شناسهٔ خبر: 50360 - سرویس دیگر رسانه ها

غرور تاریخی و کلاه‌هایی که سر ایرانیان رفته است/  روان‌شناسی دگرگونی‌های فردی و اجتماعی از نگاه جمال‌زاده

سیدمحمدعلی جمال‌زاده، نویسنده و مترجم در کتاب «خلقیات ما ایرانیان»، از دریچه دگرگونی‌های فرهنگ و اجتماعی به این پدیده نگریسته است.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شهروند؛ توجه به مسأله روان‌شناسی اجتماعی و تاریخی مردمان یک سرزمین، دستاوردهایی چشم‌گیر در زمینه شناخت ویژگی‌های آن جامعه همراه می‌آورد. اندیشمندانی بسیار در دو سده گذشته کوشیده‌اند از این دریچه، دانسته یا نادانسته، ایرانیان را واکاوند و به تصویرهایی روشن از ویژگی‌های آنان در گستره‌های یادشده دست یابند. سیدمحمدعلی جمال‌زاده، نویسنده و مترجم در کتاب «خلقیات ما ایرانیان»، از دریچه دگرگونی‌های فرهنگ و اجتماعی به این پدیده نگریسته است. او در سرفصلی با نام «تغییر احوال ما ایرانیان» به پاره‌ای باورها درباره ویژگی‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی در ایرانِ زمانه خود اشاره می‌کند که تا چند دهه پیش از آن به شیوه‌ای دیگر بوده و در گذر زمان دگردیسی یافته است. وی می‌نویسد «ما ایرانیان امروز باید کلاه خود را قاضی نموده ببینیم در صورتی که حتی در زمان فتحعلیشاه یک نفر از دانشمندان همین فرنگی‌ها موسوم به سرجان ملکم که ما و مملکتمان را خوب می‌شناخته و حتی اولین کسی است که تاریخ جامع و عالمانه مملکت ما را نوشته در همان زمان در باب مملکت ما در سفرنامه خود نوشته است: «آدم در ایران بندرت اشخاصی را می‌بیند که تهیدست باشند و باید اقرار نمایم که تا آنجایی که شخصا توانستم تشخیص بدهم در تمام ممالکی که دیده‌ام ایران از تمام آنها کمتر گدا دارد». امروز چنین سخن بنظر بسیار عجیب می‌آید و شاید خالی از اغراق نباشد اما گوینده هم آدم نادانی نبوده که زیاد بی‌اساس حرف بزند». او سپس به نگرشی اشاره می‌کند که اروپایی‌ها نسبت به ایرانِ معاصر وی داشته‌اند «در هر صورت اکنون باید دید چطور شد که کار ما ایرانیان که خود را عموما آن همه باهوش و زرنگ و رند میدانیم و معتقدیم که کلاه بر سر فلک می‌گذاریم کارمان بجائی رسیده است که همین فرنگی‌ها می‌گویند امروز در دنیا کمتر مملکتی پیدا می‌شود که بقدر ایران آدم گرسنه و گدا داشته باشد». چنین وضعیت‌هایی، ریشه در چه بستری می‌توانسته‌اند داشته باشند. جمال‌زاده بر این باور است که ناآگاهی از دگرگونی‌های زمانه و غرور بی‌جا در پیدایش این وضعیت بی‌تاثیر نبوده است «مگر نه این است که ما با همین حرفهای غلط دل خودمان را خوش ساخته‌ایم و رفته‌رفته در مقابل اجناس خارجی دار و ندارمان در جیب و کیسه همین فرنگی‌هائی که بعقیده ما ساده‌لوح و کودن و زودباور هستند رفته است. در این صورت آیا آنها زرنگ و رند و باهوشند یا ما گرسنه دلشادها. البته ممکن است که یک نفر حاج عبدالغنی در میان ما پیدا شود که در یک معامله خصوصی کلاهی هم سر طرف فرنگی خود گذاشته باشد ولی روی‌همرفته همه کلاهها از نادانی و غرور بیجا بسر ما رفته است و هنوز هم میرود و بلاشک مادامی که نفهم و سست‌اخلاق بمانیم تمام دنیا ما را نفهم و سست‌اخلاق خواهند دانست و تا بتوانند نه تنها ما را خواهند دوشید بلکه باصطلاح تو کوکمان خواهند رفت».