سرو ایرانی» را دریافت کردند.