به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ مانی کاشیگر، فرزند مدیا کاشیگر اظهار کرد: پدرم شخصیتی نبود، که با درگذشت عظمتاش بیشتر شود. واکنش مردم و دوستداران فرهنگ و هنر در این چند روز به من فهماند، پدرم بزرگتر از آن چیزی است که درذهنم بود. اینکه مردم در این روزهای سخت ما را تنها نگذاشتهاند، بسیار برای ما ارزشمند است.مدیا کاشیگر در دل من و همه علاقهمندان به فرهنگ و هنر جایگاه ویژهای دارد.
فرزند مدیا کاشیگر با اشاره به علاقه عجیب و غریب پدرش به کتاب گفت: پدر و مادرم هر دو کتابخوان بودند، اما علاقه پدرم به کتاب عجیب و غریب بود و به جرات میتوانم بگویم که پدرم تمام کتابهای کتابخانه بزرگش را خوانده بود و بدون اغراق او روزی دویست صفحه مطالعه میکرد. یک نقلوقول از پدر بزرگ شنیدم که میگفت یک روز پدرم پیش او رفته و گفته که تمام کتابهای ادبیات کلاسیک فارسی را خوانده است.
او افزود: همچنین پدربزرگ تعریف میکرد، زمانی که در فرانسه زندگی میکردند، به پدر و عمویم هفتگی پول تو جیبی میداده و پدر با پولهایش فقط کتاب میخرید و بعد از چند روز که کتاب را تمام میکرد، منتظر مینشست تا پول تو جیبی بعدی را بگیرد و برود کتاب بخرد. البته پدر مطالعه را تنها در کتاب نمیدید و علاقه زیادی به فیلم دیدن داشت و از جوانی فیلم دیدن یکی از تفریحهای او بود.
مانی کاشیگر در توضیح شیوه رفتاری پدرش اظهار کرد: پدر هیچ وقت از کلمه باید و نباید استفاده نمیکرد و من نیز از بچگی از این قاعده مستثنی نبودم. او همیشه حامی من بودم و هر تصمیمی گرفتم از آن حمایت میکرد. همین رفتار پدر باعث شد من به ادبیات علاقهمند شوم. تازه مدرسه رفته بودم بهشدت کتاب میخواندم، فکر میکنم از این جهت خیلی شبیه او شدهام؛ البته میدانم که هیچ وقت نمیتوان مثل او شد.
وی با اشاره به وضعیت انتشار کتابهای مدیا کاشیگر گفت: پیگیری نشر و تجدید چاپ آثار پدر ساده نیست؛ اما از آنجایی که پدر تمام کارهای نشر را به من واگذار کرده بود، باید پیگیر این موضوع باشم. در گام نخست کتابها باید شناسایی شود و وظیفه من است که همه کتابها را جمع کنم و درباره انتشار آن تصمیم بگیرم.
فرزند مدیا کاشیگر در توضیح نحوه شروع فعالیتهای پدرش عنوان کرد: پدرم در کار خودش کمنظیر بود و از کار خسته نمیشد. او از افراد پرکار جامعه ادبی–هنری بود. در بیست و یک سالگی (سال 56) با ترجمه کتاب «زندگی و کار»، اثر مایاکوفسکی و «کوچهای در مسکو»، اثر ایلیا ارنبورگ کارش را به شکل رسمی آغاز کرد. پدر بعد از این اتفاق مسیر ادبیات را به شکل جدی پی گرفت. فعالیتهایش فقط به ترجمه کتاب خلاصه نشد و در مجلههای معتبر سالهای بعد انقلاب مانند «آینه»، «تکاپو» و «دنیای سخن» نیز فعالیت کرد.
مانی کاشیگر با اشاره به محبوبیت اثر «ابر شلوارپوش» گفت: پدرم بدون توجه به حاشیهها و تنها به عشق ادبیات در این راه قدم گذاشت و در دهه هشتاد به دلیل انتشار کتاب «ابر شلوارپوش»، اثر مایاکوفسکی در ادبیات درخشید و با انگیزه غیرقابل وصف تا آخرین لحظه عمرش به کار و ادبیات پرداخت.
فرزند مدیا کاشیگر با در توضیح نحوه برخورد مدیا کاشیگر با دوستان و شاگردانش اظهار کرد: با چشم چندین بار شاهد لطف پدر به اطرافیانش بودم اما در چند روز گذشته از افراد مختلفی نیز شنیدم که پدرم به هر فردی که میتوانست کمک میکرد؛ البته منظورم از این حرف کمک مالی نیست. امکان نداشت فردی از او درخواستی داشته باشد و در توانش باشد اما انجام ندهد.
وی در بخش پایانی صحبتهایش اظهار کرد: پدر سخنوری ماهر بود و وقتی با او صحبت میکردم، محو صحبتهای او میشدم. نهتنها من بلکه افراد زیادی چنین نظری دارند و به همین دلیل است که او دوستان بسیار زیادی داشت که هر هفته به دیدنش میرفتند و ساعتها با او به صحبت میکردند. به هر حال مطمئنم مدیا کاشیگر ما را ترک نکرده است و در میان آثارش و یاد دوستدارانش زنده است.