شناسهٔ خبر: 50183 - سرویس دیگر رسانه ها

جهانگردان اروپایی از آیین‌های شب قدر سخن می‌گویند

آدام اولئاریوس، جهانگرد آلمانی که در دوره صفویه به ایران آمد و دکتر ویلز انگلیسی که در عصر قاجار از ایران دیدن کرد در سفرنامه‌های خود به مراسم ویژه ایرانیان در ماه رمضان و شب‌های قدر پرداخته‌اند.

جهانگردان اروپایی از آیین‌های شب قدر سخن می‌گویند

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ آدام اولشگر معروف به آدام اولئاریوس، پژوهشگر، ریاضیدان، جغرافی‌دان و کتابدار آلمانی بود. او همچنین دبیر سفیر دوک هولشتاین، به شاه صفی بود. او پیرامون دیده‌هایش از سفر به ایران دو کتاب به رشته تحریر درآورده است و در سفرنامه خود به آداب و رسوم ایرانیان عصر صفوی در ماه رمضان نیز پرداخته و در این باره چنین می‌نویسد: «هفتم فوریه که برابر تقویم ایرانیان بیست و یکم رمضان و روز گرامیداشت شهادت حضرت علی (ع) قدیس بزرگ و رهبر مذهبی و مرشد ایرانی‌هاست. آنان از طریق گردهم‌آیی تمام اهالی شهر و با مراسم ویژه در مکانی نزدیک شهر که برای این ساخته شده است، این روز را گرامی می‌دارند.»
 
مراسم عزاداری امام علی (ع) به روایت جهانگرد آلمانی
 
«وقتی که چند نفر از ما به محل مذکور وارد شدیم تا از این مراسم دیدن کنیم، به دستور خان که کلانتر و جمعی از بزرگان نیز همراه وی بودند، جایی برای ما باز کردند تا بتوانیم از نزدیک شاهد اجرای مراسم باشیم. زیر خیمه یک نفر خطیب یا برگزار کننده مجلس سوگواری در لباس نیلی رنگ عزا، رنگی غیر از رسم ما که مشکی استفاده می‌کنیم، بر یک صندلی بلندی بیش از دو نخ نشسته بود.
 
او به مدت دو ساعت با صدایی خوش، رسا و صاف و نیز حرکاتی با مفهوم از روی کتابی به نام مقتل‌نامه می‌خواند. محتوای این کتاب شرح زندگی حضرت علی (ع) و چگونگی شهادت ایشان بود. دور تا دور صندلی خطیب تعداد زیادی آخوند همگی با مندیل‌های سفید رنگ بر سر نشسته بودند و در اثنای خواندن خطیب به دفعات متفاوت آغاز به خواندن آواز کردند، زیرا در کتاب یاد شده همه جا کلمات قصار و رهنمودهای عالمانه وجود داشت و خطیب وقتی که به آنها می‌رسید کلمه اول را می‌خواند و سپس ساکت می‌ماند و بقیه جمله را آخوندهای مذکور مانند یک آواز و سرود معروف می‌خواندند پس از اتمام چند سرود یکی از آنها با صدایی بلند فریاد می‌زد: «لعنت خدای به کشنده علی باد» در جواب او تمام حمعیت می‌گفتند: «بیش باد، کم مباد»
 
پس از پایان قرائت کتاب، خطیب مفتخر به دریافت خلعتی نو و ابریشمین از خان شد که می‌بایستی فورا آن را می‌پوشید. سپس سه تابوت که با پارچه سیاه رنگی پوشیده شده بود دایره‌وار دور گردانده شد که ظاهرا بایستی مظهر تابوت‎های حضرت علی (ع) و دو فرزند ایشان، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) می‌بود. پیش از این‌ها دو صندوق بلند که با پارچه‌ای نیلی رنگ پوشیده بود و گویا تمثیل و تنها میراث حضرت علی(ع) یعنی کتاب‌های روحانی ایشان می‌بود. به نمایش گذاشته شد و نیز دو راس اسب زیبا که بر پشت آنها کمان، تیر، دستارهای گران‌بها و مقدار زیادی پرچم‌های پیروزی قرار داشت دور گردانده شد، یک نفر ایرانی بر سر چوبی یک برج مدور که آن را نخل می‌نامیدند و بر آن چهار قبضه شمشیر فرو کرده بودند که به سبب فراوانی اشیا زینتی و دیدن آنها دشوار می‌نمود. چند نفر دیگر بر سر خود جعبه‌هایی حمل می‌کردند، این جعبع را با دسته‌ای از پرندگان. نوارهای رنگین، گل و سایر چیزها آرایش کرده و درون آن گویا قرآنی را در حالت باز قرار داده بودند.
 
افرادی که به این طرز جعبه را بر سر داشتند، همراه نوای موسیقی محزون که وسیله سنج‌های بزرگ، نی لبک، تنبک و طبل نظامی نواخته می‌شد می‌پریدند و می‌جهیدند. چند گروه از جوانان، چوبدستی بلندی در دست داشتند و دایره‌های جداگانه به اطراف می‌پریدند و د حالی که شانه‌های یکدیگر را گرفته بودند یکی از آنها می‌خواند:
 
«حیدر، حیدر،حسن، حسین» و دیگران با او همین کلمات را دم می‌گرفتند. با این مراسم جمعیت دوباره به شهر رفتند.»
 
فریاد جارچی قاجار در لحظه افطار
 
دکتر ویلز مامور انگلیسی است که در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار به ایران و یا به قول خودش کشور شیر و خورشید سفر کرده است. او کتابی تحت عنوان سفرنامه به یادگار گذاشته که می‌توان با مطالعه آن به آداب و رسوم و وضعیت کشور در آن زمان تا حدود بسیاری مطلع شد.
 
او درباره اهمیت ماه رمضان در نزد ایرانیان چنین می‌نویسد: «ماه رمضان هم یکی از ماه‌های مهم و مذهبی مسلمانان می‌باشد که در این ماه همه مسلمانان به جز بیماران و پیران وظیفه‌دار روزه گرفتن هستند. حتی عده‌ای از مقدسین باتقواتر، از چند روزی به ماه رمضان مانده به استقبال یا پیشواز آن می‌روند و به روزه گرفتن می‌پردازند. این برنامه شامل پرهیز کامل از هر نوع خوراکی و نوشیدنی، حتی استعمال دود و قلیان و سیگار و امثال آن می‌گردد. طول آن از ساعت‌ها قبل از طلوع آفتاب آغاز و تا زمانی بعد از غروب ادامه می‌یابد.

در شب‌های رمضان آن زمان چند دقیقه‌ای پیش از رسیدن هنگام خاتمه فرصت سحر و آغاز اذان صبح یک نفر جارچی دولتی در میان کوچه و خیابان به راه می‌افتاد و به صدای بلند فریاد می‌کشید: آهای چای است و تریاک، چای است و تریاک! این جار زدن یک نوع آگاهی دهی به اشخاص بود تا قبل از از دست دادن فرصت آخرین پک تریاک و قلیان خود را بزنند و ضمن به دهان انداختن تریاک، چایی داغی به دنبال آن بنوشند.
 
تریاکیان پرتجربه و کهنه‌کار هم اغلب آنقدر منتظر می‌ماندند تا آخرین حب تریاک خود را به محض آغاز شلیک توپ اذان به دهان بیندازند و فرصت بیهوده‌ای از دست ندهند.
 
معمولا در طول روزهای ماه رمضان کار بازار و برنامه ادارات رونق چندانی نداشت ولی عصرهنگام کمی جلوتر از غروب آفتاب و شلیک توپ افطار فعالیت و رفت و آمد مردم زیادتر می‌شد و هرکسی سعی می‌کرد ضمن خرید نان تازه و دیگر مایحتاج هرچه زودتر خودش را به منزل برساند و به محض آغاز افطار و شلیک توپ در کنار سفره باشد. به خصوص تریاکی‌ها و قلیان کشان که ساعاتی متوالی به سختی پشت سر گذاشته و اینک منتظر رسیدن افطار بودند. و برای رسیدن به آن دقیقه‌شماری می‌کردند.
 
در شب‌های ماه رمضان به خصوص از طرف اعیان و بزرگان شهر مهمانی و شب‌نشینی‌هایی برپا می‌گردید که مدعوین از سر شب تا سحر در منزل میزبان می‌مانند و سرگرم انواع برنامه‌ها می‌شدند.

ماه رمضان هم انواع خوراک و شیرینی‎‌های فصلی مربوط به خود را دارد. از آن‌ جمله یک نوع شیرینی به نام زولبیا و بامیه می‌باشد، که از مخلوطی شامل نشاسته، شکر آب‌کرده، سرخ کرده به وسیله روغن کنجد تهیه می‌گردد و فوق‌العاده شیرین و لذت‌بخش است.
 
عقیده مسلمین بر این است که حتی بلعیدن غبار غلیظ و گرد و غبار هم روزه آنها را باطل می‌کند. در نتیجه مسافرین و کاروانیان با ایمان بهنگام سفر در ماه رمضان سربند یا دستمال ابریشمی بزرگی را به دور دهان و خود می‌بندند تا از بلعیدن هرگونه گرد و خاک و غبار غلیظ باطل کننده در امان باشند.
 
ماه رمضان؛ فرصتی برای قصه‌گویی و شعرخوانی
 
او می‌نویسد: «انجام روزه ماه رمضان نه تنها نخوردن و ننوشیدن و ترک دود و قلیان است، بلکه بر هر مؤمن مسلمانی واجب است که در این ماه چشم از نامحرمان بپوشند و از انجام هر عمل خلاف دین و اخلاق به خصوص خطا در معاملات و دروغ گویی  و غیبت خودداری کند. پس ماه رمضان در حقیقت ماهی، جهت تمرین تقوا، پی بردن به رنج گرسنگی درماندگان و بیچاره‌ها و تزکیه و نفس و اخلاق و پرداختن به عبادت الله می‌باشد که در همه حال همه چیز آن انسان ساز است و قابل احترام است.
 
در این ماه کار قهوه‌خانه‌داران و قصه‌گویان قصه‌های مربوط به افسانه‌های هم رونق و گرمی فراوانی داشت که در بین طبقات ممتاز اغلب تبدیل به شب شعر و ادب و خواندن اشعار و غزل‌هایی شیوا از سعدی و حافظ و دیگر شاعران می‌گردید...»