به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایران؛ یک هفته از درگذشت «کورش اسدی»؛ نویسنده آبادانی که میخواست جهان را با کلماتش آباد کند میگذرد و سلسله بزرگداشتهایی که تبشان هم زود فروکش میکند آغاز شده است. عصر پنجشنبه 8تیرماه، نویسندگان و اهالی فرهنگ، در خانه اندیشمندان علوم انسانی گرد هم آمدند تا یاد این نویسنده و منتقد را گرامی دارند. درابتدای مراسم فرزانه اسدی (خواهر کورش اسدی) از میل برادرش به رفتن گفت: از بدو آمدن به این دنیا میخواست نباشد. با تنفس مصنوعی چشمانش را باز کرد و کم کم بزرگ شد.... سیاوش اسدی(برادر او) پس از اشاره به کودکیشان در آبادان و خرمشهر گفت: دوست داشتم امروز از این خاطرات بگویم اما پیکر بیجان او و چشمانش که هزاران حرف نگفته داشت؛ ذهنم را پر کرده است. کسی را نمیشناسم که از او گزندی گرفته باشد. تمام خانواده، کورش را دوست داشتند و برای همه دوست داشتنی بود ولی خودش کتابهایش را بیشتر دوست میداشت. سپس شهرزاد اسدی (دختر کورش اسدی) بخشهایی از داستانهای پدرش را خواند.
امیرحسن چهلتن نیز با بیان اینکه این مرگها بیشتر از غم، برای ما عصبانیت به همراه میآورد گفت: عصبانی هستم از عوامل، ادوات و ابزاری که باعث مرگهایی از این دست میشود. وقتی خبر را شنیدم از خودم پرسیدم نویسنده ایرانی چه طور میمیرد، بعد به نظرم رسید که سؤال درست این است که نویسنده ایرانی چه طور زندگی میکند. واقعاً غمانگیز است که زندگی ما اهمیتی ندارد. نویسنده جوانی را تصور کنید که پس از سالها ممارست در ادبیات روزها و شب ها را با این رؤیا سر میکند که رمان و داستانش چاپ شود. نویسندهای را تصور کنید که 10 سال انتظار چاپ رمانش را میکشد و بعد از این همه سال دیگر لذتی از انتشار کتابش نمیبرد. چهلتن با اشاره به فرسایندگی کار نوشتن و چینش کلمات گفت: نویسنده به هر طرف نگاه میکند بنبست است و گویی در یک بیابان تاریک و بیمرز رها شده است. از این دست مرگها زیاد دیدهایم، از عشقی و فرخی و عارف تا هدایت و نیما و ساعدی و مختاری.
حسن میرعابدینی نیز با اشاره به مفهوم جوانمرگی در مقالهای از هوشنگ گلشیری اظهار داشت: گلشیری در یک مقالهاش جوانمرگی را یکی از آفتهای ادبیات ایران میداند، جوانمرگی به این مفهوم که اکثر نویسندگان ما بعد از یک اثر درخور توجه به دلایل عمده تاریخی، اجتماعی و سیاسی داستان چشمگیر دیگری خلق نمیکنند. کورش اسدی اما در اوج خلاقیت ادبی بود که رفت و جوانمرگ شد. فرصت اندکی برای چاپ کتاب به او دادند، اما حالا که اسدی نیست باید به میراث ادبی او بیندیشیم. وقتی نویسندهای خلاق این جهان را ترک میکند، صدایش بواسطه داستانها و آثارش باقی میماند. او نگاهی پرابهام و شاعرانه در داستانهایش داشت و در آخرین آثارش وهم و هراسی که از ساعدی وام گرفته بود، بهگونهای تازه به چشم میخورد. اسدی نویسندهای تجربهگرا بود اما هیچگاه از اجتماع و تاریخ غافل نشد. میرعابدینی در پایان سخنانش به نقدهای اسدی که مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند اشاره کرد و اذعان داشت که اسدی ادبیات ایران و جهان را خوب خوانده و درک کرده بود.
فرهاد کشوری نیز درباره عشق و شور اسدی و تلاش او برای حفظ عزت کلمات گفت: واقعاً چه چیز اسدی را تا این حد شیفته ادبیات کرده بود که همچون هدایت در به روی دنیا ببندد. او میخواست نویسندهای تمام عیار و حرفهای باشد و با نوشتن گذران زندگی کند، کاری نشد در امروز. چگونه میشود با کتابی که 10 سال در انتظار دریافت مجوز در ارشاد خاک میخورد و نهایتاً در شمارگان 1000 نسخهای منتشر میشود امرار معاش کرد.
امیررضا بیگدلی، ابراهیم دمشناس، فریبا وفی، غلامرضا رضایی، حیاتقلی فرخمنش و سه نفر از شاگردان کورش اسدی از دیگر سخنرانان این جلسه بودند. همچنین احمد آرام نیز در پیامی صوتی یادآور شد: اندوه ژرفی که نویسندگان مکتب جنوب با آن درگیرند در داستانهای اسدی موج میزد. فاصلهای بین او و شخصیتهای داستانهایش نبود و صداقت او همان صداقت داستانی بود. واقعاً اسدی مستحق چنین مرگی نبود.
هوشنگ چالنگی نیز در پیامی که برای این مراسم فرستاده بود چنین نوشت: کارهایی از کورش اسدی خواندهام که بسیار فراگیر و انسانیاند. شرمنده از اینکه در این برهه زمانی نمیتوانم آنچه را بوده بازگو کنم. نویسندهای با دانش بالا بود و این را همسر محترمشان خانم چهارمحالیان بیشتر از همه ما میدانند و میتوانند تأویل کنند. اکبر معصوم بیگی نیز ضمن قرائت بیانیه جمعی از نویسندگان کورش اسدی را نویسنده و انسانی دانست که بر سر اصول خود ایستاد و ادبیات برایش مفهوم داشت.