شناسهٔ خبر: 50870 - سرویس دیگر رسانه ها

آنها عاشق هستند/ به انگیزه روز خبرنگار

یکی روزنامه‌نگاری را به ویلن زدنی لذت‌بخش تشبیه می‌کند یا حتی صخره‌نوردی. دیگری روزنامه‌نگاری را شاعری می‌داند که به خصلتی درونی نیاز دارد و آن حس کنجکاوی است. آن یکی می‌گوید، «روزنامه‌نگاری، حرفه عجیبی است؛ اصولش را می‌توان در چند هفته خوب یاد گرفت، اما تا آخر عمر در آن به کمال نرسید.» و ...؛آنها تعابیر متفاوتی از روزنامه‌نگاری دارند. اما در نهایت در یک نقطه به اشتراک می‌رسند و آن اینکه برای روزنامه‌نگار شدن باید عاشق بود.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ خبرنگار ایسنا در گفت‌وگوهایی مجزا با روزنامه‌نگارانی که سال‌ها تجربه حضور در این عرصه را داشته‌اند، این پرسش را مطرح کرده است که روزنامه‌نگار واقعی کیست، چه مشکلاتی پیش‌روی این حرفه است و اصلا تعریف آنها از روزنامه‌نگاری چیست.

شور دارد و لذت‌بخش است

محمد بلوری عاشق کار روزنامه‌نگاری است و بعد از ۶۰ سال کار در این عرصه، امروز با عشق از این پیشه دفاع می‌کند.

او می‌گوید: «به نظرم کار روزنامه‌نگاری یک عشق است، ضمن اینکه اثرات جانبی هم دارد. بسیاری از روزنامه‌نگاران خارجی در آمریکا و اروپا از روزنامه‌نگاری، نویسنده شدند. در کار روزنامه‌نگاری به حاصل کار توجه نمی‌کنیم و فقط همان عاشقی مهم است. همین که یک روزنامه‌نگار با جامعه‌اش آشنا می‌شود، کاری لذت‌بخش است و آدم احساس می‌کند زنده است؛ البته اینکه بگوییم روزنامه‌نگاری هیچ حاصلی ندارد، درست همانند این است که بگوییم یک کوهنورد که به سختی و زحمت از کوه بالا می‌رود، زمانی که به قله می‌رسد، هیچ چیزی جز یک عکس یادگاری به دست نیاورده است.»

«روزنامه‌نگاری شهرت هم دارد و در این عرصه اثرات ماندگار زیادی وجود دارد. بگذارید این‌طور بگویم که روزنامه‌نگاری مثل ویلن زدن و صخره‌نوردی هم شور دارد و هم لذت‌بخش است.»
 

بلوری یکی از مشکلات روزنامه‌نگاری امروز را شیوه نوشتن روزنامه‌نگاران می‌داند.

«از لحاظ نوشتاری هم مشکلات زیادی داریم. الان دیده می‌شود که یک سوم ستون روزنامه‌ای، فقط یک جمله است که با «و» و «که» و «به طوری که» ساخته شده است. اینکه خبر نوشتن نیست. من همیشه می‌گویم که روزنامه‌نگاری ادبیات نیست. روزنامه را باید به زبانی نوشت که مردم در خیابان و قهوه‌خانه با هم صحبت می‌کنند. گاهی می‌بینم در صفحات هنری، روزنامه‌نگارها برای اینکه سوادشان را نشان دهند از چه لغاتی که استفاده نمی‌کنند.»

«امروز شما روزنامه‌نگاران همدیگر را نمی‌شناسید و پراکنده‌اید. باید با هم جلساتی بگذارید و مسائل مشترکتان را مطرح کنید. این اتحاد و همبستگی کارتان را قوی می‌کند. متأسفانه این جناح‌بازی و سیاسی بودن آفتی بین روزنامه‌ها انداخته است که نمی‌توانید حتی یک انجمن صنفی درست کنید. در آن زمان ما ۵۰۰ نفر مطبوعاتی بود که هر ۵۰۰ نفر هم عضو سندیکا بودند. اگر به مدیر روزنامه می‌گفتیم فلانی را اخراج کردی و سندیکا احضار شدی، می‌ترسید و می‌آمد. یکی حزب‌اللهی بود، یکی هم شاهی بود، سندیکا که می‌آمدیم، صنفی فکر می‌کردیم، ایدئولوژی‌مان را مثل کت بیرون آویزون می‌کردیم و داخل می‌رفتیم.»

انتهایی ندارد

مسعود مهاجر، روزنامه‌نگار ۷۲ ساله‌ای که بیش از ۵۰ سال است قلم می‌زند، باور دارد که کار روزنامه‌نگاری انتهایی ندارد؛‌ «هنور هم خبرنگاری می‌کنم و کارم هم بسیار زیاد است. به نظرم شغل خبرنگاری و روزنامه‌نگاری هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. تا زمانی که می‌توانی باید بنویسی؛ تجربه‌هایی که در طول سال‌ها اندوخته‌ایم هنوز به کارمان می‌آید و به جوان‌ترها هم امکان می‌دهد که با سبک و سیاق همکاران پیشین خود آشنا بشوند.»

او معتقد است که روزنامه‌نگاری همانند شاعر بودن نیاز به یک خصلت درونی دارد و آن هم حس کنجکاوی است که باید آموزش داده شود؛ «امروز همه افرادی که در مطبوعات و رسانه‌ها کار می‌کنند، خودشان را روزنامه‌نگار می‌دانند. غالباً دیده‌ام که حتی کارت تردد ورود از محدوده طرح برای خبرنگاران، به کارمندان اداری یک موسسه رسانه‌ای هم داده می‌شود. البته من خودم کارت نمی‌گیرم چون معتقدم هنوز خودم می‌توانم از طریق سیستم‌های همگانی شهری هر جا که بخواهم بروم و نیازی به ماشین ندارم. همین موضوعات موجب شده است که قدرت روزنامه‌نگاران تحلیل برود و رابطه‌ای منطقی میان منابع خبری و خبررسانان برقرار نشود. رابطه خوبی که می‌تواند به انتقال درست مفاهیم به افکار عمومی منجر بشود، چنان به ورطه بی‌اعتمادی کشیده شده که خبرنگاران و منابع خبری را به دو جبهه مخالف تبدیل کرده است.»

دلم می‌سوزد

«دلم می‌سوزد وقتی می‌بینم افرادی که در عالم روزنامه‌نگاری زحمت کشیدند و صاحب‌نام هستند، در برابر ۱۰، ۱۵ میلیون تومان خودشان و فکرشان را می‌فروشند؛ آن هم به برخی از افراد که اصلاً معلوم نیست راست می‌گویند یا نه».

این حرف علی اکبر قاضی‌زاده، روزنامه‌نگاری است که از سال ۱۳۴۸ پا به عرصه‌ی مطبوعات گذاشته است. علی‌ اکبر قاضی‌زاده، برای اهالی رسانه نامی آشنا و قابل احترام است؛ کسی که در عرصه‌های تدریس و ترجمه‌ی تخصصی متون روزنامه‌نگاری نیز فعالیتی اثرگذار داشته است؛ اگرچه در زندگینامه‌ی خودنوشتش آورده: «این رشته، انتخاب آگاهانۀ من نبود. نه این که ادعا کنم از راهی که رفته‌ام پشیمانم؛ اصلاً نیستم. اما روزنامه‌نگار شدم و ماندم، چون کار دیگری از دستم برنمی‌آمد. اما وقتی آن را پذیرفتم، کوشش کردم بر این حرفه اثر بگذارم. »

این استاد روزنامه‌نگاری درباره‌ی سطح دانش نسل جدیدی که وارد عرصه مطبوعات شده‌اند، می‌گوید: امروز بچه‌ها رقیق‌تر و کمرنگ‌تر شده‌اند و این موضوع تقصیر ماست؛ البته در برخی موضوعات مثل اطلاعات عمومی آگاه‌تر و روشن‌تر هستند اما اطلاعتشان بیشتر در سطح است تا عمق.

قاضی‌زاده معتقد است که «روزنامه‌نگاران می‌توانند بگویند حالا که تکنول‍وژی به این حد رسیده، دیگر کار کردن در این حرفه فایده‌ای ندارد. اما من بارها گفته‌ام و باز هم می‌گویم که هیچ ماشینی جای انسان را حداقل در این حرفه نمی‌تواند بگیرد و هیچ‌گاه نخواهد گرفت. درست است که ما باید بپذیریم روزنامه‌نگاری امروز با روزنامه‌نگاری دهه‌های ۵۰ و ۶۰ متفاوت است، اما باید بدانیم که روزنامه‌نگاران قدرت و امکانی دارند که هیچ کامپیوتر و ماشینی از آن بهره‌مند نیست؛

در واقع نباید همه گناه‌ها را گردن تکنولوژی و فناوری بیاندازیم. هنوز اعتقاد دارم روزنامه‌نگارها هنرهایی دارند که از دست هیچ کامپیوتری برنمی‌آید. واژه‌پردازی، زیبانویسی، جمع‌آوری و به کار بردن درست اطلاعات کار هیچ کامپیوتری نیست و فکر نمی‌کنم هرگز هم این اتفاق بیافتد؛ بنابراین باید بجنبیم که با این شرایط تازه خودمان را وقف دهیم.

ما می‌توانیم

بهروز بهزادی، روزنامه‌نگار پیشکسوت و رییس شورای سردبیری روزنامه «اعتماد» معتقد است که اینترنت در حرفه روزنامه‌نگاری تنها نقش ماشین چاپ را بازی می‌کند و نه بیشتر؛ این مغز است که می‌تواند در محصولی که ما به خوانندگان می‌دهیم تغییر ایجاد کند. امیدوارم این نگاه در اهالی رسانه نهادینه شود که ما هستیم که می‌توانیم این تغییرات را به وجود بیاوریم و گزارش‌های تحقیقی زیبایی به جامعه ارائه دهیم.

او می‌گوید: «در این مسیر باید از این سهل‌انگاری‌ها که محصول‌ همان دولتی بودن و یارانه گرفتن است، عبور کنیم. من بعد از انقلاب ۲۰ سال سردبیری کردم و می‌دانم که توانایی‌های برخی از روزنامه‌نگاران نسل جوان نامحدود است. ما بهترین روزنامه‌نگاران را در این کشور داریم و می‌توانیم از آن‌ها در جهت پیشرفت مطبوعات، استفاده کنیم.»

حرفه عجیبی است

حسن نمک‌دوست تهرانی که از سال ۵۶ فعالیت روزنامه‌نگاری حرفه‌ای را در روزنامه‌های «اطلاعات» و «کیهان» آغاز کرده است، می‌گوید: ساحت روزنامه‌نگاری حرفه‌ای متعلق به خودش است؛ روزنامه‌نگاری حرفه‌ای رویکرد، مهارت، نگاه‌، شیوه و سازوکار مخصوص به خودش را دارد که هیچ‌کدام از آنها در شبکه‌های اجتماعی نه اتفاق می‌افتد و نه باید اتفاق بیافتد؛ چراکه سرشت شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی با رسانه‌های رسمی کاملاً از هم جدا است؛ روزنامه‌نگاری حرفه‌ای به اصولی متکی است که ساده و تقلیل شده آن را می‌توان در سه رکن اساسی مطرح کرد.

نمک‌دوست که معتقد است «روزنامه‌نگاری حرفه‌ای مبتنی بر سه رکن اساسی توانایی‌های تکنیکی، مسوولیت اجتماعی و وظایف اخلاقی است»، در این‌باره توضیح می‌دهد: توانایی‌های تکنیکی یک روزنامه‌نگار عبارت است از مهارت‌هایی که برای تولید محتوای خبری در روزنامه‌، وب، رادیو، تلویزیون و غیره می‌آموزد؛ برای مثال ارزش‌ها و سبک‌های خبری، تفاوت خبرهای رادیو، تلویزیون و روزنامه، مهارت‌های خبرنویسی، سبک‌های تنظیم خبر، تهیه گزارش و مصاحبه و غیره از جمله مهارت‌هایی است که یک نفر به عنوان روزنامه‌نگار باید آن‌ها را بیاموزد.

او با بیان اینکه «هیچ کسی نمی‌تواند بدون توانایی تکنیکی مدعی روزنامه‌نگاری حرفه‌ای باشد»، متذکر می‌شود: نمی‌شود که من خبر، گزارش و مصاحبه‌ بد بنویسم و بگویم من حرفه‌ای هستم؛ هیچ کسی این را قبول نمی‌کند.

این روزنامه‌نگار پیشکسوت با بیان اینکه «اگر روزنامه‌نگاری کارش را خوب بداند، کسی جرأت نمی‌کند به او اهانت کند»، متذکر می‌شود: اگر روزنامه‌نگار کارش را به خوبی انجام دهد، شاید افرادی به او جسارت کنند، اما او خودش را تثبیت خواهد کرد.

او از حسین شهیدی، روزنامه‌نگار، استاد علوم ارتباطات و پژوهشگر رسانه‌های بین‌المللی چنین نقل می‌کند: «حرفه روزنامه‌نگاری، حرفه عجیبی است؛ اصولش را می‌توان در چند هفته خوب یاد گرفت، اما تا آخر عمر در آن به کمال نرسید». ما هر چقدر هم که تلاش کنیم و در هر رشته‌ای هم که باشیم تا آخر عمرمان در روزنامه‌نگاری به کمال نمی‌رسیم.