به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ الیف شفق در استراسبورگ متولد شده و دوران رشد را در آنکارا، مادرید، کلن، عمان و استانبول گذرانده است و از این سفرها تجربیات زیادی را با خود به همراه برده که به شکلگیری دیدگاهش نسبت به جهان منجر شده است.
او از دانشگاه «تکنیک اورتا دو غوی» آنکارا لیسانس روابط بینالملل و فوقلیسانس مطالعات زنان و دکتری علوم سیاسی گرفت و هنگام تحصیل در دوره فوقلیسانس، اولین کتاب داستانش را در سال ۱۹۹۴ و در سال ۱۹۹۷ هم رمان دومش را منتشر کرد. پس از اتمام دوره دکتری به استانبول رفت و «آینههای شهر» را نوشت. شفق در سالهای ۲۰۰۴–۲۰۰۳ با درجه استادیاری در دانشگاه میشیگان و بعد در بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه آریزونا مشغول به کار شد و از ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ نیز ستوننویس روزنامه زمان بود.
به گفته خود وی «داستانسرایی با ذهنی کنجکاو هستم و دانشجوی زندگی. برای من، مهم است که هرگز از آموختن دست برندارم. نمیتوانم هرگز درباره توقف بنویسم، همیشه در سفر بودهام و همیشه در حال حرکت...»
امروز قطب نمای درونی او بر استانبول متمرکز شده است. شفق استاد دانشگاه، روزنامهنگار و نویسنده آثار داستانی، و یک مفسر فعال سیاسی است که مقاله مینویسد و سخنرانیهای عمومی برگزار میکند. او در گفتگویی از مفهوم ترکیه برایش و کتابهای در دست انتشارش سخن گفته است.
* همیشه میدانستید میخواهید نویسنده شوید؟
من با مادرم بزرگ شدم و تک فرزند خانواده بودم و این برای آن زمان ترکیه خیلی غیرمعمول بود. در واقع مادربزرگم و مادرم مرا بزرگ کردند و من در میان دو دنیای متفاوت آنها همزیستی داشتم. مادر بزرگم سنتی بود و تحصیلات کمتری داشت و بسیار به مسایل خرافی باور داشت در حالی که مارم کاملا تحصیل کرده، مدافع حقوق زنان، با ذهنی پیچیده بود. از وقتی هشت سال داشتم شروع به نوشتن در تنهایی کردم؛ دوستی نداشتم و سبک قصه گویی مادربزرگ روی من تاثیر زیادی داشت.
* کتاب جدیدتان «سه دختر حوا» را کمی معرفی کنید...
نوشتن، سفری شگفتانگیز و چالشبرانگیز است. وقتی ایدهای به ذهنم میرسد تا دربارهاش بنویسم تحقیق زیادی برایش میکنم. کتاب جدیدم هم معاصر است و برخلاف کتاب قبلی یعنی «شاگرد معمار» که رمانی تاریخی بود، درباره ترکیه امروز و درخواست زنان برای یافتن هویت، عشق و چالشها و شکستهای زندگی واقعی است. این رمان در زمان حال میگذرد و در استانبول امروز به نوعی بیانگر چیزهایی است که همین حالا در حال وقوع هستند.
* از میان ۱۴ کتاب شما (که ۹ عنوانشان پرفروش بودهاند) کدامشان اهمیت خاصتری برای خودتان دارند؟
هیچوقت نمیتوانم یکی را انتخاب کنم چون هر کدامشان برایم در زمانی که مینوشتمشان خاص بودند. اگر مجبور به انتخاب باشم، آن کتابی را انتخاب میکنم که هنوز ننوشتهام و میخواهم بنویسمش. هر کدام از کتابهایی که تاکنون منتشر کردهام درباره سفر فردی من و بخشی از زندگی من هستند.
به کشف سکوت در تاریخ ترکیه علاقهمند هستم و بیش از همه دوست دارم داستان امپراتوری عثمانی را روایت کنم- وقتی پر از شکوه و غنا بود- آن هم از ورای چشمان شخصیتهای بعید؛ مردمی که به حاشیه رانده شدهاند، فراموش شدهاند و دیده نمیشوند. همیشه سعی کردهام صدای آن آدمهای خاموش باشم. چالش بزرگ من پاشیدن همه رنگهای آن دوره بر بومی بزرگ و سفید است.
برای من مهم است که فراموشی جمعی جامعه ترکیه را افشا کنم، همه آن چیزهایی که به راحتی فراموش شدند و تنها کار شاعران ما در مرکز توجه ماند- چون در قلب ما نوشته شده بودند- و معماران ما، زیرا آنها بر سنگ نوشته شدهاند. هرچیز دیگری بر آب نوشته شده و تنها جریان آن است که میماند.
* شما با کتاب «لعنتیهای استانبول» به بیاحترامی به ترکیه متهم شدید. با این انتقاد چطور برخورد میکنید؟
متاسفانه در جهان امروز مردم خیلی راخت رنجیده میشوند و ما باید این رفتار را متوقف کنیم. یک بیت فوقالعاده از مولانا هست که میگوید: اگر از هر مالشی برافروخته شوی چطور میتوانی آینه روحت را صیقل دهی؟
برای آینه روحمان نیاز به نقد داریم، این بخشی از زندگی است که بتوانیم با موقعیتهایی که با آن موافق نیستیم کنار بیاییم. پاسخ این است که باید کتاب دیگر نوشته شود، یا شعر دیگر سروده شود.
من به شدت از آزادی بیان دفاع میکنم اما ما متاسفانه اکنون در ترکیه داریم به عقب برگشت میکنیم. کتاب جدید من درباره یک خانواده ارمنی است و نسلکشی و فکر میکنم باید در باره گذشته حرف بزنیم حتی اگر دردناک باشد...
* چطور از خواندن لذت میبرید؟
خوانندهای حریص هستم که یک لیست بلند بالا از کتابهایی که میخواهم بخوانم دارم. عاشق تاریخ سیاسی هستم. عاشق عصبشناسی، فلسفه، اسطوره شناسی و در عین حال ادبیات جهان هستم. نویسندگان باید اول خوانندگان خوبی باشند و ما باید همیشه همین باشیم. سفر در دنیای کتاب هرگز نباید کند شود.
«سه دختر حوا» سال ۲۰۱۶ به زبان ترکی منتشر شد.