فرهنگ امروز/ به نقل از ایبنا: هیچ جای دیگر مثل اینجا درست وسطی شلوغی و روزمرگیشهر نمیتوانست جای مناسبی برای برگزاری این چنین مراسمی باشد. مراسم نکوداشتی که در اولین روز هفته تو را از هیاهوی شهر فارغ میکند تا در گوشه دنجی از سالن همایشهای موزه ملی به یاد سیمین و فعالیتهای ادبی و هنریاش دمی آسوده بنشینی. موزهی ملی ایران جایی است که امروز میزبان مهمان و دوستداران مادر قصههای ایران است. مادری که با خلق سووشون نامش را در ادبیات معاصر ایران به یادگار میگذارد تا دست هیچ ناآشنایی به آن نرسد.
ولی بهانه نکوداشت امروز، چیزی فراتر از شخصیت ادبی سیمین است. به گفته مهندس سیدمحمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، سیمین دانشور در جامعه ایران به عنوان نویسنده شناخته میشود و در جامعه میراث فرهنگی به عنوان استاد تاریخ هنر و باستانشناسی.
امروز دوستداران و مخاطبان نویسنده داستانهایی چون «آتش خاموش»، «شهری چون بهشت» و «به کی سلام کنم» در موزه ملی ایران و به میزبانی میراث فرهنگی کنار هم و به یاد سیمین دانشور دور هم جمع شدهاند تا مبادا از خاطرشان برود، سمین نهتنها نویسنده است که در مقام یک استاد، دل در گرو باستانشناسی دارد و در عالم باستانشناسی و در حوزه تاریخ هنر نیز نام خود را بر آن ثبت میکند.
بیشتر مهمانان مراسم، دانشجویان سیمین هستند. دانشجویانی که خاطرات و آموختههای هر کدام به تفصیل برابر با چند جلد کتاب است، اما همه آنها یک حرف مشترک دارد: «سیمین خانم کاری کرد که ما باستانشناس شویم. او به ما یاد داد چطور با علاقه، لحظهلحظه زندگیمان را به این رشته گره بزنیم.»
ماجرای دفاع جلال از مصدق و آشنایی با سیمین
خاطرات ناصر تکمیلهمایون به حضور جلال و سیمین در کنار هم گره خورده است؛ روزگار، آشنایی او با جلال آلاحمد را رقم میزند و بعد به واسطه آشنایی با جلال، با سیمین هم آشنا میشود: «دوست داشتم که برای این برنامه میتوانستم سووشون سیمین را دوباره بخوانم تا نقدی جامعهشناختی و اجتماعی از آن ارائه بدهم اما آسیب دستم مانع از این کار شد. من سیمین را بعد از جلال و در منزلشان شناختم. جلال را وقتی شناختم که روی چهارپایه رفت و در رثا و دفاع از مصدق شعار داد. بار دوم هم، او را در مرکز خرید ملکی دیدم که نسبت به حرکتهای ضعیف جبهه ملی اعتراض داشت. بار دیگر هم او را در خانهاش و همراه سیمین دیدم. از نظر من سیمین هم اگرچه فعال سیاسی نبود، دانش سیاسی داشت و از اوضاع جامعه به خوبی باخبر بود.»
سیمین خانم و سیمین دانشور
صادق ملکشهمیرزادی باستانشناس پیشکسوتی که سابقه آشناییاش با سیمین ۴۲ سال پرخاطره است از سه دورهای که با سیمین گذرانده، میگوید: «سیمین دو شخصیت اسمی داشت. برای ما که دانشجوی او بودیم؛ سیمین خانم بود و برای همکارانش دکتر سیمین دانشور. من در کنار سیمین دانشور ۴۲ سال از زندگیام را در سه دوره گذراندهام. دوره اول من دانشجو بودم و پای درس ایشان مینشستم. دوره دوم وقتی بود که من به عنوان استادیار استخدام شدم و همکاری من با خانم دانشور ادامه داشت. دوره سوم، دورهای بود که هم من و هم ایشان بازنشسته شدیم اما در هر سه مرحله از ایشان آموختم. همیشه با وجد خاصی سر کلاسها حاضر میشد و مطالبی که قصد داشت سر کلاس بگوید را از مسیر خانهاش در تجریش تا دانشگاه تهران، زیر لب زمزمه میکرد. درست مثل ذکر.»
حمیده چوبک، رئیس پژوهشکده باستانشناسی که از دوران دانشجویی خودش و استادی سیمین دانشور خاطراتی در گوشهگوشه ذهنش دارد، میگوید: «گاهی وقتها کلاسهایش را در خانهاش برگزار میکرد. خانه خودش و جلال. خانهای مشترک که خودشان گلهای باغچه را با وسواس و لطافت کاشته بودند. سیمین خانم عاشق گل بود. به همین خاطر وقتی شنیدم در بیمارستان بستری است با چند شاخه گل به دیدارش رفتم. بیهوش بود اما دستش را گرفتم. گفتم: «استاد... منم! اگر صدای من را میشنوید دستم را کمی فشار دهید.» سیمین خانم دستم را کمی فشار داد و بعد قطره اشکی از گوشه چشمانش روی گونههای تکیدهاش افتاد.» چوبک اینجای خاطرهاش را با بغض و اشک تمام میکند.
سیمین برای جهانی بدون خشونت تلاش میکرد
حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر سخنران بعدی بود. او سیمین دانشور را کسی میداند که در پی کشف و سازگاری مؤلفههای ایرانی و اسلامی است. او که بیشتر پژوهشهایش مربوط به آثار سیمین دانشور است و مقالات زیادی در این زمینه دارد، میگوید: «بر هیچ کس پوشیده نیست که سیمین با ادبیات کلاسیک انس و الفت زیادی داشت. تمام نوشتههای سیمین نشانگر اعتدالگرایی او و تلاش او برای جهانی بدون خشونت است و سووشون آینه تمامنمای این مؤلفههاست.»
کلاسهای سیمین همیشه شلوغ بود
سخنران بعدی مراسم، کسی است که همنشینیاش با سیمین دانشور بیشتر از بقیه بوده است. دکتر فخری دانشپور پرور، باستانشناس پیشکسوتی است که بعد از سیمین در دانشکده ادبیات جانشین او میشود اما به گفته خودش هیچگاه نتوانست آنطور که باید شبیه سیمین باشد و قدم در راه او بگذارد: «همیشه کلاسهایش شلوغ بود. دانشجویان تمام رشتهها حتی رشتههای مهندسی و غیر مرتبط هم سر کلاسهایش حاضر میشدند. مطالبی که سر کلاس میگفتند غیرتکراری و بیبدیل بود.» دستخطی از فروغ هم همراه خودش دارد آن را با دقت و وسواس خاصی از پوشه خارج میکند. دستخط سیمین است. بخشی از آن را برای حاضران میخواند. او، حرفهایش را اینطور تمام میکند:
«بعد از مرگ استادم، هر روز کبوترهای پشت پنجره اتاقم را به یاد ایشان و برای آمرزش ایشان پرواز میدهم و گندم بارانشان میکنم.»
اعتراض به وضعیت خانه سیمین و جلال
حسن ختام برنامه، سخنرانی مختصر دکتر آرایامنش درباره کتاب «مفاخر میراث فرهنگی ایران(۳)، سیمین دانشور، یادنامهی سرو سیمین» و رونمایی از کتاب با حضور مهمانان و مدعوین مراسم است. هنگام رونمایی، شخصی به نام «خلاقی» که به گفته خودش داماد سیمین است با ناراحتی پشت بلندگو میرود و از وضعیت و بلاتکلیفی خانه سیمین و جلال میگوید. وقتی مجری او را به حفظ آرامش دعوت میکند و تمام شدن وقت را هشدار میدهد با کلماتی که با عصبانیت ادا میکند، بیرون میرود. پس از مراسم رونمایی از کتاب، اسکندر مختاری-کارشناس میراث فرهنگی در پاسخ به اعتراضهای «خلاقی»، خانه سیمین و جلال و تدابیر و اقداماتی که برای آن انجام گرفته است، میگوید: «جای نگرانی نیست. حال خانه جلال و سیمین خوب است و به عنوان میراث فرهنگی ثبت شده است. زمان زیادی برای این اقدام صرف شد اما دستآخر به نتایج خوبی رسیدیم.»