به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «نامه به سیمین» شامل نامه بلندی است که ابراهیم گلستان در چهارم فروردین ۱۳۶۹ به سیمین دانشور نوشته است و در آن، بدون تعارف و با همان صراحت همیشگی که ویژگی گلستان است، وجوه پنهان بخشی از تاریخ ادبیات و روشنفکری معاصر را روی دایره ریخته است.
«نامه به سیمین» ، چنانکه از سطرهای اول آن معلوم است، پاسخ ابراهیم گلستان است به نامهای از سیمین دانشور که آن نامه نیز، خود پاسخ نامهای بوده که گلستان قبلا به دانشور نوشته بوده است.
ابراهیم گلستان شخصیتی است که در دورهای از حساسترین و بحرانیترین دورههای تاریخ معاصر ایران حضور داشته است؛ آنهم حضوری فعال؛ حزب توده و اعضای سرشناس این حزب را از نزدیک و از درون دیده است. با بسیاری از نویسندگان و شاعران و هنرمندان و شخصیتهای فرهنگی و سیاسی تاریخ معاصر ایران از نزدیک حشرونشر داشته است. هم در سینما کارهایی ماندگار از او بهجا مانده و هم در ادبیات داستانی. از طرفی طرز نگاه او به پیرامون باعث شده همهچیز را از منظری متفاوت بنگرد و تحلیل کند و تن به رسوم عادتشده ندهد. در فیلمها و نوشتههایش هم، از جمله در همین کتاب «نامه به سیمین»، از همین منظرِ خلافآمد عادت به اتفاقات و آدمها میپردازد. به همین دلیل «نامه به سیمین» صرفا تعریف چند خاطره از چند آدم نیست، بلکه تحلیلی از یک دوران را در خود دارد و همچنین نقد روایتهای مرسوم از تاریخ و رویدادهای تاریخی و آدمهای حاضر در آن رویدادها است.
کتاب «نامه به سیمین»، نوعی جمعبندی تاریخی است. میتوان آن را کارنامه روشنفکری ایران در سالهای پس از جنگ دانست، آن هم از منظر کسی که در بخش مهمی از آن سالها در کانون این تحولات بود.
در مقدمه کتاب به قلم عباس میلانی آمده است: «چند سال پیش، در دیداری با ابراهیم گلستان، سخن از آفت سادهانگاران پرمدعای گاه بیپروایی به میان آمد که نیم قرنی بر ذهن و زبان نسلی از ایرانیان نفوذ زیانبار داشتهاند. از فردید و شریعتی و طبری سخن به میان آمد و طبعا پس از چندی، بحث به آلاحمد هم کشید. گلستان از سابقه دوستی و آشنایی بیست و چندسالهاش با آلاحمد میگفت. از سیمین دانشور میگفت و از سجایای اخلاقی ستودنیاش...
به تأسف پرسیدم: «چرا اینها را نمینویسد؟» میدانستم بختک این دسته سادهانگاران پرمدعا فضا را برای فکر آزاد در ایران تنگ کرده است. دریافته بودم مهمترین خصم فکر آزاد و آزادیخواه، وعدههای کاذب و جذاب دلالان ایدئولوژیهای گونهگونی است که پیچیدگیهای جهان را ساده میکنند و به نوید یقینی سستبنیاد، ریشههای شک و کنجکاوی را، که دو شرط اول تفکرند، برمیکنند. آن شب پرسشم را تازه تمام کرده بودم که او از جا برخاست، به طرف یکی از میزهای کارش رفت و از کشویی، که امروز میدانم پر از دستنویسهای چاپنشده آثارش است، متنی بیرون کشید و به دستم داد. به تواضع گفت: «بعضی از این حرفها را اینجا نوشتهام.» صدوچند صفحه ای بود. دستخط گلستان بود، مخاطبش سیمین دانشور و پاسخی بود به نامهای از او...»
در بخشی از این کتاب میخوانیم:«به هرحال از این مرحوم فردوسی که بیخودی حرفش میان آمد بگذریم که تا دویست سال هم پس از مرگش، و تا وقتی که حاجت به قصه شنیدن کار خود را کرده بود، کسی او را چندان نمیشناخت و حالا و از زمان حاجت به «احیای قومیت» کار جناب از درویشهای قهوهخانه به حد اینکه مقایسه شود با هم رسیده. یک روز باید برایت تعریف کنم از گفتوگویی که با مجتبی مینوی در همان دفتر مطالعات شاهنامهئی او در خیابان ژاله داشتیم. با هم خیلی خندیدیم. مرد غریبی بود این مینوی. سیمین به جان خودت خیلی مطلبها برای تعریف کردن به یکدیگر داریم. خانمی کن و سر راهت بیا چند روزی بنشینیم و حرف بزنیم.»
در پشت جلد کتاب آمده است: «این مرد گفته است کسی که قدیم را بفهمد جدید را حتما میفهمد یا متمایل است بفهمد.» با برهان خلف میتوانی گفت آن کس که تازه را نمیفهمد قدیم را هم نفهمیده است. آنهایی که تازه را نفهمیدند قدیم را نفهمیدند، پرت میگفتند. آنهایی که عاجزند از فهم، سنت را به جای جستوجو، عادت را به جای فهم میگیرند. نمیدانند گیرکردگی میان لجن فرق داد با ثابتقدم بودن. نمیدانند زیبایی جداست از زیور. نمیدانند زندگی را نمیشود چپاند در تابوت. تابوت جای زندگی نمیشود باشد، هرچند تابوت را به عطر و خلعت و کافور و شال ترمه بیارایی. زندگی بیرون از آن برهنه میرقصد...»
کتاب «نامه به سیمین» در ۱۰۶ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۹ هزار تومان توسط انتشارات بازتابنگار منتشر شده است.