به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ استدلالات هستیشناختی برای وجود خدا عموما به استدلالاتی اطلاق میشود که نتیجه آنها این گزاره است: «خدا وجود دارد». مقدمات استدلال، فرض یا فرضهایی کاملا عقلی هستند، یعنی مبتنیبر مشاهده یا مشاهدات عالم خارج نیستند. در تاریخ فلسفه کمتر استدلالی همچون استدلال هستیشناختی واکنش فلاسفه را برانگیخته است. از مخالفان بنام این استدلال میتوان به توماس آکوییناس، دیوید هیوم، ایمانوئل کانت، برتراند راسل، دیوید لوئیس، ویلیام آلستن، جردن هوارد سوبل از یکسو و موافقان نامدار آن به آنسلم کنتربری، رنه دکارت، گوتفرید لایبنیتس، باروخ اسپینوزا، نورمن ملکوم، الوین پلنتینگا، کورت گودل، دینا اسکات و دیگران اشاره کرد. استدلال حاضر نمونهای است مناسب برای بحث درباره برخی از مهمترین مسائلی که در منطق، فلسفه منطق، فلسفه زبان و متافیزیک مطرح میشود: آیا وجود، محمولی حقیقی است؟ آیا قضایای وجودی میتوانند ضروری باشند؟ آیا اشیایی هستند که وجود نداشته باشند؟
به یمن سنت فلسفه تحلیلی، منطق جدید و سنتی که با فرگه و تحلیلهای او از موضوعات مختلف منطقی و زبانی آغاز شد، صورتبندی دقیقی از استدلالهای هستیشناختی ارائه شد و اکنون میتوان مقدمات آنها را از یکدیگر تمییز داد، پیشفرضهای فلسفی آنها را سنجید، اعتبار و صحت آنها را مورد ارزیابی قرار داد و حتی انتقادات مهمی مثل نقد کانت را مبنیبر اینکه وجود محمولی حقیقی نیست دقیقتر فهمید. در این میان استدلال گودل نیز بسیار کارساز است. در قرن بیستم گودل استدلال هستیشناختی بر وجود خدا را در منطق ریاضی صورتبندی کرد. معروف است گودل برهانش را در سال ١٩٤١ نوشت اما به دلایلی آن را منتشر نکرد و در سال ١٩٧٠ آن را با اسکات به بحث گذاشت. اسکات برهان گودل را با تغییراتی در همان سال در دانشگاه پرینستون ارائه کرد. بعد از مرگ گودل در سال ١٩٧٨، مقاله او همراه با روایت اسکات در مجلد سوم از مجموعه آثار گودل چاپ شد. بهتازگی کتاب کمحجمی باعنوان «استدلال هستیشناختی گودل» از سوی نشر هرمس منتشر شده که میکوشد موقعیت خاص استدلال گودل در تاریخ استدلال هستیشناختی را نشان دهد. کتاب حاضر علاوه بر اینکه آن را یکی از بزرگترین اذهان ریاضیات و منطق در طول تاریخ مطرح میکند، معتقد است دلایل بسیار دیگری نیز برای اهمیت آن وجود دارد: بیش و پیش از همه اینکه این استدلال را گودل و سپس اسکات کاملا صوری بیان کردهاند و یکی از مهمترین مثالهای منطق موجهات مرتبه بالا است.
در تعاریف و اصول موضوعه پیشنهادی گودل، برخلاف برهان ساده آنسلم، مفاهیمی مانند «ویژگی» یا «خاصیت»، «ویژگی مثبت»، «ویژگی منفی»، «ذات»، «ممکن» و «ضروری» حضور دارند که هیچیک ساده نیستند و در نتیجه درک و قبول اصول موضوعه را سخت میکنند. کتاب میکوشد شرح و تحلیل استدلال هستیشناختی گودل و برخی از مهمترین انتقادات طرحشده درباره آن و پاسخهای به این انتقادات را بهعنوان قطعهای از کلام فلسفی یا فلسفه دین معرفی کند. ادعای کتاب حاضر این است که استدلال گودل نمونهای بینقص از چیزی است که میتوان آن را الهیات/ کلام/ فلسفه دین منطقی نامید.