شناسهٔ خبر: 51003 - سرویس دیگر رسانه ها

انتشار کتاب «فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک» با مقدمه رییس جمهوری

کتاب «فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک» نوشته محمدحسین ملایری با مقدمه‌ای از دکتر حسن روحانی منتشر شد.

انتشار کتاب «فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک» با مقدمه رییس جمهوری

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک» نوشته محمدحسین ملایری به تازگی از سوی نشر ققنوس منتشر شده است.
 
در بخشی از مقدمه‌ای که حسن روحانی رییس جمهوری بر این کتاب نوشته می‌خوانیم: «اکنون که یک دهه از جنگ مذکور گذشته، وقتی به پشت‌ سر نگاه می‌کنیم به‌آسانی درمی‌یابیم که دو طرف از تبادل ادعاها و حرف‌های ناسنجیده در قبال یکدیگر فروگذار ننموده بودند! اما از جنگ مذکور ـ که بسیار هم رسانه‌ای شده بود ـ بگذریم باید بگوییم در عالم علم و پژوهش و منازعه بی سروصدای دیگری در جریان بوده که تقریبا از اوایل قرن بیستم کلید خورده و هنوز هم ادامه دارد.

این منازعه برخاسته از گرایش‌های نوکانتی است که پس از فراز و نشیب‌های بسیار، نهایتا دو اردوگاه کلاسیک (تحلیلی) و زمینه‌ای به آرایش رسیده است. گرایش‌های نوکانتی پس از آن پدیدار شدند که تحولات تازه‌ای در حوزه علم پدید آمده و ضرورت نوآوری‌هایی را در مدل کانتی، اجتناب‌ناپذیر ساخت. این منازعه برخلاف جنگ علم که هر دامنه‌ای را در برمی‌گرفت، از ابتدا متمرکز در میدان فلسفه علم بود و فرق دیگر این منازعه با جنگ علم آن بود که جنگ علم صرفا مشتمل بر تقابل اردوگاه فیلسوفان با دانشمندان بود اما در این مورد هر دو اردوگاه آکنده است از دانشمندان ـ فیلسوفان علم که درباره چیستی علم به محاجه می‌پردازند.

برخلاف جنگ علم که سال‌هایی چند برخاست و سپس فروخفت، منازعه اخیر با گذشت زمان نه تنها آرام نگرفته بلکه دامنه‌دارتر نیز شده است، تا آن‌جا که قرن بیست و یکم در شرایطی آغاز می‌گردد که شاهد دو گرایش می‌شویم: یکی توجه به پژوهش‌های کیفی و دیگری گرایش به فلسفه‌های علم زمینه‌ای.

در واقع می‌توان گفت که با پایان یافتن قرن بیستم، گرایش‌های کلی، صوری، فرازمینه‌ای، علم‌گرایانه و مدعی عینیت، بیش از پیش جای خود را به معرفت‌های مکانی و زمینه‌ای و نظریه‌پردازی‌های بومی به‌ویژه در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی داده است. فلسفه‌های علم زمینه‌ای (مهم‌ترین آن‌ها فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک است و اثر حاضر به تشریح آن پرداخته)، در اصل تحت تاثیر جنبش پدیدارشناسی هوسرل و آرای هرمنوتیکی هایدگر شکل گرفته و نگاه متفاوتی را نسبت به تفکر کلاسیک، پیش می‌کشد. اینک چنین به نظر می‌رسد که دستاورد جدال‌های فوق، هر روز افق‌های تازه‌تری را به روی علم و پژوهش می‌گشاید. بنابراین لازم است که این تحولات را پیش نموده و دستاوردهای آن را درونی سازیم.

مرکز تحقیقات استراتژیک نخستین کارگاه پژوهش کیفی را در کشور برگزار کرد و مجموعه مقالات آن را در فصلنامه علمی ـ پژوهشی راهبری (شماره 54) منتشر ساخت و اینک در راستای تعمیم بحث‌های علم‌شناسی زمینه‌ای، تحقیق حاضر را که به معرفی یکی از گرایش‌های مهم تفکر زمینه‌ای اختصاص دارد، تقدیم می‌کند.»
 
به گفته روحانی در مقدمه این اثر، برخی از کنار تحولات فلسفه علم بی‌اعتنا می‌گذرند و از این نکته مهم غافل‌اند که تا در حوزه فلسفه علم پیشرفت نداشته باشیم، نمی‌توانیم در عرصه نظریه‌پردازی کاری بایسته صورت بدهیم و صرفا در افق محدودی، مهره‌ها را جابه‌جا می‌کنیم و نام آن را به‌خطا نظریه‌پردازی می‌گذاریم. این دقیقا همان رویدادی است که در بومی‌سازی یا «دگرواره‌سازی» علوم اجتماعی در این دهه‌ها بر ما رفته است.

وی در سخن آخر با دوستان حوزوی می‌نویسد: «در حالی که اصل بازاندیشی و «نوخوانش» متفکران گذشته در غرب به دلیل تحولات نوین در علم و جامعه، امری متداول و در عین حال مورد اقبال بوده و هست (و کسی آن را تخطئه ننموده و انکار اندیشمندان تلقی نمی‌کند)، متاسفانه در کشور ما در این طریق، کمتر گامی برداشته می‌شود. این جانب با آگاهی از ظرفیت‌های عظیم نهفته در آرای حکیم متأله صدرالدین شیرزای (ملاصدرا)، رجای واثق دارد که عرضه تحولات یک سده اخیر به تفکر صدرایی، می‌تواند به خوانش‌های نوینی در گستره فلسفه علم منجر گردد و رهیافت‌های ذی‌قیمتی را نصیب پژوهندگان آن کند. ما نیازمند آنیم که با پایش تحولات اندیشگی و علمی در جهان امروز و نوخوانش حکمت صدرایی، گام‌های بلندتری در نظریه‌پردازی و تولید علم برداریم.»
 
پیشینه پژوهش حاضر به زمستان سال 1387 بازمی‌گردد. در آن زمان، نگارنده وجوهی علم‌شناختی از پژوهش را به جلسات هفتگی شورای پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک عرضه می‌داشت و سپس شورا به بحث و نقد درباره آن می‌پرداخت. در جریان همان بحث‌ها بود که نگارنده به ضرورت بازخوانی پارادایم کلاسیک و مطالعه پارادایم نوِ زمینه‌گرا پی برد و کتاب حاضر را نگاشت.

مولف کتاب درباره پدیدارشناسی هرمنوتیک می‌نویسد: «پدیدارشناسی هرمنوتیک تاثیر زیادی بر بسط روان‌شناسی شناختی داشته و بنیان فلسفی آن را شکل داده است. تاکید روان‌شناسی شناختی بر مفهوم چارچوب یا شاکله اشاره به این رویکرد و ضمناً نشان‌دهنده مرزبند آن با روان‌شناسی کلاسیک است. در روان‌شناسی شناختی تحقیقات مربوط به برداشت، حافظه و فهم به تدریج این مهم را آشکار کرد که اشیا و پدیده‌ها به وسیله اجزای تشکیل‌دهنده و نهایتا تصویری از جمع آنها ادراک نمی‌شوند، بلکه ذهن تعریفی از یک کلیت پیچیده و به هم تنیده دارد و مبتنی بر آن جایگاه اجزا مشخص می‌شود و معنای خاص خود را پیدا می‌کند.

یک ساختار تلفیقی از پیش موجود در ذهن برداشت‌های پراکنده را نزد برداشت‌کننده تعریف می‌کند. شاکله دنیای پیچیده را برای فرد معنادار می‌کند و همچون یک افق در دسته‌بندی گونه‌های متفاوت اطلاعات نقشی تعیین‌کننده دارد. داده‌هایی که انسان به طور دائم دریافت می‌کند قطعه وار و بر اساس منطقی عقلانی در ذهن آدمی بازسازی نمی‌شود تا سپس یه یک کلیت تبدیل شود. لذا شاکله ادراکات را درون جایگاه‌های خاص خود جاسازی می‌کند یا به عبارتی بازشناسی می‌کند. در حقیقت شناخت همان بازشناسی داده‌های موجود در جهان است.

هیچ چیز ادراک نمی‌شود مگر آنکه از قبل توسط شاکله‌های ذهنی شناخته شده باشد و برای کشف معنای ادراکات باید به زمینه، جهان و فرهنگ رجوع کرد فرهنگ در این دیدگاه منبع اصلی گونه‌های مختلف شاکله‌ است و اینکه کدامین شاکله از بین شاکله‌های بالقوه استفاده می‌شود و ترسیم کننده ساختار معناست به فضای گفتمانی و فرهگ ادراک کننده یا به قول امبرتواکو به دایره‌المعارف ذهنی یا جهان او بستگی دارد.»

کتاب «فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک» نوشته محمدحسین ملایری با شمارگان هزار و 100 نسخه در 408 صفحه به بهای 29 هزارتومان توسط نشر ققنوس به چاپ رسیده است.