به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ پنجمین دوره نمایشگاه «مهمانی هنر» با موضوع تصویرسازی داستانهای کهن ایرانی و دینی با نمایشگاه گردانی فاطمه کافیزاده با مشارکت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، نشر نظر و انتشارات منادی تربیت در خانه هنرمندان ایران برپا شده است.
در این نمایشگاه ۱۷۰ اثر از آثار ۷۷ تصویرگر ایرانی از سال ۱۳۴۷ تاکنون به معرض نمایش گذاشته شده است.
رویا بیژنی یکی از هنرمندان حاضر در این نمایشگاه تصویرگری و متن را وابسته به هم دانست و افزود: این دو به یکدیگر وابسته و کاملکننده هم هستند. به این معنی که تصویر، ناگفتههای متن را تصویر میکند و بر آن میافزاید و طبیعی است هرچه متن، خواندنیتر و جذابتر باشد، تصویر هم، بهتر و کاملتر است اما گاهی متن آنقدر ضعیف است که تصویرگر ترجیح میدهد راه خود را برود گرچه این رویه، نادرست است و به روند تصویرسازی آسیب می رساند.
تصویرگر کتاب «در شهر چه خبر بود؟» معتقد است: متن و تصویر، باید به موازات هم حرکت کنند؛ به گونهای که مخاطب با دیدن تصاویر به داستان پی ببرد یا وقتی داستان را می خواند بتواند حدس بزند چه تصویری را درک و برداشت خواهد کرد و این پیوستگی و ارتباط، تنها به متن های خوب و قوی مربوط نمی شود زیرا یک تصویرگر خوب میتواند، فضای داستان را درک کند و به خلق تصاویری بپردازد که داستان را برای خواننده قابل فهم و جذاب تر می کنند.
بیژنی به ضرورت ارتباط میان تصویرگر و نویسنده اشاره و بیان کرد: ارتباط میان نویسنده و تصویرگر به خلق تصویر بهتر یا حتی نوشتن متن خواندنیتر کمک میکند و در بسیاری کشورهای پیشرفته، نویسنده و تصویرگر با هم و در کنار هم کار میکنند اما در ایران، ارتباط چندانی بین این دو وجود ندارد و هر کدام، راه خود را میروند و این مساله، گاهی به نفع کتاب است چراکه بسیاری از نویسندگان ما، تصویرگر را نه یک شخص مستقل که دستیار خود میدانند.
تصویرگر کتاب «دختری به نام گل بهار» در پاسخ به این که تصویرگری امروز تا چه اندازه با مخاطبان واقعی خود که کودکان و نوجوانان هستند ارتباط برقرار می کند گفت: الان تصویرگری ما، ارتباط کمی با مخاطب کودک و نوجوان دارد. امروز، تصویرگران ما به بهانه نوآوری، هر روز از مخاطب خود بیشتر فاصله می گیرند و من این مدرنتیه و غضای تصویری را نمی پسندم. به این معنی که امروز، تصویرگران خیلی هنری کار می کنند در حالی که کار نمایشگاهی جدای از کتاب است.
بیژنی وضعیت تصویرگری را اسف بار دانست و افزود: بیشتر کتاب های کودک و نوجوان ما ترجمه است نه تالیف؛ بسیاری از ناشران ما بیش از آن که نشر را یک فعالیت فرهنگی بدانند به آن به چشم یک فعالیت اقتصادی نگاه می کنند و هه اینها موجب می شود تا اندک کتاب های تالیفی به دانشجویان تصویرگری و کسانی که ابتدای راه اند سپرده شود نه کسانی که سال ها تصویرگری کرده و اسم و رسم و اعتباری دارند.
این تصویرگر کودک و نوجوان با اشاره به این که نبود قانون کپی رایت، یکی دیگر از مشکلات جدی نویسندگان و تصویرگرن است گفت: ما کپی رایت نداریم اما بعضی ناشران، این حق را برای خود قائل اند و خیلی راحت از تصاویر کتاب های کودک ترجمه شده استفاده می کنند. مثلا موی فلان نقاشی خارجی را با روسری می پوشانند و به عنوان کار جدید ارائه می دهند؛ این مساله و سپردن کار به تصویرگران تازه کار سبب شده که در حال حاضر، نصویرگران خوب ما یا بی کارند یا به نقاشی و تدریس روی آورده اند.
بیژنی ابراز امیدواری کرد: کاش میشد قانونی وضع و در آن اختیارات ناشران در انتشار کتاب های ترجمه محدود شود. مثلا بر اساس این قانون، ناشری که ۵ عنوان کتاب ترجمه دارد ناچار بشود تا ۱۰ عنوان کتاب تالیفی منتشر کند با این کار هم فرهنگ ایرانی رواج پیدا می کند هم نویسنده ها و تصویرگران، انقدر بی کار نمیماند. من نمیدانم چطور می شود زندگی را با شغل تصویرگری یا نویسندگی ادامه داد.
نویسنده کتاب «مسابقه دایناسورها» با نقل خاطره ای گلایه آمیز از مرتضی ممیز گفت: ممیز، استاد من بود. همیشه با لحنی که شوخی و جدی را توامان داشت به شاگردانش می گفت همه کارها را به شما جوجه ها سپرده اند که به خاطر رسیدن به شهرت، پول را نادیده می گیرید و مرا ناچار می کنید از راه تدریس، روزگار بگذرانم. من، خودم را با مرتضی ممیز مقایسه نمی کنم اما پیش از این آن قدر سفارش داشتم که کارها را بین دوستان پخش می کردم اما حالا برخی ناشران به من می گویند ما خجالت می کشیم با قیمت دو صفحه روبه رو، س۳۰ هزار تومن با شما کار کنیم اما با دانشجویان حی مجانی هم می شود کار کرد؛ چون فقط رزومه برایشان مهم است.