به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نورمان ولسون، نویسنده بریتانیایی، خواستار برافتادن مجسمه چارلز داروین، مبدع نظریه تکامل و پیوستن آن به مجسمههایی شده که به دست مردم سرنگون شدهاند.
نورمان ویلسون که به نوشتههای جسورانه درباره زندگینامه مشاهیر معروف است گفته «وقت آن رسیده که از داروین و نظریه علمی متناقص او تقدسزدایی شود.»
به نوشته روزنامه الشرق الاوسط، ویلسون در مقاله اخیرش نوشته است «حقیقت بزرگ در مورد نظریه تکامل ۵۰ سال قبل از اینکه داروین کارهای علمی خود را شروع کند مطرح بوده است.»
به نوشته او، اجداد داروین نیم قرن قبل از او طرفدار نظریه تکامل بودهاند و دانشمندان و فلاسفه اروپا در مورد آن حرف زده بودند، اما داروین میخواست خودش را به تنهایی به عنوان مبدع این نظریه معرفی کند.
ویلسون در مقالهاش خواستار این شده که مجسمه داروین که در راس موزه تاریخ طبیعی لندن قرار دارد برداشته شود، همانطور که تصویر او از روی اسکناسهای ده پوندی حذف و اخیرا تصویر جین آستین جایگزین آن شده است.
این نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی طرفداران داروین را که مخالفان خود را مجانین عقلی توصیف میکنند با طرفداران استالین مقایسه کرده و نوشته «اسطوره داروین در اواخر قرن نوزدهم رو به افول گذاشت اما در نیمه قرن بیستم با ظهور علم ژنتیک که پایهگذار آن گریگور مندل، دانشمند و کشیک اتریشی معاصر داروین، بود دوباره رونق گرفت.»
او در مقاله خود با عنوان «زمان رسوا کردن داروین، دانشمند دروغین، فرا رسید» نوشته است «داروینیسم مثل علم وراثت در زمره علوم محسوب نمیشود و هنوز نیازمند مجموعهای متبحر از دانشمندان دنیا برای بررسی و تکاملش است.»
ویلسون در مورد این که بسیاری از افراد طرفدار نظریه داروین بودهاند اما به دیدگاهها و کشفیات گریگور مندل چندان اهمیتی قائل نبودند نوشته است «داروینیسم تنها یک نظریه علمی فارغ از صبغه دینی بود اما مندل یه کشیش کاتولیک بود و این امر، موضوع را برای خیلیها دشوار میکرد.»
داروین دو نظریه کنار تکامل مطرح کرد. یکی این بود که تکامل تدریجی بوده و جهشی در طبیعت اتفاق نیفتاده است.
ویلسون این نظریه را باطل میداند و آراء استیون جیگولد و نایلز الدریگ دو دانشمند زیستشناس را که سی سال پیش بر این نظریه خط بطلان کشیده بودند به عنوان دلیلی بر ادعای خود آورده است. او میگوید بررسی سنگوارهها ثابت کرده که حلقههای گمشده بنا به نظریه داروین وجود ندارد.
نظریه دوم داروین در مورد طبیعت بیرحم است که در آن ضعیف محکوم به نابودی به دست قوی است و نویسنده در این مقاله توضیح میدهد که این نظریه در اصل مال هربرت سبنسر، فیلسوف یریتانیایی، است که ثروتمندان و اغنیاء با توسل به آن اهمال و بیتوجهی نسبت به حقوق فقرا را حق طبیعی و عادی قلمداد کردند.
مقاله ویلسون با این نظر که نظریه داروین عذر موجهی دست نازیسم داد تا ملتهای زیردست را شکنجه و ریشهکن کند پایان مییابد
چارلز رابرت داروین زیستشناس بریتانیایی و واضع نظریه فرگشت است. از آثار او میتوان خاستگاه گونهها یا منشأ انواع و تبار انسان، و انتخاب طبیعی در ارتباط با جنسیت را نام برد. او از اعضای انجمن سلطنتی بریتانیا بود. از کتاب او با نام کامل «خاستگاه گونهها به وسیله انتخاب طبیعی» به عنوان یکی از کتابهای تأثیرگذار تاریخ یاد میشود.