فرهنگ امروز/ فاطمه قاسمزاده . روانشناس کودک:
کودکان مهاجر کودکانی هستند که به دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و در سالهای اخیر عمدتا به علت جنگ، فقر و ناامنی از سرزمین خود به کشورهای دیگر مهاجرت کردهاند. این مهاجرت بیشتر با خانواده و گاه درباره نوجوانان بهتنهایی صورت گرفته است که با خطرات بیشتری همراه بوده است. در کشور ما مهاجران به مفهوم کلی آن دو گروهاند. گروهی که هموطنان ما هستند و به شهرهای بزرگتر میآیند که مهاجران داخلی نامیده میشوند و گروه دیگر که از سایر کشورها به دلایلی که در بالا آورده شده، به کشور ما آمدهاند که بیشتر آنها از کشور افغانستان هستند. مهاجران بر اساس قوانین بینالمللی، در کشورهای مهاجرپذیر، در برابر وظایفی که دارند، دارای حقوقی نیز هستند که باید رعایت شود.
در ماده دو پیماننامه حقوق کودک که جمهوری اسلامی ایران آن را پذیرفته است، آورده شده است که «کشورهای عضو، حقوق مندرج در پیماننامه حاضر را برای هریک از کودکانی که در حوزه قضائی آنها هستند، بدون هرگونه تبعیض و بدون توجه به نژاد، رنگ، جنسیت، مذهب، عقاید سیاسی و سایر عقاید، منشأ ملی، قومی یا اجتماعی، دارایی، معلولیت، تولد یا سایر خصوصیات کودک یا والدین یا سرپرستان قانونی او محترم شمرده و تضمین خواهند کرد». این ماده که جزء اصول پیماننامه حقوق کودک و مورد پذیرش همگان است، کودکانی را که در حوزه قضائی هر کشور قرار دارند و درواقع کودکان مهاجر را نیز در بر میگیرد، بدون هیچ نوع تبعیضی که در این ماده از همه انواع آن نام برده شده است، مشمول برخورداری از همه حقوق مندرج در پیماننامه کرده است. یکی از مهمترین آنها حق آموزش است. حق آموزش از این نظر مهم است که درواقع راهی برای دستیابی به سایر حقوق کودکان است.
در ماده ٢٨ پیماننامه حقوق کودک حق برخورداری کودکان از آموزش به رسمیت شناخته میشود که شامل اجباریکردن، رایگانبودن، همگانیکردن و ایجاد فرصتهای برابر بهمنظور استفاده از این حق برای همه کودکان است.
در ماده ٢٩ پیماننامه به اهداف آموزشوپرورش و درواقع به آموزشوپرورش باکیفیت تأکید شده است که شامل رشد شخصیت و توانمندیهای کودک، احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی، احترام به هویت فرهنگی و ملی کودکان و والدین آنها، پرورش روحیه تفاهم، صلح، مدارا، مساوات بین زن و مرد، دوستی میان همه مردمان و احترام به محیط زیست طبیعی است.
مواد ٢٨ و ٢٩ پیماننامه حقوق کودک، بر دو موضوع اساسی تأکید دارد:
- برخورداری همه کودکان از حق آموزش بدون هیچ نوع تبعیض با توجه به همه اشکال تبعیض
- توجه به آموزشوپرورش باکیفیت بهمنظور اثربخشی آن بر بهبود وضعیت فردی و اجتماعی و کمک به توسعه پایدار
در سالهای اخیر به دلایل ناامنی و مشکلات اجتماعی- اقتصادی در کشورهای همسایه بهویژه افغانستان، شاهد ورود تعداد بسیاری از مهاجران این سرزمین به کشور خود بودهایم که متأسفانه گروهی از آنان فاقد اوراق هویت و تابعیت بودهاند و این وضعیت نیز مشکلات آنان را بیشتر میکرد.
با وجود این مشکلات، کودکان مهاجر، براساس پیماننامههای بینالمللی، در هر کشوری که حضور داشته باشند، صرفنظر از کمبودهای مرتبط با مدارک و سوابق خود و خانوادههایشان، لزوما باید از حق آموزش برخوردار باشند؛ اما با وجود فرمان رهبر انقلاب در سال ١٣٩٤ مبنی بر حق تحصیل کودکان مهاجر این کودکان با مشکلات فراوانی در برخورداری از این حق روبهرو هستند که به برخی از آنها اشاره میشود:
- گرفتن کارت تحصیل از دفاتر وکالت با توجه به زمان کوتاه آن و مشکلاتی که خانوادهها در این زمینه دارند.
- پرداخت مبلغی که در بخشنامه مشخص شده است، به نام مشارکتهای مردمی و ناتوانی خانوادههای مهاجر از پرداخت آنها
- کمبود مدرسه و زیرساختهای لازم برای بهرهمندی همه کودکان از حق آموزش و در نتیجه بازماندن کودکان مهاجر از آموزش
- نگرش مبتنی بر تبعیض برخی از مسئولان و مدیران نسبت به کودکان مهاجر
- نگرش مبتنی بر تبعیض برخی از والدین و گاه کودکان نسبت به کودکان مهاجر
- پرداختن بسیاری از کودکان مهاجر به کار به علت نیاز خانوادههای آنان و درنتیجه بازماندن آنان از آموزش
در سال ١٣٩٤، وزارت آموزشوپرورش با همکاری شهرداری تهران در منطقه ١٢، دو مدرسه به نام صبح رویش برای دختران و پسران مهاجر به صورت جداگانه، تأسیس کرد که اینک حدود ٤٠٠ دانشآموز دارد.
اولین دلیلی که برای تأسیس این مدرسه اعلام کردند، تفاوت شرایط این کودکان با سایر کودکان بود؛ زیرا تعدادی از این کودکان به کار مشغول بودند؛ اما این دلیل چندان قانعکننده نبود؛ چون همه این کودکان، کار نمیکردند. بهعلاوه بسیاری از کودکان ایرانی نیز کار میکنند و به مدرسه میروند.
بدیهی است که اگر از مسئولان آموزشوپرورش و شهرداری که این مدارس را دایر کردهاند و از این عمل خود بسیار راضی هستند، بپرسیم که چرا این روش را به کار بردهاند، مسلما نخواهند گفت که هدف ما جداسازی کودکان مهاجر از کودکان ایرانی بوده است؛ زیرا تبعیضآمیزبودن این روش بسیار روشن است و آنان نمیخواهند در معرض موارد منفی این تصمیم قرار بگیرند؛ اما واقعیت این است که تأسیس این مدارس ناشی از نگرش تبعیضآمیز تأسیسکنندگان آن است و نه یک راهکار مناسب. جداسازی کودکان و نوجوانان مهاجر از ایرانی سبب میشود که آنان در این سالهای حساس رشد از ارتباط و تعامل با یکدیگر محروم شوند و از یکدیگر شناخت پیدا نکنند و در یک سرزمین، حتی در یک منطقه بهعنوان افراد بیگانه و ناشناخته زندگی کنند.
جداسازی نوعی تحقیر و ارزش قائل نشدن برای باورها، اعتقادات و حتی وجود افرادی است که نه از نظر انسانبودن بلکه به علت ویژگیهای ظاهری و قراردادی با یکدیگر تفاوت دارند. سارتر، فیلسوف انسانگرا، در تعریف انسان میگوید همه انسانها، در انسان بودن مشترکاند؛ اما برحسب اینکه در کدام کشور، خانواده و... به دنیا آمدهاند، با یکدیگر تفاوت دارند. متفاوت بودن انسانها یک اصل روانشناختی و ازنظر علمی، موردپذیرش است و باید به آن احترام گذاشت؛ نه اینکه انسانها را از نظر تفاوت از یکدیگر جدا کرد.
جداسازی، سبب ایجاد محدودیتهای شناختی و عاطفی میشود. افراد جامعه را به دلیل تفاوتهای عرضی، از شناخت یکدیگر محروم میکند و هرکس از این جهان متنوع و گوناگون، فقط خود را میشناسد. محبت و همدلی را که از ویژگیهای اساسی رشد عاطفی است، کاهش میدهد و چهبسا که نفرت و دشمنی را جایگزین آن کند و مهمتر از آن، پایههای صلح و دوستی بین ملتهای مختلف را سست میکند. جداسازی کودکان از یکدیگر برخلاف اهداف آموزشوپرورش باکیفیت است که در پیماننامه حقوق کودک بر آن تأکید میشود؛ مانند صلح، مدارا، تفاهم و دوستی میان همه مردم با تفاوتهای گوناگون.
در جوامع چندملیتی، که در حال حاضر بسیاری از کشورها این ویژگی را دارند، با تدوین برنامههایی مانند سمینارها، نمایشگاهها و خودداری از جداسازیها، مردم را به شناخت فرهنگ و خصوصیات متفاوت یکدیگر تشویق میکنند. در توصیههای سازمانهای بشردوستانه به فعالیتهای فرهنگی برای شناخت میزبان و میهمان و یا بهعبارتدیگر مردم یک کشور و مهاجران تأکید میشود تا شناخت بیشتر آنها از یکدیگر، زندگی بهتری را در کنار هم برای آنان فراهم کند. علاوه بر این دلایل نظری در زیانهای جداسازی، در حوزه عملی و تجربی، بهعنوان یک روانشناس و ارتباطی که با کودکان و خانوادههای مهاجران دارم، اثرات زیانبار این جداسازی را از نگاه مهاجران، چه کودکان و چه بزرگسالان، دریافتهام.
کودکان و نوجوانانی که در محیطهای جداگانه درس نمیخوانند، از تبعیضی که بین آنها و کودکان ایرانی وجود دارد و تحقیری که با گفتن کلمه «افغانی» بهعنوان یک خصوصیت منفی و گاه ناسزا، نسبت به آنها اعمال میشود، بهشدت احساس ناراحتی میکنند و یکی از مشکلاتی است که آن را در مشاورهها معمولا بیان میکنند.
وضعیت جهانی که جنگ و خشونت در سطح گستردهای بر آن حکمفرماست ایجاب میکند که همه ملتها در راه کاهش تفاوتهای ملی، قومی، مذهبی، جنسیتی، اقتصادی، اجتماعی و... بکوشند و ما هم که علاوه بر وجود مهاجران، جامعهای با تنوع قومی، مذهبی و... هستیم، برای پذیرش و احترام به این تفاوتها و ارزشهای مختلف تلاش کنیم.
روزنامه شرق