به گطرش فرهنگ امروز به نقل از ایران؛ موزه پارس یکی از قدیمیترین و معتبرترین موزههای کشور محسوب میشود. این موزه در سال ۱۳۱۶ شمسی افتتاح شد و اکنون حدود ۸۰ سال از عمر آن میگذرد. ازجمله ویژگیهای شاخص موزه پارس مکان آن است. این موزه در محوطه یکی از باغهای تاریخی شیراز موسوم به «باغ نظر» و در محور آثار دوران زندیه واقع شده است. ساختمان این موزه نیز از ابنیه دوران کریمخان زند است و «عمارت کلاهفرنگی» خوانده میشود. این عمارت متشکل از یک بنای هشتضلعی است که فضای داخلی آن بهصورت چلیپایی طراحی شده و با کاشیهای مصور و مقرنس و نقاشیهای دیواری بسیار زیبا آراسته شده است. باغ نظر و عمارت کلاهفرنگی وقایع تاریخی زیادی را از سر گذرانیده است. مدفن کریمخان زند در گوشهای از آن افتاده است و جلوس آغامحمدخان پیش از تشکیل حکومت قاجاریه در این مکان بوده است. سابقه تأسیس یا مدیریت این موزه نیز با نام چندی از مفاخر علمی و فرهنگی معاصر مانند علیاصغرخان حکمت، علی سامی، علی ریاضی، فریدون توللی، مهیندخت فربود، بهمن کریمی، محمد حسین استخر و غیره پیوند خورده است.
هویت و سابقه تاریخی این مکان، رنگ و لعاب و نقاشی و تزئیناتی که بر در و دیوار آن نقش بسته، تابلوهای رنگوروغن نقاشان برجسته شیراز در دوران زند و قاجار مانند آقا صادق و میرزابابا نقاشباشی که اختصاصاً برای تزئین عمارت کلاهفرنگی کشیده شده، آثار شاخص و نفیسی که بویژه در بدو تأسیس این موزه فراهم شده، محراب و کتیبه و سنگ ازارههایی که در محوطه باغ قرار گرفته، جملگی ساختار یک موزه کوچک اما مطلوب را در شیراز فراهم ساخته است. این موزه با این ویژگیها هویتی بومی و البته نامونشانی بینالمللی یافته است.
با این همه، اخیراً موضوع برچیدن موزه و انتقال آثار و اشیاء آن به یکی از سالنهای طبقه همکف کتابخانه ملی شعبه فارس مطرح شده است. این موضوع، به بهانه تأمین امنیت و نگهداری مطلوبتر آثار موزه، درحالی قوت گرفته است که پیش از این قرار بود در شیراز موزهای دیگر متناسب با اهداف و وظایف سازمان اسناد و کتابخانه ملی در شعبه فارس ایجاد شود. نکته عجیبتر اینکه این اقدام ناگهانی، بدون بررسی ابعاد علمی، فرهنگی و اجرایی و در سکوت خبری دنبال شده است و برای عملیساختن آن نیز تعجیل فراوانی وجود دارد. مکانی که برای انتقال آثار این موزه در نظر گرفته شده نیز در اصل برای مخرن کتاب تعبیه شده است و از نظر ویژگیهای استاندارد موزهای بسیار ضعیف است؛ مثلاً مدخل ورودی آن نامناسب است و سقف بسیار کوتاهی دارد. این سقف محل عبور لولهها و سازههای فنی ساختمان است و هیچگونه حفاظی نیز برای آن تعبیه نشده است. مکان این سالن نیز، چون در ساختمان کتابخانه قرار دارد، هیچگونه نمای ویژه ندارد و محیطی بسته و مسدود به نظر میرسد. بر این اساس، انتخاب این مکان هیچگونه امتیازی نسبت به محل فعلی موزه پارس ندارد.
حفظ و نگهداری بافت تاریخی شیراز در سالهای اخیر با مشکلات زیادی روبهرو بوده است. توسعه این بخش از شهر عملاً با تخریب و تصرفات منفعتطلبانه برخی نهادهای شهری علیالخصوص شهرداری شیراز همراه شده است و متأسفانه موضع منفعلانه و گاه همسوی میراث فرهنگی فارس بدین وضع دامن زده است. حالوروز اماکن تاریخی زیر نظر میراث فرهنگی فارس نیز چندان مساعد نیست. طمع کسب درآمد، بسیاری از این بناها را شبیه دکان بقالی و بازار مکارهای کرده است که هر چیزی در آن یافت میشود، مگر از مقوله فرهنگی. حال شائبه آن میرود که هدف از انتقال آثار و اشیاء موزه پارس بهرهوری اقتصادی و تبدیل کاربری این مکان به کافیشاپ و رستوران و نظایر آن باشد؛ و البته برای این کار چه محیطی بهتر از باغی وسیع در شاهراه توریستی شهر شیراز.
جابهجایی این موزه که درواقع به منزله تعطیلی آن خواهد بود هیچگونه توجیه علمی، فرهنگی و حرفهای ندارد و هرگونه اقدام عجولانه در اینباره عواقب جبرانناپذیری به همراه خواهد داشت. البته این نوع تصمیمات از بخشی از مدیران بهظاهر فرهنگی شیراز، که از آرامگاه حافظ به درآمد میلیاردی اجاره کافه آن مباهات میکنند، چندان عجیب بهنظر نمیرسد. با این حال، امید میرود که مدیران ارشد و دلسوز فرهنگی کشور بویژه خانم دکتر احمدیپور نسبت به ابعاد ناگوار اینگونه تصمیمات محلی واکنش مناسب نشان دهند.