به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ مراسم گرامیداشت «قاسم هاشمینژاد» عصر یکشنبه ۲۴ اردیبهشتماه در خانه هنرمندان با سخنرانی آیدین آغداشلو، سیروس علینژاد، اسماعیل بنیاردلان، سعید عقیقی، علیاکبر شیروانی، امیرعطا جولایی و مهدی یزدانیخرم و حضور اهالی فرهنگ و علاقهمندان به قاسم هاشمینژاد و آثارش برگزار شد.
مراسم گرامیداشت هنرمند فقید قاسم هاشمینژاد با استقبال گسترده دوستداران ادبیات، خانواده و دوستان و همکاران قدیمی او در خانه هنرمندان برگزار شد. در این بزرگداشت برای نخستین بار چند فیلم کوتاه از شعرخوانی قاسم هاشمینژاد، صدا و عکسهای او پخش و یادداشتهایی از جعفر مدرس صادقی و ابراهیم گلستان درباره این نویسنده قرائت شد.
زبان هاشمینژاد خاص و غیرقابل تقلید و تکرار است
اولین سخنران این مراسم آیدین آغداشلو بود که تکههایی از کتاب «خیرالنساء» را برای حضار خواند و درباره ویژگیهای زبان و نثر این کتاب گفت: این کتاب را قاسم بعد از پایان نگارش به ما داد که آن را بخوانیم. خواندم و به او گفتم نثر این کتاب از بهترین نثرهایی است که خواندهام.
این نقاش ادامه داد: نثر این کتاب بین نثر و شعر معلق است. هاشمینژاد زبان خاص خودش را ساخت؛ زبانی خاص و غیرقابل تقلید و تکرار. این نثر دشوار خوانده میشود ولی پاکیزه و فرهیخته است.
وی افزود: این کتاب همیشه و هنوز از کتابهای محبوب من بوده، نه به خاطر اینکه قاسم هاشمینژاد آن را نوشته، بلکه به خاطر اینکه یکی از کتابهای محبوب من بوده است.
این گرافیست خاطرنشان کرد: وقتی برای اولین بار «خیرالنساء» را خواندم فهمیدم که اتفاق مهمی در ادبیات افتاده ولی نمیدانستم از چه حیث. حالا میدانم. او با این کتاب اعلام کرد که از یک وادی گذشته و به یک وادی دیگر رسیده؛ وادی که من لمس نمیکردم و شاید کمتر کسی آن را لمس میکرد.
این نویسنده تاکید کرد: این کتاب یک بیانیه است برای ورود به یک وادی با حسی عمیق و غریب و از این نظر، کتاب مهمی است.
این منتقد فیلم همچنین یادآور شد: قصه این کتاب سیر و سلوک دختربچهای است تا سن ۹۶ سالگی، برای رسیدن به بینهایت و نور؛ سلوکی که برای خود او هم اتفاق افتاد.
هاشمینژاد در آخرین سالهای عمر یک اسطوره عرفانی شده بود
در ادامه، سعید عقیقی درباره سبک زندگی هاشمینژاد و نسل روشنفکر دهه ۴۰ بیان کرد: این نسل همیشه دنبال مکان و شرایط مناسبی بودند که بتوانند به کارشان بپردازند. آنها معمولاً شناخته نمیشدند چون منزوی و گاهاً بدشانس بودند. مثلاً «فیل در تاریکی» در سال ۵۷ نوشته و در سال ۵۸ منتشر شد؛ بدترین دوره برای یک کتاب.
این فیلمنامهنویس اضافه کرد: من درباره نویسندگان از لفظ مرحوم استفاده نمیکنم، چون آنها فقط از نظر فیزیکی میمیرند ولی همیشه در آثارشان زنده میمانند.
وی افزود: از آنجایی که هیچ وقت با او برخورد نداشتم، مثل یک نویسنده از راه دور دربارهاش صحبت میکنم؛ از طریق عکسها و نوشتههایش. در عکسهای دوره متاخر زندگیاش تبدیل شده بود به بخشی از موضوع قابل تحقیقش یعنی همان اسطورههای عرفانی.
این کارگردان خاطرنشان کرد: کتاب «خیرالنساء» کتاب مهمی است، چون مرز بین دو مرحله از زندگی نویسندهاش را نشان میدهد. هاشمینژاد در این اثر با الهام از نثر تذکرهالولیا از مادربزرگش نوشته است؛ تفسیر حرکات ساده و بخشی از ذهنیات یک مادربزرگ از چشم نوهاش.
این مدرس فیلمنامهنویسی اضافه کرد: در «خیرالنساء» هاشمینژاد با مادربزرگش کاری را میکند که مفسران با متون عرفانی میکنند. هاشمینژاد مترجم خوبی هم بود. یکی از نمونههای درخشان ترجمهاش «بار گران» از ریموند چندلر است. او آنچه از فرهنگ غرب دریافت میکند با فرهنگ سنتی ایران آشتی میدهد. او و روشنفکران همعصرش به عنوان پلی هستند بین فرهنگهای شرق و غرب.
نویسنده فیلمنامه «شبهای روشن» بازیهای نثری هاشمینژاد در «خیرالنساء» را نزدیک به خواجه عبدالله انصاری دانست و گفت: کاری که هاشمینژاد با نثر خواجه عبدالله انصاری میکند شبیه به کاری است که شاملو با نثر بیهقی میکند. تسلط هاشمینژاد به زبان فارسی در ترجمههایش نیز نمایان است. او ترجمه کلمه به کلمه نمیکند. مثل کاری که بیژن الهی با الیوت میکند؛ آنها عصاره فارسی مشترک بین زبانها را مییابند.
نثر دوران روزنامهنگاری هاشمینژاد را بیشتر میپسندم
سیروس علینژاد نیز درباره وجه روزنامهنویسی هاشمینژاد اظهار کرد: هاشمینژاد پیش از اینکه نویسنده، منتقد و پژوهشگر باشد روزنامهنگار بود. وقتی من سال دوم دانشگاه بودم چون با نقدهای پرویز نقیبی و قاسم هاشمینژاد آشنایی داشتم، برای کار به روزنامه «آیندگان» رفتم.
این روزنامهنگار پیشکسوت ادامه داد: روزنامه «آیندگان» در آن زمان دو روز در هفته در صفحه فرهنگیاش نقد کتاب داشت. بخش نقد کتاب را هاشمینژاد اداره میکرد و از هر حیث در نقد کتاب کمنظیر بود.
اولین سردبیر مجله «آدینه» خاطرنشان کرد: مجله «آیندگان» اصولاً از نظر مالی فقیر ولی از نظر لحاظ نیروی انسانی بسیار ثروتمند بود؛ افرادی مانند هوشنگ وزیری، داریوش همایون، پرویز نقیبی و قاسم هاشمینژاد. این گروه کارشان را خیلی دوست داشتند و جدی میگرفتند.
سردبیر سابق مجله «زمان» با بیان اینکه نثر دوران جوانی هاشمینژاد زمانی که روزنامهنگار بود، بیشتر از نثر شعرگونهاش در آثاری مثل «خیرالنساء» مورد پسندش است، گفت: البته نثر او بعدها پختهتر و پالودهتر شد ولی من نثر ژورنالیستی او را بیشتر دوست داشتم.
وی افزود: او با دقت تمام گزارش و نقد مینوشت و اکثر تیترهایش هنوز در خاطرم است. مثلاً تیتر نقدی که درباره کتاب «آذر، ماه آخر پاییز» ابراهیم گلستان نوشته بود «یاد آن شبها و آن شورها» بود. یا برای مقالهای که راجع به مجتبی مینوی نوشته بود، تیتر زده بود: «ذکات معرفت استاد».
علینژاد در ادامه بخشهایی از گزارشهایی را که در نمایشگاههای دانشگاه تهران در آن زمان توسط هاشمینژاد نوشته شده بود، برای حضار خواند و اضافه کرد: هاشمینژاد گزارش بسیار تاثیرگذاری درباره نمایشگاهی از مطبوعات دوره بعد از مشروطه که توسط ایرج افشار در دانشگاه تهران برگزار شده بود، نوشت با این تیتر: «جانهای پرشور روزنامهنگاری» که هنوز هم وقتی میخوانماش مو بر اندامم سیخ میشود.
وی در پایان به خاطراتی از دوران کودکی و جوانی هاشمینژاد اشاره کرد و بخش دیگری از یکی از مقالات او را قرائت کرد.
هاشمینژاد برای جامعهاش نسخه تجویز نمیکرد
مهدی یزدانیخرم با بیان اینکه هیچوقت از نزدیک با قاسم هاشمینژاد برخورد نداشته و فقط دو سه بار تلفنی با او صحبت کرده، گفت: آشنایی من با دنیای قاسم هاشمینژاد برمیگردد به ۱۹ سالگیام؛ زمانی که برای اولین بار رمان «فیل در تاریکی» را خواندم. در واقع به واسطه این کتاب نه تنها با هاشمینژاد بلکه با نسلی از روشنفکران این دوره آشنا شدم.
نویسنده «من منچستریونایتد را دوست دارم» خاطرنشان کرد: آثار این گروه از نویسندگان در آن زمان در بازار نبود. آنها سالهای سال نادیده گرفته شدند چون به دو جریان اصلی آن زمان یعنی مذهبیون و چپها وابستگی نداشتند.
وی افزود: این نادیده گرفتنها منجر به انزوای آنها شد و همین انزوا باعث شد که نسل ما دنبال این نویسندهها و کشف آثارشان برویم؛ نویسندههایی مثل قاسم هاشمینژاد، ابراهیم گلستان، شمیم بهار و کاظم رضا.
این روزنامهنگار تاکید کرد: جریان فکری مستحکمی که این نویسندگان آغاز کردند توسط نسل ما بازخوانی و اجرا میشود. تو جه نسل ما به آثار این نویسندگان کمترین چیزی است که لایقش هستند.
این منتقد ادبی انتخاب آثار خاصی برای نقد را یکی از نشانههای توجه هاشمینژاد به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان خودش دانست و اضافه کرد: او در قالب نقدنویسی و قصهنویسی پرکار بود ولی جریانی که ساخت در آن سالها گم شد. با وجود این او همواره استقلال روشنفکریاش را حفظ کرد.
نویسنده رمان «سرخ سفید» با اشاره به فردیت خاص هاشمینژاد، گفت: هاشمینژاد به عنوان یک روشنفکر برای جامعهاش نسخه تجویز نمیکرد. او اینگونه به فردیت خودش احترام میگذاشت و جهان فکریاش به من آموخت که میشود بیپروا بود و جلو رفت.
هاشمینژاد قصه را راهی میدانست برای گسترش دانایی
اسماعیل بنیاردلان نیز با اشاره به سابقه دوستی و مصاحبت با قاسم هاشمینژاد بیان کرد: بزرگداشت یک شخصیت یعنی رفتن به عالم او. یعنی ببینیم او در کجا سیر میکرد و میخواست ما را با خود به کجا ببرد.
این استاد دانشگاه سنت ایرانی را سراسر روایت و قصه دانست و یادآور شد: قصه سیری خیالی دارد. ما را از زمین میکند و به جاهایی میبرد که در حالت عادی قابل باور نیست. در آنجا میفهمیم که معنی واقعی زیستن چیست.
وی افزود: هاشمینژاد تواناییهای زبان فارسی را میشناخت، برای سنت و زبان فارسی اهمیت زیادی قائل بود و مهمترین کاری که انجام داد این بود که با آثارش نسل خود و نسلهای بعدی را به عالم ایرانی دعوت کرد.
نویسنده کتاب «معرفتشناسی آثار صناعی» به هاشمینژاد به عنوان چهرهای متمایز در ادبیات معاصر اشاره کرد و گفت: هاشمینژاد قصه را راهی میدانست برای گسترش دانایی و ورود مخاطب به عالم معرفت. من که در دانشگاه فلسفه خواندهام، تفکر فلسفی ایرانی را از آثار او آموختم.
این پژوهشگر یادآور شد: هاشمینژاد در ۱۵ سال آخر عمرش سالک بود. در زهد استثنایی بود و با سلوکهای شبانه ناپاکیها را از تنش دور میکرد. این اواخر در سلوکش به جایی رسیده بود که خودش را آماده رفتن میدید.
نویسنده کتاب «سرفرسنگهای تحول در مسیر نگارگری ایران» با بیان اینکه مسائل روشنفکری برای هاشمینژاد حاشیه بود، اظهار کرد: قاسم هاشمینژاد به معنای هستیشناسی ایرانی ادیب بود. ادبیات برای او راه شناخت معرفت یزدان شده بود و میخواست از طریق آن دانایی را گسترش بدهد.
ادبیات برای هاشمینژاد عرضه ملاحظات نبود
در بخش پایانی مراسم علیاکبر شیروانی متنی برای بزرگداشت این هنرمند خواند و تاکید کرد: سخن هاشمینژاد همیشه درشت و درشتخوار بود. او هرگز به مصلحت نمیاندیشید. ادبیات برایش عرصه ملاحظات نبود.
مولف کتاب «راه ننوشته - با قاسم هاشمینژاد درباره کتابهایش» ادامه داد: فضیلت پنهانی او راستگویی و راستپنداری بود. هاشمینژاد بیش از اینکه صداقت و درستی را برای دیگران به کار برد، برای خودش به کار برد. او اهل مماشات با خودش هم نبود، چه برسد با دیگران.