فرهنگ امروز/ وحید عمرانی:
نمایش «ولپن»، نوشته بن جانسون اجرای مجددی از نمایشی است که مورخ مهرماه سال ١٣٩٠ در مجموعه تئاتر شهر که کارگاه نمایش آن زمان و پلاتو اجرای فعلی است بر صحنه رفت و اجراهای موفقی را تجربه کرد، چنانکه با ٦٦ اجرا تنها در ٣٠ روز توانست رکورد فروش کارگاه نمایش را از ابتدا تا آن دوران به خود اختصاص دهد و تبدیل به پرفروشترین نمایش تئاتر شهر تا پایان سال ١٣٩٠ شود. همچنین در دوازدهمین جشنواره تئاتر دانشجویی نیز بر صحنه رفته بود و در اردیبهشت ١٣٩٤ نیز مجددا در سالن تئاتر باران اجرا شد. اساس شیوه کارگردانی این نمایش بر آموزههای کارگردان پرآوازه لهستان؛ یرژی گروتوفسکی، پابرجاست؛ آنچه از آن با عنوان تئاتر بیچیز یا تئاتر بیپیرایه یاد میکنند. در این سبک تئاتری از تمامی عناصر غیرضروری صحنه، اعم از نور، آرایه، آکسسوار، لباس، دکور و... فاصله میگیرند و صرفا بر کار بازیگر و رابطه زنده او با تماشاگر تأکید و برنامهریزی میکنند.
کارگردان برای اجرای این متن انواعی از کمدی را در هم آمیخته و به ترکیبی متناسب با نحوه طراحیهای خود در این راستا رسیده است. جنس کمدی این نمایش، ترکیبی است از طنز، کمدی رفتار و کمدی شخصیت. در طنز، افرادی که ملزومات اخلاقی و قواعد اجتماعی را رعایت نمیکنند مورد تمسخر قرار داده میشوند و دغلکارانی که قهرمانان آن هستند نتیجه کارهای خود را میبینند. در کمدی رفتار، از اعمال زشت بزرگزادگان و توطئههای طبقات اشراف سخن میرود و قراردادها و رسوم اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد؛ مثلا رفتار شوهران حسود نسبت به همسران خود. در کمدی شخصیت، ویژگیهای اخلاقی و رفتاری قهرمان که خلاف عرف جامعه است بهطور اغراقآمیز بزرگنمایی میشود و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد؛ مانند نمایشنامه «خسیس»، نوشته مولیر که صفت رذیله خساست در آن بزرگنمایی شده و مورد هجو و تمسخر قرار میگیرد. در اجرای ولپن تمامی این ویژگیها که متعلق به این چند نوع کمدی برشمرده شده است به چشم میآیند. در حیطه کارگردانی براساس سبک تئاتر بیچیز، مهدی کوشکی توانسته تا حد قابلقبولی موفق عمل کند. هر آنچه بر صحنه میبینیم تنها یک لته سفید سبک بزرگ با قابلیت جابهجایی بالاست، بهعلاوه بازیگران و بس. اتفاقات نمایش بهترتیب از پشت این لته ظاهر میشوند و گویی از پشت آن خلق گشته و پا از وادی نیستی به صحنه هستی میگذارند. انگار این لته پرده خلقتی است که انسانها و ماجراهایشان از پشت او زاده شده و بیرون میآیند. آن داشتههای حرکتی بالقوه هنر تئاتر با فکر و ایده مناسب و خلاق توانسته در این نمایش به وادی بالفعل درآمده و تحرکی حسابشده و دیدنی بر صحنه بیافریند. کوشکی در این نوع طراحی به عوامل زیباییشناسی بسیار توجه داشته است و حتی موفق شده که بهنوعی یک انیمیشن نمایشی بدون استفاده از امکانات سینمایی خلق کند.
ایجاد جذابیتهای بصری متعدد، آنهم تنها با استفاده از یک لته در این نمایش تا حدی فراتر از انتظار معمول است و بیشک رسیدن به این فرم اجرائی که اینطور با محتوا نیز در یک راستا باشد، نیازمند درجه قابلقبولی از خلاقیت است. زمانی که کلیت نمایش را در نظر میگیریم متوجه این موضوع میشویم که این لته تا حدود بسیاری تبدیل به یک کاراکتر دراماتیک در اجرا شده و گویی خود، یکی از بازیگران این نمایش است. پشت افراد را خالیکردن، پنهانکردن آنها، سربهسر دیگران گذاشتن، بر سرشان آوارشدن، شیطنت و بازیگوشی، حرکات ناشی از احساسات، فرار و هجوم، اینها همه ویژگیهایی بشری است که این لته سفید همگی آنها را یکجا دارد و با طراحی درست و فکرشده بهخوبی بیرونیشان میکند. همچنین تزلزل و بیوفاییاش بهیادآورنده دیوارهای متزلزل شهری است که مردمانش منش شخصی و سیر زندگی خود را براساس منفعتطلبی، فریبکاری و دلسپردن به خواستههای زودگذر و لذتهای آنی برنامهریزی کردهاند. این لته مهمترین عنصر نمایشی این اثر اجرائی است که حتی امکان ورود و خروج بازیگران را روی خود صحنه و بدون خروج از فضای اجرا فراهم میکند و بیشک اگر نمیبود مانند این بود که شخصیتی محوری مانند خود ولپن و چهبسا مهمتر و فراتر از او در نمایش نباشد و بیشک شاکله کلی این نمایش براساس همین هسته مرکزی و بنیادین (لته سفید) شکل گرفته و پرورانده شده است. کوشکی متن ولپن را بهنوعی بازآفرینی کرده و با رعایت موازین یک دراماتورژی صحیح، ضمن افزودن مواردی از نقدهای اجتماعی معاصر مربوط به اقلیم خود به نحوی مناسب آنچنان که آسیبی به اجرا نرسد، متن را کوتاه کرده است. این کوتاهشدن موجب زندهتر و دیدنیترشدن اجرا نیز شده بهنحویکه تا پایان اجرا کوچکترین خستگی یا ملالی دامنگیر تماشاگر نمیشود و نمایش در حالی به پایان میرسد که تماشاگر هنوز تشنه دیدن است. شاهد آفرینشی مدرن از یک متن کلاسیک هستیم که لازمه بهثمرنشستن آن، آگاهی از تمامی عوامل نمایش و شاخصههای دراماتیک در هنر نمایش است.
روزنامه شرق