فرهنگ امروز/ مژگان جعفری: ازدواج و سنتهای آن در هر جامعه میتواند بیانگر جنبهای از خلقیات مردمان و پیچیدگیهای اجتماعی هر سرزمین باشد. ایرانیان در این زمینه، عادتهای ویژه خود را از گذشتههای دور تا امروز داشتهاند که جامعهشان را از دیگران متمایز ساخته است. جامعه ایرانی در گذر تاریخ دیرینه این سرزمین همواره از یک نظام استوار خویشاوندی برخوردار بوده و پیوندهای گسترده خانوادگی بر آن حکمفرما بوده است. خانواده در ایران نقشی تاثیرگذار در سرنوشت افراد و جامعه برعهده داشت و کانون رشد و بالیدن فرزندان به شمار میآمد. ادوارد پولاک، پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه قاجار در سفرنامهاش «ایران و ایرانیان» درباره جایگاه خانواده در میان ایرانیان چنین روایت کرده است «ایرانی تا آن اندازه در خانواده ریشه دارد که هر کاری از دستش برآید برای آن میکند، کارش با خانواده بالا میگیرد و با آن سقوط میکند و کاملا در احساس افتخار و سرافکندگی هر یک از افراد فامیل خود شریک است، درست مانند اینکه ماجرا بر خود وی رفته باشد. پس از خویش و قوم «طایفه» و پس از آن «ولایت» برایش اهمیت دارد و سرافرازانه میگوید که «خویش و قوم و طایفه» دارم». ازدواج در این میانه نقشی گسترده در استواری خانواده در جامعه تاریخی ایران داشته است.
ازدواج، پیوندی آیینی در تاریخ ایران به شمار میآمده، همواره از رسمها و آیینهایی ویژه پیروی میکرده که با اندکی تفاوت در همه دورهها تقریبا به یک شکل انجام میپذیرفته است «در آن زمان [دوره قاجار] ازدواج دخترعمو و پسرعمو و دختردائی و پسرعمه و عکس آن و دخترخانه و پسرخاله خیلی معمول بود. میگفتند "عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمان بسته شده است" هنوز خبری از اینکه ازدواج قوم و خویشها با یکدیگر موجب ضعف و زشتی نسل میشود به ایران نرسیده بود. به قدری ازدواج این قبیل قوم و خویشها رواج داشت که در مواردی که کسی قوم و خویش متناسب نداشت و میخواست از غریبه زن بگیرد، طائفهی عروس درصدد تحقیقات از اخلاق داماد برمیآمدند و حقاً پیش خود فکر میکردند که آیا این مرد چه نقصی دارد که قوم و خویشهایش تن به ازدواج با او درندادهاند. طایفهی داماد هم در انتخاب دختر غریبه خیلی دقت میکردند که مبادا بنجل خانوادهی دیگری در خانهی آنها آب بشود. ... در اینکه چقدر شیربها و مهر قرار دهند، پدر و مادر داماد با خانوادهی عروس قطع و فصل میکردند. همچنین راجع به اینکه عروسی چند شبانهروز باشد یا کیها را باید دعوت کرد، حتی جزئی استمزاجی هم از داماد نمیکردند». این روایت شیرین عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» اشارههایی جالب به برخی سنتهای ازدواج جامعه ایرانی در میانههای دوره قاجار دارد.
ازدواج در تاریخ ایران همواره یکی از مهمترین سنتهای خانوادگی و اجتماعی برشمرده میشده است. این کنش گروهی و اجتماعی، از پشتوانهای مهم و دیرینه در جامعه ایران برخوردار بود و البته بایدها و نبایدهایی استوار در پسِ خود داشت. کمتر کسی در جامعه قدیم ایران برای گریز از این سنت اجتماعی و بایدها و نبایدهای آن راهی میتوانست جوید. ازدواج در روزگار قدیم جامعه ایران آسان و ساده بود اما در لایههای پنهان خود پیچیدگیهایی داشت که آن را به قلمروی آیینها و رسمهای استوار اجتماعی وارد میکرد. اندک دارایی مالی، شرط لازم و کافی برای شروع یک زندگی به شمار میآمد. سن ازدواج در روزگار گذشته بسیار پایین بود چنان که بسیاری از خانوادهها آرزو داشتند دخترشان در خانه شوهر به بلوغ برسد. بنابر گفته آرتور دو گوبینو، خاورشناس و تاریخنگار فرانسوی در کتاب «سه سال در ایران» سن ازدواج در ایران عصر قاجار بسیار پایین بوده است «معمولا نامزدها بسیار جوان هستند پسر بین پانزده تا شانزده سال و دختر بین ده تا یازده سال نامزد میشوند».
نمایی جذاب از آیین دیرینه ازدواج
«نمایشگاه النکاح سنتی؛ ازدواج به روایت آثار کتابخانه و موزه ملی ملک»، تصویری دلنشین، برآمده از تاریخ، از این آیین دیرینه فرهنگ و جامعه ایرانی به نمایش میگذارد. سندهای تاریخی، نسخههای خطی و آثار موزهای، روایتگر گویا و رسای این نمایشگاه به شمار میآیند؛ همچنین روایتهایی از شیوههای انجام ازدواج، آثار برجایمانده فرهنگی و آیینی و مرحلهها و بازتاب چندین نمونه ازدواجهای تاریخی در گستره فرهنگ و تمدن ایران و اسلام، منظومه روایتگری نمایشگاه «النکاح سنتی» را تکمیل میکنند. نشان تاریخی ازدواج را در اینجا میتوان جست. نسخههای خطی و آثار و سندهای گوناگون تاریخی در «نمایشگاه النکاح سنتی؛ ازدواج به روایت آثار کتابخانه و موزه ملی ملک» در آستانه دید دوستداران فرهنگ، تاریخ و آیینهای سنتی جای میگیرد. سندهای تاریخی نمایشگاه، مواردی همچون عقدنامه و نکاحنامه، التزامنامچه و وکالتنامه، نامه، پرسش شرعی و استشهاد، حرز یا دعای عشق را دربردارند. عقدنامه میان سیدمحمدحسین حجهالاسلامزاده اصفهانی فرزند آقا سیدابوالحسین و محترمه خانم فرزند میرزا قاسم خان تهرانی، نامه محمدکاظم ملکالتجار تبریزی از تهران به فرزندش حاج حسین ملک در مشهد درباره خواستگاری حاج حسین آقا ملک از دختر حاجی میرزا عبدالله متولی مسجد جامع گوهرشاد، پرسش شرعی و استشهاد درباره جاری شدن یا نشدن صیغه عقد میان دختر مرحوم میرغفار و حسن فرزند حاجی محمدشریف دوانی، نکاحنامه میان حاج حسین آقا ملک و نواب قدسیه فرزند حاج میرزا عبدالله متولی مسجد جامع گوهرشاد و عقدنامه محمدتقی خان امیرنظام (امیرکبیر) و ملکزاده خانم خواهر ناصرالدین شاه قاجار، از جمله این سندهای تاریخی به شمار میآیند. در حوزه آثار تاریخی نمونههایی از منسوجات، نگارگری، قلمدان لاکی، تمبر، بخشهای گوناگون نمایشگاه را زینت بخشیدهاند. از جمله این آثار به پرده قلابدوزی شکارگاه بهرام، نگاره آدم و حوا، قلمدان لاکی با تصویر مجلس عقدکنان، قلمدان لاکی با تصویر مجلس عقدکنان روستایی و تمبر مخصوص کابیننامه مربوط به دوره ناصرالدین شاه قاجار میتوان اشاره کرد. نسخههای خطی نمایشگاه نیز رسالههایی همچون لمعه مودی، مرشد المتاهل، مجموعه خسرو و شیرین، رساله المتعه، رساله روایت در بیان عشق خدیجه علیهاالسلام و نکاح پیغمبر صلیالله علیه و آله و سلم و رساله یوسف و زلیخا را دربرگرفتهاند. نسخههای خطی و سندها و آثار تاریخی این نمایشگاه با نماهایی جذاب، ما را به تاریخ میبرند.
پرده قلابدوزی شکارگاه بهرام
بهرام عاشق شکار بود، به ویژه شکار گور تا آنجا که به «بهرام گور» آوازه یافت. او در شکارگاه برای دخترکی چینی که به «گلاندام» شهره بود، از مردانگی و مهارتاش رجزها میخواند و لاف میزد. با دخترک شرط بست تیر را به هر کجای گور بزند که دخترک بخواهد. گلاندام شرط را سخت کرد و گفت «گوشاش را به پایش بدوز!». بهرام، ریگی در کمان دوشاخه، نامبرُدار به «گروهه» نهاد، زه را کشید و ریگ را به گوش گور پرتاب کرد. گور ایستاد تا ریگ را به کمک پایش از گوش درآورد که بهرام با تیری پایش را به گوشاش دوخت. گلاندام که شرط را باخته بود در برابر لاف و رجز بهرام تاب نیاورد و گفت «کاری غیر ممکن نکردی. تمرین زیاد داشتی و کار نیکو کردن از پر کردن است!». شاهان اما تاب حرف تلخ ندارند. گلاندام باید به مکافات طعنههایش میرسید. به سرهنگی سپرده شد تا زبان از کام و سر از تناش جدا کند. سرهنگ به جوانی و زیبایی گلاندام رحم آورد و او را نکشت، او را به باغاش در بیرون شهر برد که کاخی با ششصد پله داشت. گلاندام خواهش کرد گوسالهای در اختیارش بگذارند تا با بزرگ کردن او تنهایی را تاب آورد. هر روز گوساله نازک بدن را بر دوش میگرفت و ششصد پله به پایین میآمد و پس از چرا دوباره او را ششصد پله بالا میبرد. گوساله، گاوی سترگ و تنومند شد اما گلاندام که تمرین هر روزه داشت هنوز هم به آسانی گاو را میبرد و میآورد. روزی بهرام گور ناگهان او را دید و از تواناش در شگفت شد. ماجرا را پرسید و وقتی آگاه شد، گفت این زور بیدلیل نیست، کار نیکو کردن از پر کردن است! قصهگویان روایت کردهاند او سرانجام دخترک را شناخت، از کارش پشیمان شد و به جبران، با او ازدواج کرد و شادی و خنده را به لبان دخترک خوشبخت بازگرداند.
نامه محمدکاظم ملکالتجار تبریزی از تهران به فرزندش حاج حسین ملک
متن نامه که به تاریخ ١٣٢٤ قمری نوشته شده، درباره خواستگاری حاج حسین آقا ملک از دختر حاجی میرزا عبدالله متولی مسجد جامع گوهرشاد است. حاج کاظم ملکالتجار در این نامه بر لزوم انجام این پیوند چنین تاکید میکند «امروز روز برای ما وصلتی بهتر و شایستهتر از این وصلت متصور نیست بدینمعنی که اگر کسی بگوید من به هیچوجه زن نخواهم گرفت و منکر حدیث الدر بیانه فیالاسلام هستم کار سفیهانه نادر خواهد بود و همین که ناچار از تاهل باشد باید مناسبات دنیویه را از دست ندهد فعلا ترتیب من و شما اینطور پیش آمده است که جزء اعظم علافه ما در خراسان واقع شده است ... علیهذا شرط عقل این است که در خود مشهد وصلت کنیم در مشهد هم به حیث عقلی غیر از این آدم کسی که قابل وصلت باشد نیست نظر به فرموده فردوسی علیهالرحمه که جناب آقای متولی نوشته بود که باشد که پیوند سام سوار نخواهد ز اهواز تا قندهار و راست است از هر وزیر بزرگ و شاهزاده ترک دختر بخواهم بدون مضایقه خواهد داد اما به حکم عقل و نظر به مقاصد عالیه آتیه که در مغز من و شما است باید از وصلت همهکس چشمپوشیده این محل را ترجیح بدهیم».
سند پرسش شرعی و استشهاد
پرسش شرعی مطرح شده در این سند درباره جاری شدن یا نشدن صیغه عقد میان دختر مرحوم میرغفار و حسن فرزند حاجی محمدشریف دوانی است. در صدر سند پاسخی جای دارد که ملا محمدجعفر بن صاحب درباره مخالفت دختر و برهم خوردن مجلس عقد به پرسش طرحشده داده است. استشهاد شهود در اینباره نیز در سند به چشم میخورد. متن پرسش و استشهاد «شریعتمدارا، قبله و امیدگاها، زید افضالکمالعالی، عرض میشود که درباب صبیه مرحوم میرغفار به جهت حسن ولد مرحوم حاجی محمدشریف دوانی بیان فرمایید مجلس عقدی برادرهای آن آراستند و صورتمجلس نوشته شده آیا صیغه جاری شده یا خیر و آن کاغذ عقد که حضرات به مهر سرکار است و در دست دارند به جهت ایشان سند عقد میشود استدعا داریم که شرح این مطلب در صدر عریضه به مهر و خط شریف مرقوم و مزین فرمایند که عندالله و عندالرسول ضایع نخواهد شد والسلام ... بلی مرحوم آقا میرغفار وصیت کرده بود که صبیهام بدهید به ملاحسن و برادرهای آن هم راضی بودند مجلس عقدی گرفتند و صورت مجلس نوشته شد دختر فریادکنان آمد که من راضی نیستم و اذن نمیدهم نه کسی عقد کرده و نه صیغه جاری شده کدام بدبخت بیاذن دختر عقد میکند والسلام».
النکاح
این کتاب بخش بیست و هشتم از کتاب «تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه» نوشته شیخ حر عاملی، از دانشمندان، محدثان و فقیهان امامیه در سده یازدهم هجری به شمار میآید که به «صاحب رسائل» شهره است. وی این کتاب را که سی و شش هزار روایت دربردارد، در ٢٠ سال گرد آورده و به سال ۱۰۸۲ قمری به انجام رسانده است. نگارنده درباره این کتاب چنین نوشته است «مدتها در این اندیشه بودم که از کتابهای معتمد نزد عالمان، احادیث شرعی و نصوص احکام فرعی را گردآوری کنم چنان که اینگونه کتابها علاوه بر دراز نویسی و تکرار شامل احادیثی هستند که به کار فقه و فقیهان نیاید. از اینروی گردآوری روایات مربوطه به مسائل شرعی را آغاز کرده و از هیچ کوششی فروگذار نکردم و جز از کتب مورد اعتماد و مشهور روایت نیاوردم».
رساله لمعه مودی
«لُمعه مودی» رسالهای به فارسی است که عزالدین آملی، فقیه و دانشمند شیعیمذهب، در سده ١٠ هجری در دوره شاه تهماسب صفوی نگاشته است. او در یک مقدمه و چهار باب در بیان احکام نکاح دائم و متعه این کتاب را تنظیم کرده است. نویسنده در این رساله به مسائلی چون بیان فضیلت ازدواج، بیان عقد، دوام و ارکان آن، بیان عقد مُتعه، ارکان عقد مُتعه و بیان احکام نکاح پرداخته شده است.
مرشد المتاهل
کتابی نوشته محیالدین محمد ازنیقی رومی درباره احکام ازدواج بر مبنای فقه حنفی به شمار میآید که در یازده فصل تنظیم شده است و به مسایل و آداب زندگی زناشویی و گونههای ازدواج میپردازد و حقوق هر یک از زوجها بر دیگری را یادآور میشود.
رساله صیَغ عقود النکاح
«صیَغ عقود النکاح» که به «عقدنامه» نیز شهرت دارد، رسالهای از محمدباقر مجلسی در بیان شیوههای صیغههای عقود نکاح به شمار میآید که به روایت نگارنده، «جمعی از برادران اعیانی و دوستان روحانی» از وی درخواست نگارش آن را داشتهاند. وی در این وجیزه، سیزده صورت از صیغههای عقد نکاح را با ذکر شرایط ویژه هریک برشمرده است.
التزامنامچه و وکالتنامه
در این التزامنامچه به تاریخ ١٣٢١ قمری برادر زن از شوهر خواهر خود تعهد گرفته که در صورت رجوع به همسر پیشین خود (که از او جدا شده) پنجاه تومان پرداخت کند و در صورتی که با خواهر وی بدرفتاری کند طلاق خواهر خود را گرفته و مهریه وی را نیز بگیرد.
حرز یا دعای عشق
حرز، استخراج نام ستارگان برای هدفهایی گوناگون بوده است؛ گشایش کارها، بخت و دولت و فتح و تصرف و خیر و برکت، جذبالقلوب کلالناس به ویژه امیران و سلاطین و بزرگان، محبوب بودن بودن نزد همه مردم، دورماندن از دشمنان و بدگویان و حسودان، دفع بلایای آسمانی و زمینی، محفوظ بودن از شر اشرار، حصول مطالب و مقاصد شرعی، باطل کردن سحر، خلاصی از غم و اندوه و از حبس و قید، خلاصی از نحوست، ادای دین، رسیدن به مقامات عالی و افزونی جاه و سِمت و پیش آمدن خوبی.
تمبر مخصوص کابیننامه
اداره ثبت و تمبر دولتی در دوره ناصرالدین شاه قاجار به ابتکار علی خان امینالدوله در سال ١٢٦٢ خورشیدی پدید آمد تا اسنادی که پیش از این توسط کاتبان، روحانیان یا مسئولان محلی نوشته میشد و امکان تقلب و دستاندازی بر آنها بسیار زیاد بود، مطابق قانون با مهر و تمبر و ثبت دفترهای دولتی اعتبار قانونی و رسمی یابد. کابیننامه، قباله نکاح یا عقدنامه، از جمله این سندها بود که با الصاق تمبر مخصوص به خود اعتبار مییافت.
نکاحنامه حاج حسین آقا ملک و نواب قدسیه
عقد میان حاج حسین آقا ملک و بانو نواب قدسیه به مهریه مبلغ ده هزار تومان پول رایج مظفرالدین شاهی و یک جلد کلامالله هدیه آن یکصد تومان به تاریخ ٢٣ شعبان ١٣٣٤هجری قمری نوشته شده است.
فرهنگ ایران از همان آغاز جوانی، و برکشیدن مردمان، عشق بزرگ و هدف زندگیاش بود. راه پیشرفت ایران را در سلامت جسم و سلامت روح ایرانیان میدانست و همه عمر، کوششاش را بر این کار نهاد. بعدها که پیر شده بود گفت: «اگر پدر مرا در آغاز جوانی برای نظارت بر کارها و اموال به خراسان نفرستاده بود در زمان حیات خودم موزهای میساختم که با موزه بریتانیا برابر کند». او کاردان و زیرک و گرانمایه بود و از همان آغاز به کارهای گران فرستاده شد. سفر خراسان اما برای او سودی کلان هم داشت؛ ازدواج. حاج حسینآقا به انتخاب پدر با دختر متولی مسجد گوهرشاد ازدواج کرد. دختری از خاندانی شهید که به شهید ثالث نسبت میرساند. حاج حسینآقا ملک برخلاف سنت رایج به همسرش قول داد در زمان زندگی با وی، به جز او همسری برنگزیند و بر این قول ماند.
عقدنامه امیرکبیر و عزتالدوله ملکزاده خانم
ازدواج امیرکبیر با خواهر شاه گرچه به گواهی نامهای که پس از عزل به ناصرالدین شاه نوشت، مصلحتی و به دستور شاه خوانده شد، اما مانعی برای عشق نبود. عزتالدوله با وجود فتنه مادر و خشم برادر، حتی پس از خلع امیرکبیر از صدارت عظمی حاضر نشد از او جدا شود. او بارها توطئههای بدخواهان را که قصد مرگ امیرکبیر داشتند نقش بر آب کرده بود و لحظهای از او جدا نمیشد. چه از این تلختر که پس از امیرکبیر وادار شد با فرزند یکی از قاتلان امیر ازدواج کند؟ تلخ ماند و ترشروی تا پایان، اما در همه عمر شیرینی شادی ازدواج شاهانهاش با امیر را از یاد نبرد. سفره عقد و دستان و چشمان مردانه میرزا تقی خان، آن عقدنامه باشکوه مُذهّب «مهریه یک جلد قرآن و هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی که هر شاهی هیجده نخود وزن دارد».
نامه ضابط شیرازی به حاج حسین آقا ملک
در این نامه که در سال ١٣٥١ خورشیدی نوشته شده، ضابط شیرازی ساکن مشهد از حاج حسین آقا ملک تقاضای مساعدت مالی و اعطای زمین به نامبرده برای ساخت مسکن و ازدواج با دختر مورد علاقهاش کرده است «... مجددا مراجعه کردم گفتند تو خانه زندگی درست حسابی نداری و اگر حتی یک اطاق از خودت داشتی ما دختر به تو میدادیم وقتی دیدم سنگ سنگین پیش پایم میاندازند دست مادرم را گرفتم و آمدم تهران تا شاید در تهران که دامنه فعالیت باز است بتوانم پولی سر هم کنم و با دست پر برگردم و به خواستگاریاش بروم چون من و دختر یک روز رفتیم پیش امام رضا علیهالسلام هم قسم شدیم که غیر هم با دیگری ازدواج نکنیم. هفته پیش نامهای از دختر مورد علاقهام به دستم رسید که نوشته بود برایم خواستگار زیاد میآید ولی من قسمی که خوردم یادم نرفته من هم مثل او ...»
منبع: روزنامه شهروند