به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ صادق زیباکلام، مولف کتاب «سنت و مدرنیته» درباره ناکامی مشروطه گفت: وقتی در عالم سیاست پیروز شوید، چندان سخنی از دلایل پیروزی به میان نمیآید اما وقتی شکست میخورید، دلایل بسیار زیادی به وجود میآید که چرا شکست خوردید؟ اگرچه خود شکست گاهی زمینه نظریهپردازی را به وجود میآورد.
وی افزود: در روایتها، اظهارنظرها و تفاسیر گوناگون که از شکست مشروطه ارائه شده، میتواند شامل قسمتی از حقیقت باشد منهای آن روایت حکومتی(روایتی که مشروطه را حاصل فعالیت روحانیون میداند و معتقد است که سکولارها و غربزدهها آن را به انحراف کشاندند) اما نکته اصلی این است که اگر مشروطه در پیاده کردن اهدافش توانسته بود، موفق شود، هیچکس نمیگفت که در ایران ساختارهای دموکراتیک ایجاد نشده بود!
این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران ادامه داد: در حالی باید دانست که نظام لیبرالدموکراسی تنها در غرب حاکم نیست، بلکه در ژاپن و در یکسری از کشورها با درجاتی حاکم است. حال پرسشهایی پیش میآید که آیا در هند رنسانس اتفاق افتاد؟ نهضت اصلاح دینی صورت گرفت؟ انقلاب صنعتی به وجود آمد؟ عصر روشنگری روی داد؟ اگر دقت کنیم تحولات تاریخی که از رنسانس تا انقلاب کبیر فرانسه در غرب رخ داد، در بسیاری از کشورها از جمله در ژاپن اتفاق نیفتاد! در حالی که نمیتوانید بگویید که کشور ژاپن با فرانسه، انگلستان و آمریکا خیلی تفاوت دارد و همچنین بسیاری از کشورهای دیگر که تحولات تاریخی غرب در آنها اتفاق نیفتاد!
زیباکلام بیان کرد: همچنین نمیتوانیم بگوییم در ژاپن دموکراسی وجود ندارد، زیرا در آن رنسانس اتفاق نیفتاده است. پس باید برای دریافتن شکست مشروطه با توجه به موفقیت آن در سایر کشورهای آسیایی به دنبال دلایل دیگری بود. برخی از محققان باید پاسخ دهند که چرا در ژاپن که تحولات تاریخی و سیاسی غرب را طی نکرد، لیبرالدموکراسی پیاده شد و ژاپن راه ترقی را پیمود. نگاهی به ژاپن، هند و برخی کشورهای دیگر بسیاری از نظریات و تفاسیر ما از علت ناکامی مشروطه در ایران را زیر سوال میبرد!
زیباکلام درباره اظهارنظر برخی در رابطه اینکه مردم معنی مشروطه را نمیدانستند، عنوان کرد: به نظرم چنین نگاه و نظری درست نیست و اتفاقا در کتاب «سنت و مدرنیته» کاملا نشان دادم که ممکن است بسیاری از مردم عادی معنی مشروطه را نمیدانستند، اما در کتاب «بیداری ایرانیان» خواندم که آیتالله سیدمحمدطباطبایی بر منبر بسیار اصولی و قشنگ معنی مشروطه را بیان میکند. خلاصه آنچه که طباطبایی بر منبر میگوید این است که پادشاه مصونیت الهی و آسمانی ندارد، پادشاه حافظ جان و ناموس ماست و باید وضعیت کشور را اصلاح کند.
وی افزود: وقتی پادشاه نتواند به وظایف خود عمل کند و در مقابل به حقوق مردم تجاوز کند و مستبد باشد و زور بگوید، رسمیتی ندارد و مردم باید وی را برکنار کنند. در حالی که احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه» یکی از دلایل شکست مشروطه را نفهمیدن معنای مشروطه عنوان میکند. اما این نظر با استناد به سخنان آیتالله طباطبایی که اشاره کردم که در میان مردم درکی از مشروطه وجود داشت، چندان درست نیست. حال باید پرسید معنای مشروطه چیست؟
مولف کتاب «ما چگونه ما شدیم» ادامه داد: معنای دقیق مشروطه این است که هیچ مشروعیتی برای پادشاه جز رای مردم وجود ندارد. بر طبق سخنان آیتالله طباطبایی، سلطنت(حکومت) تا زمانی مشروعیت دارد و باید از آن حرفشنوی داشت که از پشتوانه مردمی برخوردار باشد؛ این یعنی لیبرالدموکراسی و همه این مفهوم در یک جمله آیتالله طباطبایی متبلور شده است؛ حکومت تا زمانی مشروعیت دارد و باید از آن حمایت و تابعیت کنند که مردم میخواهند. زمانی که به هر دلیلی مردم حکومت را نمیخواهند، حکومت دیگر مشروعیتی ندارد و دیگر دلیلی ندارد که مردم از آن تابعیت کنند.
زیباکلام اظهار کرد: این تعریفی از دموکراسی است که از سخنان آیتالله طباطبایی برداشت شده است. در واقع سخنانی که میتوان سخن جان لاک و ژان ژاک روسو را از آن استنباط کرد. بنابراین آیتالله طباطبایی و کسان دیگری معنی مشروطه را کاملا فهمیده بودند. از طرفی خارج از این مثالها و سخنان، وقتی قانون اساسی مشروطه را بررسی میکنید، با توجه به قوانینی که وضع شده بود، چگونه میتوان گفت که معنی مشروطه درک نشده بود؟!
وی افزود: بند بند و اصل به اصل قانون مشروطه حاکی از آن است که دستاندرکاران مشروطه معنی آن را فهمیده بودند. در یک کلام همه هدفشان در قانون اساسی و متمم مشروطه این بود که سعی کنند قدرت پادشاه(حکومت) را محدود به آنچه بکنند که در قانون آمده است. تا پادشاه، شخص اول مملکت نتواند هر کاری که دلش میخواهد انجام دهد. بلکه براساس قانون اساسی، پادشاه و حکومت کاری میتوانند بکنند که به آنها اجازه داده شده است.
مولف کتاب «سنت و مدرنیته» ادامه داد: وقتی قانون اساسی را نگاه میکنم چگونه میتوانم در یک کلیشه کلی بگویم که مردم معنی مشروطه را نفهمیده بودند! اگر رهبران مشروطه، مردم معنی مشروطه را متوجه نشده بودند، پس آنچه در قانون اساسی آمده بر چه مبنایی است؟ چرا اگر چنین بود، محمدعلیشاه بر آن شد که دوباره استبداد را برگرداند؟ چرا محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست؟ همه این دلایل و شواهد نشان میدهد که اتفاقا مردم معنی مشروطه را فهمیده بودند.
زیباکلام درباره اظهارنظر در رابطه زود بودن مشروطه برای جامعه ایرانی بیان کرد: مشروطه در یک روند گسترده آغاز و به مرور پختهتر میشود. به عبارتی اصلاحات از دوره عباسمیرزا شروع شد و در 100 سالی که تا مشروطه در پیش است فهم و آگاهی ایرانیان افزایش پیدا میکند و از جهان پیرامون و به ویژه غرب اظلاعات بیشتری به دست میآورند. کتابهای بیشتری ترجمه میشود و فهم جامعه را نسبت به زندگی خارج از ایران بالا میبرد.
وی افزود: اگر در زمان عباسمیرزا صدنفر رفته بودند و اروپا را دیده بودند؛ در زمان مشروطه هزاران نفر به اروپا سفر کردند و از نزدیک پیشرفت آنها را دیده بودند. به عبارتی اگر در زمان عباسمیرزا 10 نفر نردبان گذاشتند و به بالای دیوارها رفتند و جهان آنسوی دیوارها را سیاحت کردند، در زمان مشروطه دهها هزارنفر توانستند بالای نردبان بروند و آنطرف را ببینند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران اظهار کرد: بنابراین بنده معتقدم که مشروطه بنا به دلائل دیگری و به غیر از آنچه گفته میشود، موفق نشد. در عین حال درباره این نکتهکه گفته میشود مشروطه موفق نشد، باید یادآوری کرد که برخی میگویند مشروطه شکست خورد و بعضی دیگر معتقدند که مشروطه موفق نشد. در تحلیل این دو جمله باید گفت که میان این دو نگاه تفاوت بسیاری در شکست خورد و موفق نشد، وجود دارد.
زیباکلام بیان کرد: بنابراین بنده معتقدم که مشروطه شکست نخورد بلکه مشروطه به هدف مهمش که ایجاد حاکمیت قانون بود، دست پیدا نکرد. آنچه که در قانون اساسی مشروطه و متمم آن به صراحت تاکید شده، قدرت حکومت باید به قانون محدود شود و حکومت نمیتواند هیچ کاری را که در قانون به آن اجازه داده نشده، انجام دهد.
وی افزود: حکومت بیرون از قانون اساسی هیچ اختیاری ندارد. همه قوا نباید در یکجا جمع شود و اصل تفکیک قوا باید رعایت و قوه مجریه، مقننه و قضا داشته باشیم و قدرت باید پاسخگو باشد. حکومتی که باید بر طبق قانون عمل کند در عین حال باید پاسخگو باشد؛ پاسخگو به مجلس و نمایندگان مردم باشد. این امور با مشروطه به وجود آمد و هنوز از بین نرفته است.
مولف کتاب «غرب، چگونه غرب شد» ادامه داد: بدنه کنونی نظام جمهوری اسلامی برگرفته از مشروطه است اگرچه از ایرادهایی برخوردار است و هنوز کامل نشده است. با این حال چگونه میتوانیم بگوییم که مشروطه شکست خورد و هیچ دستاوردی نداشت؟!