به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ چاپ دوم کتاب «یادداشتهایی دربارهی کافکا» در شمارگان: ۵۵۰ نسخه به قیمت هشت هزار تومان عرضه شده است.
نه مطلب کوتاهی را که در مجموعهی آثار آدورنو تحت عنوان «یادداشتهایی دربارهی کافکا» به هم پیوستهاند، فیلسوف آلمانی طی سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۵۳ نوشت و پس از اتمام، در مجلّهی ادبیِ دینویِه روندشاو به خوانندگان عرضه کرد. به این ترتیب، وی دومین نماینده بزرگ مکتب فرانکفورت و تئوری انتقادی بود که توجه شایان به هنر کافکا نشان داد و بهجد در تفسیر آن کوشید. پیش از وی والتِر بنیامین مطالب زیادی دربارهی کافکا نوشته بود که مقالهی «فرانتس کافَکا. به مناسبت دهمین سالروز مرگ وی» مهمترینِ آنهاست. آدورنو در نوشتهی خود از آن بهرهی بسیار برده و چندبار نیز مستقیماً به محتوایش اشاره کرده است. در باب «یادداشتهایی دربارهی کافکا» گفتنی بسیار است، اما پیش از آنکه، در حدِ حوصلهی مقدّمهی حاضر، به محتوای این اِسِی بپردازیم، ذکر نکتهای دربارهی ساختار محتوایی آن لازم مینماید. آدورنو در «یادداشتها» حاصل مطالعات و تأمّلات خود دربارهی کافکا را آزادانه، یعنی بدون توجّه چندان به تتابع منطقی سخنانش و اصولاً پیوستگی محتوایی مطلب، تبیین کرده است. این شیوه بیش از هر چیز نتیجهی درک و دریافت وی از قالب اِسِی است.
مترجم در مقدمهی این اثر مینویسد: کافکا را شاید تاکنون هیچکس به گستردگی آدورنو تفسیر نکرده باشد. فارغ از آنکه تا چه اندازه با گفتههای او دربارهی نویسندهی نامور آلمانیزبان موافق باشیم، وسعت پهنهای که وی در آن، معنا و تا حدودی صورت آثار کافکا را شرح میدهد، تحسینبرانگیز است. تصویری که «یادداشتهایی دربارهی کافکا» در مجموع از خالق محاکمه و قصر میسازد، متشکّل است از قطعاتی پرشمار که هر یک وجهی از هنر و اندیشهی وی را بازتاب میدهد و او را با شخصیت یا مکتبی مرتبط میکند. مشکل بتوان خوانندهی صاحبنظری جست که برای همهی این قطعات اصالت قائل باشد، امّا کثرت آنها یحتمل نزد هیچ یک از شارحان و مفسّران کافکا یافت نشود. همین نکته از اسباب شهرت و اهمیت کمنظیر متن حاضر در تاریخ نقد کافکاست. سبب دیگر بیتردید اعتبار جهانی اندیشهی آدورنو و نفوذ همچنان پابرجای آرای وی در میان روشنفکران چپ و متمایل به چپ است. امّا البته موجب اصلی قرب و اشتهار متنی که پیش روی داریم، آن است که از دقتنظر و فهم ادبی عمیق آدورنو، اشراف او بر چندین حوزهی علوم انسانی، و آشنایی گستردهی وی با فرهنگ و هنر جهانِ غرب مایهی تام و تمام گرفته است. باری «یادداشتهایی دربارهی کافکا» در میان انبوه بیشمار مطالبی که تاکنون دربارهی نویسندهی پراگی نوشته شده، جایگاهی ویژه دارد و از جریانسازترینِ آنهاست. در نخستین دهههای پس از مرگ کافکا کسانی چون ماکس برود و هانس ـ یوآخیم شویس او را نویسندهی مذهبی کامل عیاری شناسانده بودند. آدورنو شاید اولین منتقد ناموری بود که کافکا را کاملا اینجهانی تفسیر کرد و راه را برای نقدهای مشابه، ازجمله تحلیلهای جامعهگرایانه و روانکاوانه، گشود. تأکید بر اعتبار و اهمیّت «یادداشتهایی دربارهی کافکا» مبیّن این نکته نیز هست که مقصود از بررسی انتقادی آن در ادامهی این مقدّمه بههیچروی نفی ارزشهای انکارناپذیرش نیست و نمیتواند باشد.