امروزه بسیاری از ابزارها، دستگاهها و ماشینهای خودکار، جای کارگران را در کارخانهها و مزارع گرفتهاند. بههمیندلیل، بسیاری از کارگران بیکارشده، این ماشینها را دشمن خود میپندارند؛ چراکه بر این باورند که این ماشینها شغلشان را غصب کردهاند، اما باید دانست هر فناوریای که جای ما را در کارهای روزمره بگیرد، برای ما بازار و امکانی برای دهها و صدها شغل و کار تازه ایجاد میکند. در ادامه، مزیتهای فناوری برای تولید مشاغل جدید را با هم بررسی میکنیم.
اگر از مشکلات معیشتی، دشواریهای اقتصادی و نیازهای اولیه کارگران که نیازمند راهکارهای فوری هستند، عبور کنیم باید در نگاهی درازمدتتر به چالشهای کارگران و بازار کار بنگریم. به نظر میرسد آنچه تهدیدی جدی برای بازار کار کارگران، بهخصوص در مشاغل عملیاتی متکی بر نیروی فیزیکی وجود دارد، توسعه فناوری الکترونیک، رباتیک و بهطور خلاصه خودکارسازی کارها و فعالیتهای روزمره باشد. ما در ایران هنوز بهطور کامل به این نقطه نرسیدهایم؛ اما از هماکنون نشانههای آن را میبینیم. تعداد مراجعههای ما به بانکها و نیاز ما به افرادی که در پشت باجههای بانکها نشستهاند، تا پولی را برای ما میان حسابها منتقل کنند، قبضها و صورتحسابهای ما را دریافت کرده یا موجودی حسابمان را به ما اطلاع دهند، بهطور چشمگیری کاهش پیدا کرده است. دیگر لازم نیست برای بسیاری از خریدها، خود را درگیر مغازهگردی و چانهزدن با فروشندگان کنیم، میتوانیم همان محصول را با امکانات بیشتر از خانه خود خریداری کرده و در منزل خود تحویل بگیریم. امروز زمانی که قصد داریم برای سفری درونشهری از خدمات تاکسیهای دربست (آژانس) استفاده کنیم، دیگر لازم نیست نگران باشیم که آیا منشی آن آژانس، زمان رسیدن ماشین را به ما درست گفته است یا اشتباه، یا چقدر لازم است در انتها و زمانی که به مقصد رسیدیم، سر هزینه این سفر با راننده چانه بزنیم و از آن بدتر، نگران این باشیم که راننده ما خسته یا خوابآلود باشد یا برخوردش با ما نامناسب باشد. هماکنون ما بهراحتی میتوانیم از سامانههای آنلاین فراخوان تاکسی استفاده کنیم. یکی از شغلهایی که بهطور چشمگیری شاهد کمشدن و ازبینرفتن آن بودهایم، منشیهای تلفنی هستند. دفاتر ارتباطات مخابراتی جای خود را به سامانههای خودکاری دادهاند که به شکل صوتی یا با استفاده از واردکردن شمارههای مشخصی، ما را به مقصدمان متصل میکنند. اینها برخی از تغییرات ساده و ظاهری است که در بخش خودکارشدن صنایع و زندگی ما رخ داده است.
مزیتهای خودکارسازی چیست؟
طبیعی است که کاهش مراجعه به بانکها، به کاهش استخدام نیروهای پاسخگو در باجهها منجر میشود. رشد سیستمهای ارزان و قابلاطمینانی مانند پاسخگوهای خودکار بهطور چشمگیری بر تعداد پاسخگوهای تلفنی تأثیر میگذارد و شاید در آینده اصولا چنین شغلی را بهطور کامل نابود کند. با رشد دوربینهای دیجیتال، کاروباری که در دورهای بسیار پررونق بود و به ظهور نگاتیوها میپرداخت، تقریبا از بین رفته است و مگر در مواردی خاص، خبری از آن شنیده نمیشود. چنین روندی در پشتصحنه زندگی ظاهری ما با سرعت بیشتری در حال رخدادن است. بسیاری از کارخانهها در فرایند خط تولید خود ماشینها و رباتها را جایگزین نیروهای کار کردهاند. توسعه فناوری الکترونیک و امکاناتی که میتوان به مدد آن در شبکهای از دادهها و با کمک حسگرهای مختلف طراحی کرد، بازار کار را بهطور بنیادی تغییر میدهد. اکنون برای حفر چاه بهجای استادان تجربی حفاری، به سراغ ماشینهایی میرویم که با دقت بیشتر و خطر کمتری همان کار را انجام میدهند. در معادن نیز اوضاع بههمینترتیب است. با توسعه فناوریهای نظارتی مانند دوربینهای حفاظتی، در کنار نصب حسگرهای حساس به حرکت و استفاده از فناوری پهپادها، بهطور چشمگیری ضمن بالابردن ضریب امنیت، از ضرورت حضور نیروهای بازرسی و امنیتی کاسته است. امروزه حتی میتوان با استفاده از حسگرهای مختلف و اتصال آن به شبکههای طراحیشده در حوزههایی خاص، به نتیجهگیری بهینه رسید که پیشتر غیرممکن به نظر میآمد. امروز برخی از دامداریها با نصب حسگرهای زیستی، زمان شیردوشی را بهطور خودکار تعیین میکنند. همچنین با سنجش میزان رطوبت آب در مزارع، سامانههای خودکار میتوانند بهطور بهینه برای بخشهای مختلف یک مزرعه و براساس نوع کاشت انجامشده در آن و وضعیت شیمیایی خاک، آب یا سایر نیازهای خاک را به آن منتقل کنند. از هماکنون اتاق هدایت برخی از مزارع بزرگ بیش از آنکه شبیه کلبهها و خانههای کشاورزان قدیم باشد، بیشتر شبیه برج هدایت هواپیماهاست. این آینده همینالان در دسترس ما قرار دارد.
آیا خود را با طبیعت سازگار کردهایم؟
موضوع دیگری نیز در این بین وجود دارد و آن این است که رشد آگاهی ما از محیطی که در آن زندگی میکنیم، باعث شده است به این نتیجه برسیم که برخی از رفتارها و شرایط زندگی ما چندان برای آینده مفید نیست؛ برای مثال امروز میدانیم که هرچقدر سوخت فسیلی بیشتری بسوزانیم، سرعت تخریب محیطزیست خود را افزایش میدهیم. به همین دلیل هر جامعه آیندهنگری ترجیح میدهد بهسوی تعطیلی معادن زغالسنگ و در ادامه منابع نفتی (برای کاربرد سوختی) حرکت کند. این رشد تحسینبرانگیز به همراه خود سؤالی مهم را به همراه دارد. تأثیر این خودکارشدن و رفتن بهسوی حذف نیروهای کار چه تأثیری بر کارگران و آینده کار دارد. آیا در آینده نهچندان دور، فناوری دشمن شغل و کار خواهد بود؟ شکی وجود ندارد که فناوری و ابزارهای نیمههوشمند میتوانند و باید جای برخی از مشاغل را بگیرند. اگر یک ماشین میتواند درخواست یک مراجعهکننده تلفنی را به واحدی که موردنیاز است وصل کند، چرا باید استعداد، زمان و وقت و توان یک انسان صرف این کار شود؟ وقتی برخی از معدنکارها برای حفر تونل هربار با زندگی خود قمار میکنند، چرا نباید این کار را به ماشینها سپرد؟ و زمانی که میدانیم برخی از فعالیتهای ما که باعث میشود برخی از کارگران ما به مدد آن هزینه جاری زندگی خود را به دست آورند، نهتنها آنها را بیمار میکند که محیط زیست لازم برای زندگی فرزندان آنها را هم ویران میکند، چرا نباید در مسیر خود تغییری ایجاد کنیم؟ بخشی از بازار کار متناسب با این تغییرات از بین خواهد رفت. تا سالهای آینده نیازی به بسیاری از مشاغل امروزی نخواهد بود. در اولین قدم این روند، شغلهای نیاز به مهارتهای کمتر را هدف قرار میدهد. به همین دلیل هم در بسیاری از کشورها، دیدگاهی جدی در ضدیت با توسعه فناوری و به نام حمایت از کارگران و بازار کار شکل گرفته است. این ایده بهویژه با پیشزمینهای که بذر فناوریهراسی در سالهای طولانی قبل کاشته و اکنون به بار نشسته است، توسعه فناوری را در قالب هیولایی بیروح نشان میدهد که از دل آزمایشگاه دانشمندان و مدیران پولپرست بیرون آمده و زندگی شهروندان عادی را هدف قرار گرفته است. شاید به همین دلیل است که حتی در کشوری مانند ایالات متحده که از نظر علمی، قطب به شمار میرود، مهم نیست چقدر دانشمندان فریاد بزنند و هشدار دهند و راهپیمایی به راه بیندازند و نسبت به روند خطرناک پیشروی دولت، فریاد خطر سر دهند؛ بخش عمدهای از جامعه بهویژه کارگرانی که زندگیشان از مشاغل نیازمند مهارتهای قدیم تأمین میشود، قبول نکنند و تغییری در حمایت آنها از دولتی که وعده کمک به آنها را داده است، ایجاد نشود.
ریشههای ستبر فناوریهراسی
ما در ایران نیز بهزودی با این داستان مواجه خواهیم شد و توجه داشته باشیم که بذرهای فناوریهراسی در ایران نیز ریشهای قوی دارد و هنوز که هنوز است حتی در رسانهها و میان جامعه علمی، نفت بر آتش آن میریزند. در این میان بار دیگر داستان دوگانه نوستالژی روزهای خوب ازدسترفته در مقابل چشمانداز زیبای و روشن آینده که نیازمند برخی از قربانیکردنها و هزینههاست، ایجاد خواهد شد که بهطور رایج به هیچ نتیجهای نخواهد رسید. واقعیت این است راهی در میان این دو قطب سیاه و سفید وجود دارد؛ رشد و تغییر یکشبه اتفاق نمیافتد. موارد معدودی ممکن است رخ دهد که در آن انقلابی بزرگ در حوزه فناوری به وجود آید و سریعتر از آنکه فرصت فکرکردن درباره آن را داشته باشیم، آن ایده و فناوری وارد همه ارکان زندگی ما شود. دلیل اینکه بیشتر اوقات ما چنین احساسی را در مواجهه با فناوریهای نوین داریم، این است که خبر آن دیر به ما و جامعه میرسد و در بخشی ابتدایی با مقاومتهای بیحاصل ولی تأخیربرانگیز مواجه میشود. بهطور رایج از زمانی که ایدههای یک فناوری شکل میگیرد و نخستین خبرها از آن به گوش میرسد، یا از زمانی که نگاهکردن به روندها، مسیر توسعه و سرمایهگذاریها خبر از توجه ویژه به مسیری تازه میدهد، تا زمانی که محصول نهایی بتواند جامعه را دستخوش تغییر کند، زمانی طولانی در پیش است. اینجاست که ما به آیندهنگری علمی دقیقی نیاز داریم. کسانی که با اطلاع از شرایط سیاسی، اقتصادی، محدودیتها و تواناییهای علمی و فنی و نیازها و امکانات و برنامه پیشروی کشورها یا سازمانها، با احساس نخستین نسیم تغییرات، وقوع توفان پیامدهای آن را پیشبینی کنند تا امکان هماهنگکردن و بهروزسازی تواناییها فراهم شود. اگر احساس میکنیم تا زمان مشخصی در آینده، بازار معادن زغالسنگ باید به فراموشی سپرده شود، شاید راهحل مقابله با اثر بیکاری ناشی از تعطیلی این معادن، آن باشد که نسل بعدی معدنکاران را که امروز در دوران نوجوانی و کودکی هستند، به مهارتهایی مجهز کنیم تا بتوانند در بازار کار بدون معدن زغالسنگ، به فعالیت بپردازند.
فناوری پیش خواهد رفت و بخواهیم و نخواهیم ما را با خود خواهد برد. این داستان فرشتگان و شیاطین نیست. داستان خیر و شر و تقابلی ابدی بین گذشته خوب و آینده بیرحم هم نیست. داستان بر سر این است که ما در قالب جامعه نیز همانند یک موجود زنده، تحول و تکامل پیدا میکنیم. در این تکامل، بخشهایی از ابزارها و توانهای ضروری ما، کاربری خود را از دست میدهند و باید آنها را حذف کنیم. این حذف به معنی ضرورت حذف ارگانهای بدن نیست، بلکه به معنی تغییر کاربری آنهاست. ما اگر با آیندهنگری دقیق، چشمانداز تحولات را رصد کنیم و آمادگی انعطاف و برنامهریزی را داشته باشیم، میتوانیم بازار و چشمانداز کار را تغییر دهیم. قطعا زمانی خواهد آمد که دیگر نیازی به بسیاری از کارهای امروزی ما نیست؛ اما همانطور که علم با پاسخ به هر پرسشی هزاران سؤال تازه ایجاد میکند، هر فناوری که جای ما را در کار روزمره بگیرد، برای ما بازار و امکانی برای دهها و صدها شغل و کار تازه ایجاد میکند؛ کاری که شاید با امروزمان متفاوت باشد؛ اما احتمالا امنتر، پرسودتر و سازندهتر است.
روزنامه شرق