فرهنگ امروز/ امیرحسن چهلتن:
اگر بپذیریم هدف از برگزاری نمایشگاه کتاب در ایران هم مثل کشورهای دیگر معرفی محصولات فرهنگی و ادبی ما به دیگر کشورها و مبادله امتیاز ترجمه و انتشار کتاب و ورود به بازارهای جهانی نشر کتاب است، نمایشگاه کتاب تهران در شکل فعلیاش چنین هدفی را برآورده نمیکند و بلکه از آن بسیار دور افتاده است. واضح است که برای دستیافتن به این هدف زمینههای شکلگیری این نمایشگاه و مقدمات و ملزومات آن باید به شکل دیگری باشد. ما خیلی چیزها را از دیگرانی که در امور فرهنگی، صنعتی، اقتصادی و ... پیشرفتهتر از ما هستند میگیریم اما متاسفانه یک کپی دفرمهشده از آنها به دست میدهیم. در مورد نمایشگاه کتاب هم این مسئله وجود دارد. در کشورهای دیگر دنیا نمایشگاه کتاب محلی است برای تبادل فرهنگی و اینکه ناشران و نویسندگان کشورهای مختلف با هم دیدار کنند و کتابهای خود را برای ترجمه به یکدیگر عرضه کنند. در اینجا اما نمایشگاه کتاب صرفا یک فروشگاه بزرگ کتاب است نه عرصهای بینالمللی برای خرید و فروش امتیاز نشر کتاب تا احیانا در کشورهای دیگر منتشر شوند. یک دلیل مهمش هم این است که ایران عضو قانون بینالمللی کپیرایت نیست، اما ناشران خارجی که امتیاز نشر و ترجمه کتابهایی را که در کشورهای دیگر منتشر میشود، خریداری میکنند همه عضو کپیرایت هستند. همانطور که آدمها برای سفر به کشوری دیگر باید پاسپورت و ویزا داشته باشند، کتابها هم برای اینکه بتوانند به سرزمینهای دیگر سفر کنند به کپیرایت نیاز دارند. یک مسئله مهم دیگر که ناشران خارجی را نسبت به حضور فعال در نمایشگاه کتاب تهران دلسرد میکند بیاعتمادی به کتابهایی است که در اینجا منتشر میشود. دلیل اصلی این بیاعتمادی هم وجود سانسور است. این بیاعتمادی در خود ما هم وجود دارد و وقتی خود ما نسبت به کتابهایی که در اینجا منتشر میشود بیاعتماد هستیم، این بیاعتمادی به دیگران هم سرایت میکند و اینطور تصور میکنند که هر کتابی که در اینجا چاپ میشود یا دستکاری شده است و یا مکتوبیست تبلیغاتی؛ در حالیکه با وجود سانسور، کتابهای خوب هم در تمام این سالها چاپ شدهاند اما وقتی این تصور کلی وجود دارد، آن کتابها هم دیده نمیشوند.
در حال حاضر مردمِ ما تا حد فاجعهباری به کتاب بیاعتنا هستند. در بیانیه اخیر ٢٢٤ نویسنده درباره انتخابات نکتههای درستی وجود دارد، این خواستههای اهل قلم است و جدا باید هر کسی که سکان دولت بعدی را به عهده میگیرد به آن اعتنا کند. ادبیات تجمل نیست، ادبیات مستقیما با زبان ما به عنوان رکن مهم ملیت ما سروکار دارد. جامعه از فقر کلمه رنج میبرد و کسی متوجه نیست. زبان در کتابهای درسی، در روزنامهها و در مکالمات معمول فضای مجازی اتفاق نمیافتد، زبان در ادبیات اتفاق میافتد؛ این فشارها از روی ادبیات باید برداشته شود. ادبیات برای تبلیغ این گروه یا آن گروه و این ایدئولوژی و آن ایدئولوژی نیست، ادبیات را نمیتوان به وسیله تبلیغاتی تقلیل داد. اینکه دولت فعلی در صورت پیروزی در انتخابات دوازدهم واحدهایی درسی را در دانشگاهها و مدارس به کتابخوانی و بهخصوص ادبیاتخوانی اختصاص دهد نکته مهمیست که باید به آن اعتنا شود، چنین چیزی واقعا برای ترویج ادبیات و کتابخوانی در کشوری که مردم اینقدر با کتاب بیگانه شدهاند لازم است. اما میدانم که همه این حرفها در هوا باقی میمانند. من تعجب میکنم وقتی این میزان بیگانگی مردم خودمان با کتاب را میبینم و آن را مقایسه میکنم با کشورهای دیگر که در آنها حتی پرتترین آدمها هم یک قفسه کتاب در گوشه خانهشان دارند و نویسندگان مهمشان را میشناسند. ادبیات و نویسنده در کشور ما صاحب شأن نیست. وضعیت به شکل تحقیرآمیزی درآمده است. هویت ملی با کشتیگیرها و وزنهبردارانش ساخته نمیشود، حتی بعید است که از طریق سیاستمدارانش ساخته شود، بلکه با فرهنگ است که این هویت ساخته و معرفی میشود، ما را هنوز که هنوز است با رومی و خیام و حافظ میشناسند، لازم است این فشار از روی این زبان برداشته شود. در مناظرهها صحبت از همه چیز هست جز از وضعیت اسفبار کتاب و کتابخوانی، جز از نزول شأن نویسندگان و اهل فکر. مسبب این وضعیت کیست؟چه کسی خواهان آنست که فقط نام آرتیستهای تلویزیونی و کشتیگیران و وزنهبرداران در دهانها بچرخد؛ اندیشمندان و نویسندگان کجای منظومه هستی ما قرار میگیرند؟ مملکت فقط نمیتواند کشتیگیر و وزنهبردار داشته باشد. مملکت باید نویسنده و شاعر هم داشته باشد.
به جوایز خصوصی ادبی سالنی برای برگزاری مراسم نمیدهند، تبلیغات کتاب نزدیک به صفر است، سانسور واقعا نابودکننده است؛ در بازار سرد و بیرمقی که به وجود آوردهاند، کتابی گل نمیکند و توجه کسی را جلب نمیکند. ادبیاتی که در سطح ملی گل نکند چطور میتواند مورد توجه ناشر خارجی قرار بگیرد؟ ابزار ارزیابی او چه خواهد بود؟ کتابهایی که اجازه نشر نمییابند یا اگر هم منتشر شوند خوانندهای ندارند چگونه ممکن است به بازار جهانی کتاب راه پیدا کنند؟ آنوقت میبینیم چند سالیست که صحبت از حضور در نمایشگاههای کتاب کشورهای دیگر میشود؛ حتی اصرار میکنند که حتما میهمان ویژه این کشورها باشند اما با کدام کتاب؟ این آرزو را شاید همگی باید به گور ببریم اگر سیاستهای فعلی ادامه پیدا کند. وضعیت فعلی ادبیات و کتابخوانی به مرحله هشداردهندهای رسیده است، زنگهای خطر به صدا در آمدهاند و گوشها گویا همگی کر شدهاند.
منبع: شرق