فرهنگ امروز/ منصور جهانی:این هنرمند و آهنگساز در نشست و رویدادی شنیداری تحت عنوان «آگورا» در گالری «آس» تهران درباره مهمترین هنرمندان آوانگارد جهان در زمینه موسیقی معاصر گفت: نکته مهم این است که در همان دههای که مطرح شد مشاهده مستقیم پدیدهها را جدی بگیرید و تنها قرارگرفتن سازها و ایجاد صدای ریتمیک ایجاد کنید و شعری هم برای آن بگذارید، در کنار هم کافی نیست؛ بلکه باید در کنار موسیقی به چیزهای دیگری نیز توجه کرد که به یک هنر بینارشتهای تبدیل شود و بین هنرها رابطهای بهوجود آید.
در کالج «بلاکماوتینگ» تعدای از هنرمندها در کنار «جان کیج» John Cage کار میکردند از جمله؛ «رابرت راشنبرگ» Robert Rauschenberg، «مردیت مونک» Meredith Monk، «مرس کانیگهام» Merce Cunningham و آرتیستهایی که در رشتههای مختلفی فعالیت میکردند. «مرس کانیگهام» در رقص، «مردیت مونک» در آواز، «رابرت راشنبرگ» در نقاشی و بسیاری از آرتیستها در کنار همدیگر جمع شدند و در کالج «بلاکماوتینگ» کارهای بیناموضوعی بسیار قوی انجام دادند و درواقع بین هنرها رابطهای بهوجود آمد. رسانههای آمریکایی قبل از جنگ جهانی دوم به هنر آوانگارد خیلی اهمیت میدادند. وی افزود: همیشه در اروپا اتفاقی میافتد و آمریکاییها همیشه برداشت بیشتری از آن میکنند و آن هم به علت نوع رسانههایی بود که در آمریکا منتشر میشدو در زمانی که «جان کیج» این کارها را انجام میداد؛ رسانههای آمریکایی قبل از جنگ جهانی دوم به هنر آوانگارد خیلی اهمیت میدادند.
کالج «بلاکماوتینگ» تأثیر بسیار زیادی روی تعاملات بینارشتهای داشت
این آهنگساز در ادامه اظهار کرد: کالج «بلاکماوتینگ» تأثیر بسیار زیادی روی تعاملات بینارشتهای داشت. خیلی از آرتیستها هستند که چندکارهاند؛ از جمله؛ کار هنرهای تجسمی دارند، کار موسیقی دارند، اینستالیشن کار میکنند، احتمال دارد کار رقص و نقاشی هم انجام دهند و... . درواقع هنرمندهایی هستند که با چند رسانه مختلف کار میکنند و تنها کارشان موسیقی نیست. برای نمونه «جان کیج» که طراحی رقص بسیار عالی دارد، نقاش خیلی خوبی بود و همچنین اینستالیشنهای خیلی خوبی هم داشت.
از دهه ٧٠ به بعد هنرمندها چند کار را با همدیگر انجام میدهند
وی همچنین گفت: از دهه ٧٠ به بعد ما با موج هنرمندهایی مواجه هستیم که چند کار را با همدیگر انجام میدهند؛ به علت اینکه رسانه این اجازه را به آنها میدهد؛ رسانهها متعدد شدهاند، اینستالیشن آمده است و اینها میتوانند با همدیگر ترکیب شوند و در کنار همدیگر مجموعهای را درست کنند که هنرهای دیگر را هم در کنار خود لازم دارد و این قضیه را جذابتر خواهد کرد. این هنرمند مفهومی در ادامه افزود: نکته خیلی مهم این است که «جان کیج» سعی میکند آهنگهای خودش را از حالت رسمی که فقط و فقط به صورت ارکسترال است و در سالنهای بزرگ اجرا میشود، به داخل گالریها، انستیتوها، دانشگاهها و جاهای دیگر ببرد و اجازه میداد مردم بدون اینکه پولی پرداخت کنند و بدون اینکه مجبور شوند، وارد جایی شوند و دو ساعت بنشینند و به یک سمفونی گوش دهند، بدون اینکه بتوانند تکان بخورند؛ به دلیل آزادی که مکانهای غیررسمی به انسان میدهند، آهنگ خودشان را
در آنجا گوش میدهند.
ارزش سکوت در موسیقی مستقل نیست
«علیرضا امیرحاجبی» در بخش دیگری از سخنانش تأکید کرد: ما یک فقدان سکوت و ارزش سکوت در موسیقی داشتیم؛ موسیقی دوره باروک؛ در یک قطعه از باخ چقدر سکوت وجود دارد؟ سکوتی ندارد و ارزش سکوت مستقل نیست؛ ارزش سکوت در موسیقی کلاسیک- هر آنچه قبل از جنگ جهانی دوم است- به قبل و بعدش وابسته است. یعنی سکوت در این میان قرار میگیرد نه برای اینکه تعریفی از خود داشته باشد؛ برای ما میگوید که پلی باشد برای اینکه نت قبلی را با یک حالت و فیگور جدید به نت بعدی متصل کند و این سکوت، هیچ ارزش سکوتی ندارد.
بعد از جنگ جهانی دوم آهنگسازها روی مسئله ارزش سکوت کار میکنند
وی همچنین گفت: بعد از جنگ جهانی دوم است که تعدادی از آرتیستها و آهنگسازها آرام آرام روی مسئله ارزش سکوت کار میکنند، از جمله؛ «آنتونی وبر» از مکتب وین و از همه مهمتر برای اولینبار «جان کیج» اثر ٤:٣٣ (چهار دقیقه و ٣٣ ثانیه) را در سال ١٩٥٦ با همکاری یکی از همکاران نزدیکش اجرا کرد. یکی از نکات مهم در این قطعه این است که این اثر را میتوان بین هر قطعه دیگری نیز اجرا کرد و هیچ قطعه دیگری در جهان وجود ندارد که بین قطعات دیگر اجرا شود و متوجه آن نشوید. امیرحاجبی در ادامه سخنانش گفت: ارزش صداها را براساس سکوت میتوانید بشنوید؛ «جان کیج» در خیلی از قطعات دیگرش هم به ارزش معنوی سکوت اهمیت داد، اثری به نام «تا آنجا که ممکن است آرام»٦٤٠ سال طول میکشد. آن قطعه سال ٢٠٠٠ در کلیسای قرون وسطایی «هالبراشتات» در یک دهکده کوچولو در آلمان شروع شد و در سال ۲۶۴۰ در همان کلیسا به اتمام میرسد. در واقع تنها قطعهای است که آهنگساز آن، آن را نشنیده است.
او افزود: ما صداها را نمیشنویم؛ بلکه صداها را خلق میکنیم و این خودش مشاهده است، چون هر چیزی را که بخواهیم نگه میداریم و هر چیزی را که نخواهیم حذف میکنیم و این صداهایی که حذف میکنیم بعدها میتوانند به عنوان یکسری کانسپت وارد موسیقی شوند. این آهنگساز در ادامه اظهار کرد: در حوزه موسیقی هر کاری که بخواهیم انجام دهیم، قبل از ما موسیقیدانهای سرشناسی مانند باخ، شوپن، موتزارت و... آنها را انجام دادهاند، اما ایدههای اجرائی در موسیقی هیچوقت از بین نمیروند. به علت اینکه ما روزبهروز در فضاهای جدید قرار میگیریم و با آدمهای جدید معاشرت میکنیم و به همان اندازه باید به ایدهها و فکرهای نو هم فکر کرد که آن را کیج به خوبی انجام میداد.
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: یکی از شاگردهای «جان کیج» به نام «آلن کاپرو» برای اولین مرتبه با ایدههایی که کیج داشت، نهضت مهمی را در هنر معاصر به نام «هنر اتفاقی» راه انداخت و این ایده از چینیها برای «جان کیج» آمد که کاملا ناخودآگاه است ولی به یک خودآگاه بزرگتر میرسد و به هارمونی بزرگتری پیوند میخورد. «علیرضا امیرحاجبی» در پایان سخنانش تأکید کرد: بدون شک «جان کیج» با ایدههایش حداقل جزء پنج موسیقیدان و هنرمند آوانگارد قرن بیستم است؛ چون با ایدهها و آثارش از دهه ٥٠ اروپایی به هنر مفهومی کاملا منبسط رسید که چقدر میتواند گسترش پیدا کند. البته مقدار زیادی پروپاگاندای آمریکایی به وی کمک کردند وگرنه هنرمندهای دیگری هم در کنار کیج بودند که کار میکردند اما نمیشود تأثیرش را بر هنر قرن بیستم نادیده گرفت. در بخش دوم برنامه «آگورا»، امیرحاجبی یکی از آثار تجربی خود با محوریت ارتباط انسان و طبیعت را با اصوات و با بهرهگرفتن از چندین لوله آلومینیومی اجرا و صدای دلفین را در کنار صدای امواج دریا برای حاضران اجرا کرد.
روزنامه شرق