شناسهٔ خبر: 49708 - سرویس دیگر رسانه ها

زیر پوست جامعه/ نقد کتاب «صدایی که شنیده نشد» با سخنرانی عبدی، گودرزی، مردوخی و سعیدی

کتاب «صدایی که شنیده نشد» بخشی از تحقیقاتی است که در دهه ۵۰ شمسی به همت علی اسدی و مجید تهرانیان، تحت عنوان «طرح آینده‌نگری» انجام شده است. این تحقیق از نخستین نظرسنجی‌های ملی در کشور است و اطلاعات منحصر به فرد تجربی از نگرش مردم در دهه ۵۰ شمسی به دست می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه در زیرپوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود و نگرش‌های اجتماعی ـ فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران را تحلیل می‌کند.

فرهنگ امروز/ عاطفه شمس:

کتاب «صدایی که شنیده نشد» بخشی از تحقیقاتی است که در دهه ۵۰ شمسی به همت علی اسدی و مجید تهرانیان، تحت عنوان «طرح آینده‌نگری» انجام شده است. این تحقیق از نخستین نظرسنجی‌های ملی در کشور است و اطلاعات منحصر به فرد تجربی از نگرش مردم در دهه ۵۰ شمسی به دست می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه در زیرپوست جامعه، جریان دینی در حال رشد بود و نگرش‌های اجتماعی ـ فرهنگی و توسعه نامتوازن در ایران را تحلیل می‌کند. گذشت سالیان متمادی از زمان انجام این تحقیقات، ارزش‌های آن را بیش از پیش آشکار کرد و برای ما که در سال‌های بعد از این تحقیق، شاهد انقلاب بوده‌ایم، شاید جای شگفتی باشد که چگونه چنین علامت‌هایی دیده و صدای جامعه‌ای که در این تحقیق پژواک یافته بود، شنیده نشد. با این حال، هنوز هم این تحقیق برای جامعه علمی چندان که باید شناخته شده نیست و گزارش‌های آن به سهولت در دسترس علاقه‌مندان قرار ندارد. حتی تا همین سال‌های اخیر نیز کمتر کسی در نوشته‌های خود به یافته‌ها یا عنوان این تحقیق اشاره می‌کرد. به همین دلیل نیز بوده است که عباس عبدی و محسن گودرزی بر آن شده‌اند چند عنوان از مهم‌ترین گزارش‌های پژوهشی این طرح را به صورت کتاب در اختیار جامعه پژوهشی قرار دهند. کتابی که طی روزهای اخیر، نشستی برای نقد و بررسی آن با حضور عباس عبدی، فعال سیاسی و پژوهشگر، محسن گودرزی، پژوهشگر اجتماعی و استاد دانشگاه، بایزید مردوخی، اقتصاددان و کارشناس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و علی‌اصغر سعیدی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد و طی آن، ضمن پرداختن به محتوای این اثر، بر لزوم استفاده از نتایج پژوهش‌های محققان در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌ها تاکید شد، آنچه که به گفته صاحبنظران این عرصه تاکنون، کمتر در عرصه سیاست کشور دیده شده است. به تعبیر مردوخی، اطلاعات این اثر مشخص می‌کند که مردم چه مشکلاتی از نظر فکری، اندیشگی و تصمیم‌گیری دارند و چه می‌خواهند و حسن آینده‌نگری در این است که دیگر کسی سخنانی مثل ایجاد میلیونی شغل و افزایش یارانه‌ها را برای متقاعدسازی یا خوشحال کردن مردم به زبان نمی‌آورد. مردوخی معتقد است در صورتی که تحقیقات با اتکا به منابع و امکانات موجود انجام شود و در عرصه سیاستگذاری مورد توجه قرار گیرد می‌توان اطمینان داشت که از این به بعد برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های ما منطقی خواهد بود و می‌تواند مشکلات کشور را حل کند. در غیر این صورت هر کسی سلیقه خود را به هدف برنامه و هدف سیاست تبدیل می‌کند که غالبا نیز با ارزش و مطلوب هستند اما بدون بررسی بقیه مسائل و امکانات، غیرممکن است تغییری در سرنوشت جامعه ایجاد کند. گزارش این نشست را در ادامه می‌خوانید:

ناهماهنگی در توسعه اقتصادی و تغییر در ساخت اجتماعی

محسن گودرزی پژوهشگر اجتماعی و نویسنده اثر

در دهه ٥٠ و در فضایی که این تحقیق انجام شده ما شاهد افزایش درآمدهای نفتی هستیم، تغییر شتابان و بزرگی در جامعه ایران اتفاق افتاده که در حال انتقال جامعه از یک اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و جمعیت گسترده روستایی به یک جامعه شهری مبتنی بر صنعت است. نوع مشاغل عوض شده و تغییرات بزرگی به دلیل جابه‌جایی‌هایی که در جمعیت رخ داده در جامعه اتفاق افتاده است و در کنار آن، شاهد رشد روزافزون رادیو و تلویزیون هستیم که در حال دگرگون کردن ساختار آگاهی در جامعه است. اگر بخواهیم برای توسعه‌ای که در آن زمان در جامعه اتفاق افتاده، سه ضلع را مشخص کنیم شاید بتوان به طور خلاصه اینگونه بیان کرد که سازمان برنامه متولی توسعه اقتصادی یا رشد اقتصادی است، موسسه مطالعات و تحقیقات دست اندرکار مطالعه ابعاد و پیامدهای اجتماعی این توسعه است و رادیو و تلویزیون که آگاهی‌ها و جنبه‌های فرهنگی را تحت تاثیر قرار می‌دهد، پژوهشکده علوم ارتباطی را تاسیس می‌کنند و در آنجا به مطالعه وجوه مرتبط با آگاهی و حیات فرهنگی می‌پردازند. این سه ضلع سه نوع پژوهش یا زاویه نگاه را شکل می‌دهد که این پژوهشی که ما امروز با آن در کتاب روبه‌رو هستیم در واقع از ضلع سوم نشات گرفته است. نگاهی که در جامعه آن روز در بین پژوهشگران وجود داشت این بود که رشد اقتصادی با سرعت و شتابان در حال رخ دادن است اما میزان تغییراتی که در ساخت اجتماعی و فرهنگی اتفاق افتاده با آن توسعه اقتصادی همراه نیست.
بنابراین نوعی از عدم توازن و شکاف را بین این سه فرآیند می‌بینیم که هم در سطح کلان جامعه را با آشفتگی و اختلال مواجه کرده و هم در سطح روان انسان ایرانی. لذا نوع نگاه یا فلسفه‌ای که این پژوهش بر اساس آن شکل گرفته مبتنی بر این عدم توازنی است که پژوهشگران آن زمان در جامعه دیده بودند و بر اساس این مفهومی را طرح می‌کنند که عمده این نگاه نیز در کارهای مجید تهرانیان تحت عنوان «اکنون زدگی» وجود دارد. می‌گوید جامعه ایران اکنون با وضعیتی رو به رو است که از گذشته خود بریده شده و امکان بازگشت به آن را ندارد و در عین حال، آینده‌ای که پیش روی خود می‌بیند آینده روشنی نیست. تهرانیان، می‌پرسد اگر در این شرایط توسعه اتفاق بیفتد نقش نهادهای فرهنگی مثل رادیو و تلویزیون چه می‌تواند باشد. در نتیجه، این تحقیق با این چارچوب شکل می‌گیرد و به همین دلیل نیز سهم سوالات و یافته‌هایی که به رسانه و مصرف فرهنگی- به اصطلاح امروز- مربوط می‌شود زیاد است. تحقیق چند بخش را مورد توجه قرار می‌دهد، یک بخش آن به رسانه‌ها مربوط می‌شود، بخشی به نگرش‌های اجتماعی که در آنجا عمدتا بحث اعتماد اجتماعی مطرح می‌شود و بخش دیگری نیز به رضایت از زندگی مربوط می‌شود. شیوه‌ای که این تحقیق سازمان پیدا می‌کند و پیش می‌رود از حیث مدیریت پژوهش، به نظر می‌رسد که جزو شیوه‌های مناسب و کارآمد است. زیرا این تحقیق را به چند بخش تقسیم می‌کنند و فقط به نگریستن یا نظرسنجی از مردم اکتفا نمی‌کنند بلکه نگرش‌سنجی و ارزیابی از نخبگان در سه سطح مدیران وقت، سرشناسان و جوانان نیز در نظر می‌گیرند.

مذهب؛ پناهگاهی برای پیوند توسعه
و  ارزش‌های فرهنگی
عمده توجهات به این است که ما به چه آینده‌ای رو به رو می‌شویم، چگونه باید آماده مواجهه با آن شویم و چگونه می‌توانیم بر این عدم توازنی که بین سطوح مختلف توسعه ایجاد شده غلبه کنیم. این از جهت نوع نگاه است لذا تصوری یا نگرشی که از جامعه وجود دارد به جای اینکه به بخش‌ها، فرآیندها و موضوعات خاص بپردازد جامعه را در مقام کل می‌بیند و آن را به عنوان کلیت واحد و با یک نگاه از بالا و معطوف به آینده مورد مطالعه قرار می‌دهد. بنیان این پروژه آینده‌نگری در واقع با این نگاه گذاشته می‌شود. سپس مجموعه‌ای متنوع از روش‌ها را در پیش می‌گیرند و آمارگیری‌های خاصی را نیز انجام می‌دهند که یکی از درخشان‌ترین بخش‌های آن، آمارگیری درباره فعالیت‌ها و رفتارهای مذهبی است و در نهایت، نتایج تحقیق را نیز در بین نخبگان در سمیناری در شیراز مورد بحث قرار می‌دهند. از نظر نتایج اگر بخواهیم این تحقیق را که در دهه ٥٠ انجام شده با تحقیقات دهه ٧٠ مقایسه کنم به چند نکته می‌رسیم؛ اول اینکه پژوهشگران در شرایطی که فضای فرهنگی یا فضای موجود در آکادمیک آن زمان، خیلی به این موضوعات توجه نمی‌کرد یکی از کانون‌های توجه خود را مذهب قرار داده و آن را هم در بین توده‌های مردم و هم در بین نخبگان مورد مطالعه قرار می‌دهند و به این می‌پردازند که نهادهای موجود و محیطی که بر اثر توسعه اقتصادی شکل گرفته تا چه حد با این نهاد مذهب سازگاری دارد.
در روح این تحقیق، این نکته دیده می‌شود که محیط اجتماعی و فرهنگی که بر اثر توسعه اقتصادی شکل گرفته از جهت ارزش‌های فرهنگی در جامعه ایران مورد قبول واقع نمی‌شود و در نتیجه، جامعه ایران نسبت به آنها نوعی واکنش و مقاومت دارد. به طور مثال، اگر رادیو و تلویزیون یا سینما می‌آید به دلیل همین احساس گناه، نمی‌توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. در عین اینکه ارزش‌هایی که ناشی از آن توسعه اقتصادی است را می‌خواهند. خواهان تحرک اجتماعی، ثروت و تحصیلات هستند ولی وقتی که نیل به این خواسته‌ها با استلزاماتی مثل کار کردن زنان مواجه می‌شود نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. بنابراین، نوعی دوگانگی پیش می‌آید که احساس می‌کنند با رفاهی که به دست می‌آورند ممکن است چیزهای دیگری را از دست بدهند. با این تحقیق و با تحقیقات دیگری که در آن زمان انجام شده می‌توان به این نتیجه رسید که گویی جامعه ایران در آن زمان، نهاد مذهب را پناهگاهی می‌بیند برای اینکه بتواند این دو عرصه مختلف را به هم پیوند بزند. نکته بعدی در این تحقیق، تفاوت‌هایی است که بین نگرش‌های اجتماعی و ارزش‌های رسمی در جامعه وجود دارد یعنی در حالی که ارزش‌های رسمی بر مولفه‌هایی تاکید می‌کند جامعه در برابر آن مقاومت می‌کند. وجه سوم، نشان می‌دهد که آگاهی جمعی در آن شرایط آگاهی محدودی است. یعنی وقتی از پاسخگویان درباره مسائل مهم کشور سوال می‌شود و اینکه ما با چه وضعیتی روبه‌رو هستیم، پاسخ بیش از نیمی از آنها نمی‌دانم است یا به مشکلات روزمره خود اشاره می‌کنند. اما تحقیقاتی که بعد از انقلاب انجام شده نشان می‌دهد که آگاهی‌های اجتماعی در جامعه هم افزایش و هم عمومیت پیدا کرده است، یعنی کمتر کسی با نمی‌دانم به پرسش‌ها پاسخ می‌دهد و فقط هم به مسائل روزمره اشاره نمی‌کنند.

آینده فروشی به جای آینده‌نگری

عباس عبدی

پژوهشگر اجتماعی و نویسنده اثر

قبل از انقلاب، دو نگاه تحلیلی نسبت به جامعه ایران وجود داشت؛ یکی نگاه مارکسیستی و دیگری نگاه نوسازی. هر دوی این نگاه‌ها تقریبا قیاسی بودند یعنی چپ‌ها بر اساس نگاه مارکسیستی و دسته دوم بر اساس نگاه نوسازی که بیشتر روسو به عنوان نماینده آن مطرح بود، جامعه را تحلیل می‌کردند. این‌دست رویکردها تبعاتی را در پی داشت؛ نتیجه آنکه گروهی از بهترین جوانان ما در جنبش‌های چریکی از بین رفتند. طرفداران نوسازی نیز تصور می‌کردند که مذهب از بین رفته است در حالی که واقعیات آماری با تصور آنها تناقض داشت. انقلاب ٥٧ نشان داد که هر دو نگاه به بن‌بست رسیده‌اند، چریک‌ها از سال ٥٥ عملا نابود شدند و نگاه نوسازی نیز در سال ٥٦ منسوخ شد. نکته مهم این است که همه قربانیان این نگاه بودیم. عنوان این کتاب «صدایی که شنیده نشد» است زیرا گویا گوش جامعه ما برخی صداها را نمی‌شنیده است. ما به تحقیقات از این زوایه نیاز داریم. در حال حاضر در آستانه انتخابات هستیم، واقعیت این است که انتخابات زمانی است که باید به آینده فکر کنیم. گذشتگان ما برای آینده اهمیت چندانی قایل نبودند زیرا گذشته برای آنها معنا نداشته و در واقع با حال و آینده برای‌شان تفاوتی نداشته است اما امروز آینده و نگاه به آن مهم است. بحث این نیست که گذشتگان این صدا را نشنیدند نکته این است که متاسفانه ما نیز این صدا را نمی‌شنویم. امیدوارم در این انتخابات که تا حدی آینده‌فروشی انجام شد تا آینده‌نگری، چنین جمع‌هایی در عرصه‌های عمومی به این مباحث بپردازند.

جای خالی تحقیقات اندیشمندان در سیاستگذاری‌ها

بایزید مردوخی

اقتصاددان

این کتاب، اثری بسیار ارزشمند است که بر مبنای تحقیقاتی در گذشته صورت یافته است، تحقیقاتی که می‌توانست در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های آن زمان راه‌گشا باشد اما متاسفانه بسیاری از تحقیقات اندیشمندان ما احتمالا فقط خوانده می‌شود و در تصمیم‌گیری‌ها اثری ندارد. این کتاب را می‌توان به یک مریض تشبیه کرد که انواع و اقسام دردها را در خود دارد و خود نیز نمی‌داند که چه باید بکند. یک شورای اطبا می‌خواهد تا مشکل او را تشخیص دهند. اطلاعات این اثر مشخص می‌کند که مردم چه مشکلاتی از نظر فکری، اندیشگی و تصمیم‌گیری دارند و چه می‌خواهند. چنین سندی که به شکل علمی انجام شده و به گمانم نخستین اثری است که در ایران در این باب منتشر شده می‌توانست و می‌تواند حتی برای برنامه‌ریزی‌های بلندمدت کشور نیز مفید باشد. متاسفانه خود من که در دستگاه برنامه‌ریزی کشور کار کرده‌ام فقط از وجود این اثر اطلاع داشتم و بعد از جست‌وجو، فقط نسخه‌ای از بخشی از این کتاب که مربوط به آینده‌نگری بود به دست من رسید. این کتاب به همت مرحوم علی اسدی، مرحوم مجید تهرانیان و خانم خوارزمی انجام گرفته که دو نفر از این عزیزان مجال حضور در عرصه سیاستگذاری را نیافته و خیلی زود از میان ما رفتند. استفاده از این کار در برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌های کوتاه‌مدت و میان مدت فوق‌العاده مهم است که غالبا در آنها تصمیماتی به صورت قانونی اتخاذ می‌شود که باید مبتنی بر این اصل باشد که آیا جامعه آنها را می‌پذیرد یا خیر اما این مولفه همیشه در تصمیم‌گیری‌های ما غایب بوده است. همیشه عده‌ای کارشناس در مرکز نشسته و تصمیم‌گیری کرده‌اند و غالبا به صورت برنامه یا قانون منتشر شده است. ما برای آینده می‌توانیم از این اطلاعات نیز استفاده کنیم منتها باید مشابه همین کار را به همراه استفاده از نظر متخصصان انجام دهیم. برای اینکه بدانیم در آینده چه وضعی پیدا خواهیم کرد یک راه مرسوم پیش‌بینی است که صرفا یک کار تخصصی و مکانیکی است و بر اساس متغیرهای گذشته انجام می‌گیرد، ما از این پیش‌بینی‌ها زیاد داشته‌ایم اما هیچ تضمینی برای درست بودن آنها وجود ندارد و ارتباطی با مجموعه خواست‌های مردم و تشخیص متخصصان ندارد. آینده‌نگری در کشور ما متاسفانه به صورت فنی انجام نشده ضمن اینکه خود آینده‌نگری نیز هنوز ادعای علمی بودن ندارد. برخلاف سایر مطالعات تخصصی که ما هرچه را که می‌بینیم می‌توانیم درباره آن صحبت کنیم، آینده در دسترس ما نیست؛ بنابراین، چاره‌ای نیست جز اینکه از این نوع مطالعات برای پی بردن به مطالبات جامعه استفاده کنیم. قدم بعدی این است که جمع متخصصان را گرد هم آوریم و از آنها بخواهیم درباره آینده هر موضوعی صحبت کنند اما هر موضوع با متخصصان خود که متاسفانه این کار انجام نشده است. تنها آینده‌نگری که در ادبیات فارسی وجود دارد به صورت شعر و درباره یک نفر است. کار دیگری که انجام شد در سال ١٣٨٤ توسط سازمان برنامه و بودجه وقت آغاز شد با این استدلال که در پنج سال آینده ما باید در چارچوب یک دوره بلندمدت- به طور مثال ٢٠ ساله- حرف بزنیم و می‌خواستیم این خلأ را پر کنیم. کار آغاز شد و پیشرفت خوبی هم داشت تا اینکه اواسط کار، مجمع تشخیص مصلحت کار را از ما گرفت و خود آن را ادامه داد و تبدیل به مطالعاتی شد که چشم‌انداز ١٤٠٤ را در پی داشت که کار ارزشمندی است اما مشخص نکرده که چگونه می‌توان به آن رسید. در واقع، بعد از آینده‌نگری به برنامه‌ریزی نیاز است.

آینده‌نگری، رفتار امروز ما را درست می‌کند
آینده‌نگری تعدادی سناریو را مطالعه می‌کند که نخستین آن، ادامه وضع موجود است. این سناریو، فقط به کار متقاعدسازی سیاستمداران می‌خورد که اگر این آینده ممکن و مطلوب است در جهت آن برنامه‌ریزی صورت گیرد و اگر نامطلوب است، یک هشدار است. یکی از خاصیت‌های مهم آینده‌نگری این است که رفتار امروز ما را درست می‌کند اما ما سالیان سال است که بدون چنین برنامه‌ای فعالیت می‌کنیم. ما هیچ سندی در اختیار نداریم که بگوییم ایرانی که ما خواهیم داشت یا مطلوب‌مان است که در ٢٠ سال آینده‌ داشته باشیم، چه نوع جامعه‌ای است که بخواهیم بر اساس آن برای پنج سال آینده برنامه‌ریزی کنیم و در وهله اول، از آن سناریوی نامطلوب جلوگیری کنیم. سناریوی مطلوب نیز به درد نمی‌خورد چرا که ما وقتی درباره آینده حرف می‌زنیم همیشه از یک وضعیت مطلوب سخن می‌گوییم. مانند آنچه امروز متداول است مثل ایجاد یک میلیون شغل و چند برابر کردن یارانه و... که متاسفانه هیچ یک از آنها متکی و مستند بر یک مطالعه علمی نیست. آینده‌نگری این حسن را دارد که دیگر کسی چنین سخنانی را برای متقاعدسازی یا خوشحال کردن مردم به زبان نمی‌آورد. بعد از سناریوی ادامه وضع موجود و سناریوی مطلوب، یک سناریوی ممکن نیز وجود دارد اما ممکن است مطلوب نباشد و بر اساس امکانات و منابعی که وجود دارد طراحی می‌شود. ما معمولا به سناریوی ممکن مطلوب اتکا می‌کنیم؛ یعنی حدی از آرمان خواهی در آن موجود باشد و ممکن نیز باشد. در صورتی که چنین سناریویی وجود داشته باشد اقدامات و برنامه‌ریزی‌های ما نیز منطقی خواهد بود اما بدون آن، مثل رها کردن سنگی در تاریکی است که متاسفانه در مورد برنامه‌های کشور ما که تاکنون ده برنامه عمرانی و توسعه اجرا کرده‌ایم، کم و بیش همین موضوع بوده است. تنها زمانی برنامه‌های ما تحقق پیدا کرده که سرشار از برنامه‌های عمرانی قابل اجرا بوده و ما پول و منابع آن را نیز داشته‌ایم و آن نیز مربوط به ٥٠-٤٠ سال پیش است. اما بعد از انقلاب ما هر چه آرزو بوده است را بدون در نظر گرفتن امکان اجرایی شدن، وارد برنامه‌ها کرده‌ایم که نمونه آن برنامه ششم توسعه است که هنوز تصویب نشده و رییس‌جمهوری نیز به خاطر ملاحظاتی هنوز آن را ابلاغ نکرده است. به طور کلی، اگر چنین تحقیقاتی در کشور انجام شود می‌توان اطمینان داشت که از این به بعد برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های ما منطقی خواهد بود و می‌تواند مشکلات کشور را حل کند. در غیر این صورت هر کسی سلیقه خود را به هدف برنامه و هدف سیاست تبدیل می‌کند که غالبا نیز با ارزش و مطلوب هستند اما بدون بررسی بقیه مسائل و امکانات، غیرممکن است تغییری در سرنوشت جامعه ایجاد کند.

حضور کمرنگ نخبگان در سیاست امروز ما

علی اصغر سعیدی

جامعه شناس و استاد دانشگاه

تصور من این است که هر چقدر گذشته را ببینیم و بشنویم، شاید راهی به سوی آینده گشوده شود. از این‌جهت من بسیار از این کتاب متاثر شدم و متاسفم از اینکه دانشگاه‌های ما نمی‌توانند مشابه چهره‌هایی را که در گذشته وجود داشتند، پرورش دهند و به سطح سیاست برسانند. البته اساتید موانع موجود را می‌دانند و باید به آنها پرداخته شود. بیشتر حرف‌های مرا مهندس عبدی زدند. به نظر می‌رسد اگر رویکردهای جاری در سال‌های ۴۲ و ۴۶ را نادرست بدانیم، باید این را نیز در نظر آوریم که این تحقیق بعد از سال ٤٢ انجام شده است و اگر این دست مسائل همان زمان هم از سوی محققان مطرح می‌شد ممکن بود گوش شنوا نیز وجود داشته باشد. بنابراین فقدان این رویکرد را باید ناشی از گفتمان رسمی و دیدگاه‌های شاه دانست.

اهمیت گذشته بیشتر از آینده است
یعنی اگر ما بیشتر از گذشتگان بشنویم، می‌توانیم بفهمیم نقدهای مفروضی که بر برنامه ششم توسعه وارد است به این دلیل است که در سازمان برنامه متخصص وجود ندارد. در نگاه به برنامه چهارم توسعه که برنامه‌ای برجسته بود و نیز گزارش‌های موجود در این باره می‌توان دریافت که اتفاقا آنها سعی می‌کرده‌اند روند بازار را با مشاهده سلیقه مصرف‌کنندگان بررسی کنند. از آنجا که مطالعات من درباره صنعت در دوره پهلوی است، می‌توانم بر این نکته تاکید کنم که مثلا آقای خسروشاهی محصول خود را بر اساس رفتار مردم ارایه کرده است یا ارجمند، روند تولید یخچال را بر اساس خواست جامعه تعریف کرده و بعد توسعه داده است. آنها با وجود اشتباهات بسیار سعی داشتند تولید را بر اساس خواست جامعه –بخش مصرف آن- صورت‌بندی کنند. البته باید این را نیز در نظر آورد که آنها به مسائل مختلفی چون خرسندی از زندگی و مذهب چندان توجه نمی‌کردند که موجب ضررشان می‌شد. با این همه به نظر می‌رسد بخش خصوصی که ریشه‌هایی در بازار داشته، صدای این نوع تحولات را می‌شنید. بنابراین، شاید برگشت ما به اسناد از این جهت در خور توجه باشد.
البته باید این را در نظر داشت که تغییراتی در جامعه امروز موجب شده است گذشته را قدری بیشتر بشنویم و من اعتقاد دارم که اهمیت گذشته بیشتر از آینده است. در حال حاضر نیز به درستی نمی‌شنویم و شاید نقایص موجود در این باره ریشه در گفتمان‌های رسمی و رایج دارد. به عقیده من روشنفکران و دانشگاهیان در تحقق صحیح آینده‌نگری نقشی بسزا دارند. دیگر اینکه داده‌های موجود در این تحقیق برای کارهای مقایسه‌ای بسیار مطلوب است؛ از ورای این‌دست مطالعات نه تنها گذشته‌پژوهی و آینده‌پژوهی بلکه می‌توان روندپژوهی را به درستی بررسی کرد. تغییراتی که در جامعه امروز به وجود آمده بر ارزش این‌دست داده‌ها می‌افزاید. اگر این کتاب را مهم ارزیابی می‌کنیم بیشتر به خاطر شخص افراد موثر در این حوزه به‌ویژه نخبه‌ها در حوزه‌های مختلف در گذشته است زیرا اگر سایر کارهای آنها را نیز مرور کنید می‌بینید که همیشه این تعهد علمی را داشته‌اند. به همین دلیل است که می‌توان اعتبار بیشتری روی این کار گذاشت. عموما کارهایی که میلیاردها تومان هزینه آنها می‌شود کارهای ارزشمندی نیستند، نه از نظر ارزش کمی بلکه به این دلیل که محققان در شرایطی هستند که نمی‌توانند خوب تحقیق کنند.

نقش ساخت قدرت و فضای عمومی

عباس عبدی

مولف کتاب

من چند نکته را درباره بحث دکتر سعیدی یادآور می‌شوم؛ نخست اینکه منظور ما از «صدایی که شنیده نشد» شامل همه صداها نمی‌شود. همین کسانی که این تحقیق را انجام داده‌اند خود یک صدا بوده‌اند. منظور ما دو صدا یکی از طرف قدرت و دیگری از طرف فضای عمومی است، یعنی اینها به عرصه عمومی کشیده نشد. نکته دیگر که مهم است اینکه محقق برای نوشتن یک صفحه متن خوب باید حداقل ٥٠ صفحه بلد باشد، در غیر این صورت مخاطب متوجه منظور او نمی‌شود. مرحوم اسدی و تهرانیان که ارکان اصلی این پژوهش بودند موضوع و مساله خود را خوب می‌فهمیدند و هر کسی با آنها مشورت می‌کرد دست خالی برنمی گشت اما خب آن فضای تکنوکراسی، محدودیت‌های خود را داشت. البته این کار تازه شروع شده بود و شاید اگر با انقلاب مواجه نمی‌شد شاید صدای آن به تدریج می‌توانست بلندتر شود و به گوش برسد اما با وقوع انقلاب، نه تنها این صدا شنیده نشد بلکه فراموش هم شد تا سال‌ها بعد که مجددا به آن توجه شد.

رونامه اعتماد