فرهنگ امروز/ شیما بهرهمند: «تفکر نیازمند ابداعِ شیوههای فکرکردن در وضعیتهایی است که حیات فکری را در تنگنا قرار میدهند... چنین ابداعی از فکرکردنِ تفکر به خودش در وضعیتهای مشخص تا جدیگرفتنِ فرمهای نوشتاری خود را دربر میگیرد. زیرا سرانجام، تفکر فلسفی، نقد، چیزی نیست مگر نوشتنِ دوباره و دوباره بهیاری همان کلماتِ همیشگی، کلنجاررفتن با مشتی ایده تکراری که نامهایشان از قرنها پیش به ما رسیدهاند.» و ما چارهای نداریم جز ساختن منظومههایی جدید از کلماتی واحد، و سرکردن با تکهپارههای زبان، میراثِ نامها، و ویرانه مفاهیمی که هربار از نو آماده شکافتنِ امر موجود و همزمان ازنو شکافخوردن و تغییرکردناند. چنانکه مولفِ «ایدههای منثور»١ باور دارد نوشتن وسیله تفکر و ابزار بیان ایدهها نیست؛ برعکس تفکر در و ازطریق نوشتن صورت میگیرد. تفکرِ فلسفی و تئوری نیز در این تلقی بناست خودْ متنِ تازه و خلاقهای باشد در میان دیگر متنها، که از پرسهزدن میان ویرانههای زبان و تاریخ سر بر آورده و اینجاست که پای والتر بنیامین به میان میآید که منتقد، مورخ و مترجم را کنارهم مینشاند تا نشان دهد این هرسه سیاستِ مشترکی دارند. منتقد، مترجم و مورخ چهرههاییاند که با قطعهوارگی و تکهپارههای آفرینش یا اثر زبان و تاریخ سروکار دارند. و کارِ نقد این است که رویای تمامیت توپر اسطورهای را که همه آفرینشهای فرهنگی در آن فرو میروند، برهم زند و آنها را از این رویا بیدار سازد. و باز در این تلقی کار ترجمه درست نظیر کار نقد است، «هر دو هسته غیرمقدس و غیراصیل فراوردههای شاعرانه و اصیل را رو میآورند» و از اینروست که نوشتار نقد سراپا ترجمهای است. با این مقدمه مختصر و کلی میتوان تاحدی تزِ ترجمه/تفکر مراد فرهادپور را درک کرد که ایدهای است برای مواجهه با دنیای مدرن و اقتضای مدرنشدن که همان برجاماندن تمام خصایص زندگی جامعهای همراهبا اضافهشدن نوعی شکاف است که حاصلِ مواجهه با تاریخ یا «دیگری» بود و رسیدن به اینکه ما صاحبِ هویتی کامل نیستیم و هویت ما هم سویهای شکافخورده خواهد داشت. به هر تقدیر این مواجهه با جهانِ مدرن در سه دهه گذشته، بهطرز تازهای پای نظریه و نقد را به ادبیات و هنر ما باز کرد و به ترجمههایی منجر شد که میخواستند تفکر یا جهانِ فکری خاصی را به جامعه بشناسانند که نسبتهایی با وضعیت ما داشت. از سرِ این اتفاق بود که ما در دهه هشتاد همزمان با ایجاد گفتمانی در ادبیات که شکوفایی را وعده میداد، با سیل ترجمههایی مواجه شدیم که تئوریها را سادهسازی میکرد و به زبان ما برمیگرداند بیآنکه بهکار بیاید. اما این بهکار نیامدن نیز خود حکایت دیگری دارد که پدیدآمدنِ جبههها و طیفهایی ازجمله ترجمه/تألیف در برابر هم ماحصل آن است. جریان غالب داستاننویسی که بهرغم برابری کمی نسبی با ترجمه - از داستان تا تئوری- دست پایین را داشت و در قیاس با آثار ترجمهای چنتهاش خالی بود دست به چنین دوگانهسازیهایی زد. حال آنکه جریان اصیلی که ترجمه را راهی برای تفکر دانسته و آثاری را منتشر کرده بود، بنا داشت این جریان را با تفکرِ «دیگری» مواجه کند. کارِ دیگری که از این ترجمهها برمیآمد صرفنظر از حفظ و اشاعه ایدهها و نامها و ریختنِ بیحساب آنها در انواعواقسام نقدونظرها، این بود که شیوه و کرداری برای نقد و جستارنویسی و سرانجام «تفکر» بهدست دهد و نمونهاش کاری که بنیامین و دیگران با تاریخ و زبان و افسانهها و متون گذشته در فرهنگ غرب کردند، و در مورد خاصِ بنیامین همان پرسهزنی و نوشتارِ تکهپاره و ناتمام، که نسخههای وطنی آن خبر از تقلیدی ناشیانه و درکی فرمال از این تجربهها میداد. ارجاعِ مراد فرهادپور به «مقدمهای بر رستم و اسفندیار» اثر شاهرخ مسکوب در سخنرانی اخیرش٢ به شیوهای اشاره دارد که در غرب رواج داشت و اینجا کمتر اتفاق افتاده است. بازخوانی شاهنامه بهقصد بیرونکشیدن مفاهیمی که بهکارِ امروز ما بیاید و نه حفظ و ازبَرخوانی شاهنامه و نه نشستن در کنجِ عافیت کتابخانهها و ردزدن و تطبیق نسخ موجود شاهنامه در فلان کشور و توسط فلان نسخهپرداز. مسکوب در مقدمه این کتاب از برداشتِ سطحی ما از شاهنامه پرده برمیدارد: «هزار سال از زندگی تلخ و بزرگوار فردوسی میگذرد. در تاریخ ناسپاس و سفلهپرور ما بیدادی که بر او رفته است مانندی ندارد. در این جماعت با هوسهای ناچیز و آرزوهای تباه، کسی در اندیشه کار او نیست و جهان شگفت او همچنان بر ارباب فضل دربسته و ناشناخته مانده است.» مسکوب به افسانههای شاهنامه اشاره میکند، اینکه نه هرگز مرد ششصدسالهای در جهان وجود داشته و نه روئینتنی و نه سیمرغی تا کسی را یاری کند. نه عمر رستم واقعیت است و نه روزگاری که بر او رفت، در عینحال آدمی حقیقیتر از رستم و زندگی و مرگی بشریتر از او نیست، زیرا او تجسم روحیات و آرزوهای ملتی است. از اینرو مسکوب افسانه رستم را از اسناد تاریخی نیز واقعیتر میخواند و بعد میرسد به داستان رستم و اسفندیار و خوانشی که سراسر سیاسی و معاصر ما است. راهورسمِ مسکوب در بهرهگیری از افسانههای قدیمِ فرهنگ خودش همان کاری است که از فرهنگ غرب نَسَب میبرد و شاید هدفِ غایی ترجمههایی بوده است که این اسلوب از تفکر و کارکردن با متون ادبی را بهکار گرفته و مفهومسازی کرده بود. کاری که جز از کسانی که با ترجمه (دیگری) نسبت داشتند، برنمیآمد.
روایت سفری در خواب
در مرور آثاری که در سال گذشته بهچاپ رسید مانند یک دهه اخیر، آثار نظری اگر دست بالا را نداشته باشد، بهلحاظ کمی و کیفی با آثار داستانی برابری میکرد. بحث به شاهرخ مسکوب کشید، از «سفر در خواب» او آغاز کنیم. کتابی که بهسیاق بیشتر آثار او ژانر و قالب خاص خود را دارد. نه داستان است و نه سفرنامه و نه به قالبِ زندگینامههای مرسوم درمیآید. «سفر در خواب» روایتی است از تأملات روشنفکری که در آثارش «وجه شخصی و کاربرد جمعی را توامان دارد.» نویسندهای که با سیر و سفر در سرگذشت خویش و جامعهاش، خودِ تاریخی و خویشتنِ جمعیاش را بازمییابد. کتاب با خوابی نمادین آغاز میشود. در این خواب غریب، راوی و سه چهار مرد با ظاهری شلخته ایستادهاند پشت دری به انتظار. جایی شبیه به سردخانه یا مکانی با حالوهوای آن. فضایی که هرچه پیش میرویم در روایتِ تاریخی مسکوب بیشتر پدیدار میشود.
سبک، حلقه مفقوده ادبیات ما
کتاب کوچک «سبک» شاملِ آراء فیلسوفان و سخنشناسان درباره سبک، در قطع پالتویی در نشر هرمس درآمد. کتاب را کریستین نوآی و کلوزاد نوشتهاند و مترجم مطرح و بِنام، احمد سمیعیگیلانی گزارشی به فارسی از آن بهدست داده است. سمیعی در مقدمه خواندنیاش با عنوان «تذکار»، کاربرد ترجمه خود را پُرکردن خلئی میداند که در این مبحث حساس از مباحث زبانی و ادبی وجود داشته، اما این ترجمه در وضعیتِ اخیر ادبیات ما حامل معنایی بیشتر است. نظریهپردازی در سبک، مفهوم ریطوریقایی سبک، سبک اثرآفرین و تأویل آن، سبک و زبانشناسی، سبکها در تاریخ هنر، ازجمله مباحثِ این کتاباند.
مکالمه با برشت
«آنچه را که لوکاچ بهشدت فاقد آن بود، بنیامین در اختیار داشت، چشمانی منحصربهفرد و دقیق برای نگریستن به جزئیاتِ بااهمیت، به حاشیه، به غرابت غیرمعمول و اثرگذاری که وصله ناجوری است.» مقدمه کتاب «فهم برشتِ» والتر بنیامین مجموعهای است از مقالاتی درباره برشت و سرآخر مکالمات بنیامین و برشت درباره ادبیات، تاریخ و سیاست. چنانکه در مقدمه استنلی میچل بر این کتاب آمده است بنیامین با چشمانی دقیق برای نگریستن به جزئیات به مفاهیم و رویدادهای پیرامونش توجه داشت و ازآنجمله به آثار معاصران خود همچون برشت. در سال ١٩٢٤ بنیامین بهواسطه دوستی با برشت آشنا میشود. وجه اشتراک آنان در ابتدا مارکسیسم و تئاتر بود، بعدها برشت برخی از ایدهها و مقالاتش را با بنیامین در میان میگذارد و بنیامین نیز به بررسی آثار و افکار برشت مینشیند و ماحصل آن را در قالب مجموعهمقالات چاپ میکند. از اینرو «فهم برشت» کتابی جامع درباره برشت است که به تمام زوایای کاری او از تئاتر و شعر تا داستاننویسی او و افکارش پرداخته. تئاتر اپیک، شرحی بر اشعار برشت، رمان سهپولی برشت، مقاله مؤلف همچون تولیدکننده و مکالماتی با برشت، مقالات این کتاباند، که با ترجمه نیما عیسیپور، رضا سرور، حسین نمکین و احسان نوروزی در نشر بیدگل منتشر شده است.
اختیارات شاعری و عروض فارسی
با انتشار دو کتابِ «اختیارات شاعری» و «وزن شعر فارسی» دیگر اهلِ ادبیات میدانند که ابوالحسن سالیان آخر عمر خود را به سراسر به وزن شعر فارسی پرداخته است. گرچه نسبت او با ادبیات قدیم و وزن و عروض شعر فارسی قدمتی به درازای فعالیت ادبی او دارد اما تدوین و نظامدادن به ایدهها و فیشهایش در سالهای پایانی عمر ممکن شد و ماحصل آن نیز تاکنون دو کتابی است که در نشر نیلوفر درآمده و آثار دیگری که در این حوزه زیر چاپ است. «اختیارات شاعری» حاوی مقالاتی است که نجفی طی چهل سال اخیر در مجلات و نشریات تخصصی بهچاپ رسانده و مهمترین آنها مقالهای به همین نام بود که در زمان خودش هم سروصدایی بهپا کرد. چنانکه در مقدمه کتاب آمده بحث درباره وزن شعر فارسی دو بخش عمده دارد: تقطیع وزنها و طبقهبندی وزنها. این کتاب بنا دارد مسائل مربوطبه امر تقطیع را حل کند و امکانی برای پرداختن به بحث طبقهبندی فراهم آورد. کتاب بعدی، درسنامه وزن شعر فارسی است که شامل آخرین آراء استاد نجفی در مورد تقطیع اوزان شعر فارسی است و بهگفته خودِ ابوالحسن نجفی موضوع بحث در این کتاب وزن شعر فارسی است یعنی شناخت شعر فارسی ازلحاظ وزن که به آن علم عروض هم میگویند.
بازخوانی فرهنگ
ازجمله بازنشرهای مهم امسال «تمرین مدارا»ی محمد مختاری است شامل مجموعهمقالات او درباره وجوه مختلف فرهنگ در دهه هفتاد. طرح نظری تحلیلی پیرامون مسائل نهادی و ساختی و ریشهای در فرهنگ ما و بررسی موقعیت فرهنگی روزگار ما که در چنبر سیاست است. در نظر مختاری بازخوانی فرهنگ از ضرورتهای دوران ما است زیرا جامعه ما از یکسو با سنت و نو درگیر است و از سوی دیگر گرفتار تقابل فرهنگی. پس بازخوانی همهجانبه فرهنگ دستور کار مختاری در مقالات کتاب اخیر است و اهمیت آن تأکید بر رویکرد انتقادی است. کتابِ «جیمز جویس همراه با بخش ١٧ اولیس» با ترجمه منوچهر بدیعی در نشر نیلوفر نیز از دیگر بازنشرهای مهم امسال بود، زیرا در زبان فارسی تنها متنِ موجود از «اولیس» است شاملِ فصل هفده این رمان مطرح و همین تکفصل نیز سالیانی نایاب بود.
صورتبرداری از لکهها
«یادداشتهایی درباره کافکا» اثر آدورنو که با ترجمه سعید رضوانی در نشر آگاه چاپ شد، شامل ایدههایی است درباره کافکا و جهان آثارش که در امتداد پروژه فکری آدورنو در زمینه زیباشناسی قرار میگیرد. آدورنو با انتقادِ تندوتیز به شارحان کافکا آغاز میکند که «شأن کافکا را تا حد باجه اطلاعات مربوط به موقعیت
ازلی/ابدی یا امروزی انسان» فروکاستهاند و او را درک نکردهاند و در ادامه خوانشی متفاوت و بدیع از کافکا ارائه میدهد که در تقابل با آرای معاصران خود نیز هست. آدورنو با ردِ نظراتی که میکوشند کافکا را در مکتبی خاص بنشانند مینویسد «باید در نکاتی تأمل کرد که دستهبندی را دشوار میسازند و بههمیندلیل نیاز به تفسیر دارند.» او معتقد است آثار کافکا در قبال تاریخ فروبستهاند و صحنهپردازی کافکا ازمُدافتاده است، انسانها نیز. هرچه از مُد افتاده نیز لکه ننگ امروز است و کافکا از این لکهها صورتبرداری کرده است.
تناقضات مدرنیسم و ورطه شعر مدرن
مقالاتِ نویسندهای در قامت یک کتاب، امکان بازخوانی آرا و نظرات او را در نسبت با زمانه و تغییرات آن فراهم میکند. خاصه آنکه مقالات از آنِ متفکر/نویسندهای باشد که سالیان سال پروژه خود را با تغییر مسیر یا چشماندازها ادامه داده و دست از نوشتن برنداشته است. «شعر مدرن، از بودلر تا استیونس» یکی از این کتابهاست حاویِ مقالات مراد فرهادپور در زمینه شعر مدرن. مقالات پراکندهای که در سه دهه اخیر نوشته شده و جالب آنکه بسیاری از مباحثِ آنها هنوز هم مسئله ادبیات ما است. «ورطه شعر مدرن» اریش هلر، «تناقضات مدرنیسم» نقدی بر مقاله اریش هلر مقالات محوری کتاباند، که با رویکردی انتقادی تلقی مولف/مترجم آنها به شعر را آشکار میکند. کتاب مقالات مهم دیگری نیز درباره استیونس، مالارمه، رمبو و بودلر دارد و با ترجمه شعرهایی از بودلر، مالارمه ، رمبو، والری ، هوفمانشتال، ریلکه، تراکل، سلان، تمام میشود.
١. «ایدههای منثور»، امید مهرگان، نشر روزبهان
٢. به نقل از سخنرانی مراد فرهادپور با عنوان «زوال اسطورهها و تاریخها»، پنجشنبه ١٩ اسفندماه در مؤسسه مطالعات پرسش
منبع: روزنامه شرق