به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ پیتر لودویگ برگر معروف به پیتر برگر استاد جامعه شناس اتریشیالاصل آمریکایی دانشگاه بوستون که برای کارهای خود دربارهٔ جامعهشناسی شناخت، جامعهشناسی دین، مطالعات نوسازی، و کمکهای نظری به نظریه جامعهشناختی، شناخته شده است، در سن ۸۸ سالگی در بروکلین درگذشت.
این استاد جامعه شناسی به همراه همسرش ( بیرگیت برگر) به خوبی ایران و ترکیه را می شناخت و نظریه های بسیاری هم درباره این دو جامعه داده بود. پیتر برگر فردی عمیقا دینی بود و این ساحت از شخصیت او در جای جای زیست علمی او مشهود است. دین و جامعه شناسی از دغدغه های علمی او بود که از دوران جوانی او را درگیر خود نمود و تا آخرین روزهای حیات او را رها نکرد. از پیتر برگر کتاب های متعددی در ایران ترجمه شده است. از مهمترین کتاب های او می توان به ساخت اجتماعی واقعیت، دعوتی به جامعه شناسی، ذهن بی خانمان؛ آ گاهی و نوسازی رامی توان نام برد.
برگر در سال ۱۹۶۷ به همراه تامس لاکمن در کتاب ساخت اجتماعی واقعیت که یکی از مهمترین تحولات جامعه شناسی پدیدارشناسانه در دهه ۱۹۶۰ بعد از آلفرد شوتس به حساب می آید. تا جایی که ریتزر در کتاب نظریه های جامعه شناسی درباره این کار می گوید: یکی از جاذبههای این کتاب برای جامعهشناسی معاصر برگرداندن پدیدارشناسیِ گهگاه پررمزوراز شوتس به زبان نطریهٔ متعارف جامعهشناسی بود. همچنین برگر و لاکمَن از نظریات شوتس فراتر رفتند و تلاش کردند تا کار شوتس را با روانشناسی اجتماعی جورج هربرت مید پیوند دهند و بعد این دو دیدگاه را با نظریات کارل مارکس و امیل دورکیم تکمیل کنند. همچنین کوشیدند تا نظریات ماکس وبر دربارهٔ کنش اجتماعی را با نظریات دورکیم در مورد واقعیتهای اجتماعی برونذهنی ترکیب کنند. آنها با ترکیب واقعیت عینی و معنای ذهنی میخواستند نشان دهند که انسانها محصولات همان جامعهای هستند که خود خلق میکنند.( جورج ریتزر، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمهٔ محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۸۰، صص ۹۵ و ۳۵۸–۳۶۴.)
ابوالفضل مرشدی استاد جامعه شناس دانشگاه یزد در معرفی برگر در فصلنامه نقد کتاب(کلام، فلسفه و عرفان) می نویسد: « وی بر اساس نگاه بر ساخت گرایانه اجتماعی، دین را نوعی فراافکندن معانی ذهنی بشری به جهان خارج برای ایجاد جهانی مقدس و معنادار می داند. این فراافکنی ریشه در زیرساخت های ویژه ای از تاریخ بشری دارد. بنابراین، برگر چالش جامعه شناسی برای الهیات را این می داند که این رشته- در ادامه رشته تاریخ و روانشناسی- دین را به گرداب تمام عیار نسبی شدن فرو برده است و آن را به جهانی در میان جهان های بسیار تبدیل کرده است؛ به ویژه جامعه شناسی دینامیک اجتماعیِ ساخته شدن سنت های دینی را نشان داده، از این طریق ماهیت تاریخی و ساختگی آنها را آشکار کرده است.
با این حال، وی معتقد است جامعه شناسی همزمان فرصت هایی را نیز برای الهیات به وجود آورده است؛ چرا که نسبی شدن را به منتهای نتایج منطقی خود می رساند و معرفت های برآمده از عصر مدرن، از جمله خودجامعه شناسی، را نیز نسبی می کند. بدین ترتیب، جامعه شناسی نشان می دهد که ما در وضعیتی متکثر زندگی می کنیم که آ گاهی سکولار فقط یکی از صورت های آ گاهی ماست و به موازات آن می توان از آگاهی دینی و ایمان دفاع کرد. در اینجاست که برگر جا را برای الهیات، به عنوان معرفتی که در جست وجوی «نشانه های تعالی » است، باز می بیند. برگر چنین روشی را ترفندی علیه فوئرباخ می داند؛ یعنی فوئرباخ الهیات را به انسانشناسی تقلیل داد و در اینجا دوباره انسانشناسی به الهیات منتهی می شود. با این حال، برگر بر همزیستی دو «چارچوب مرجع » جامعه شناسی و الهیات تأ کید می کند. بدین ترتیب، چیزی که در یک چارچوب مرجع به عنوان یک فراافکنی انسانی ظاهر می شود، در چارچوب مرجع دیگر به عنوان بازتاب واقعیت های الهی ظاهر می شود. اما وی تأ کید می کند که فقط «الهیات استقرایی »، یعنی فرآیند دینی اندیشه که با واقعیت های تجربه انسان آغاز می کند، است که می تواند نشانه های تعالی در عصر مدرن را کشف کند. وی از «حالت های نمونه ای انسانی » سخن می گوید که تشکیل دهنده نشانه های تعالی در زندگی روزمره هستند، از جمله نظم، بازی، امید، نفرین و شوخی.»