شناسهٔ خبر: 51246 - سرویس دیگر رسانه ها

گفت‌وگو با میشاییل هانکه، فیلمساز اتریشی: همه فیلم‌هایم احساسی هستند

تازه‌ترین ساخته این فیلمساز و فیلمنامه‌نویس در بخش رقابتی هفتادمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. این درام زندگی خانواده‌ای را در شهر کاله فرانسه به نمایش‌ می‌گذارد و پشت زمینه داستان به بحران پناهندگی اروپا می‌پردازد. به اعتقاد پیتر برادشاو، منتقد گاردین این فیلم در حقیقت تمامی کارهای کلاسیک و ایده‌های بصری هانکه، معضلات خانوادگی، انتقام‌های میان‌ نسلی، خودخوری و افسردگی از گناه را در خود دارد.

فرهنگ امروز/ بهار سرلک: فیلمساز اتریشی، میشاییل هانکه را بیشتر برای ساخت‌ فیلم‌های «بازی‌های مسخره» (١٩٩٧)، «پنهان» (٢٠٠٥)، «روبان سفید» (٢٠٠٩) و «عشق» (٢٠١٢) می‌شناسیم. او در آثارش اغلب به مسائل اجتماعی می‌پردازد و احساس بیگانگی فرد در جامعه امروزی را توصیف می‌کند.

تازه‌ترین ساخته این فیلمساز و فیلمنامه‌نویس در بخش رقابتی هفتادمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. این درام زندگی خانواده‌ای را در شهر کاله فرانسه به نمایش‌ می‌گذارد و پشت زمینه داستان به بحران پناهندگی اروپا می‌پردازد. به اعتقاد پیتر برادشاو، منتقد گاردین این فیلم در حقیقت تمامی کارهای کلاسیک و ایده‌های بصری هانکه، معضلات خانوادگی، انتقام‌های میان‌ نسلی، خودخوری و افسردگی از گناه را در خود دارد.

کارین شیفر، خبرنگار نشریه «AustrianFilms» پس از تماشای این فیلم در جشنواره کن با این فیلمساز به مصاحبه نشست.

«پایان خوش» فیلمی است که آن را بعد از «عشق» ساختید. «عشق» موفق‌ترین اثرتان تا به امروز بوده است؛ موفقیت و شهرت به معنی تایید شدن است. از طرفی فیلم «عشق» را نسبت به آثار قبلی‌تان «احساسی‌تر» توصیف کرده‌اند و از طرف دیگر شما خودتان را فیلمسازی معرفی کرده‌اید که علاقه‌مند است مخاطب را در جایگاه هوشیاری و گوش به‌زنگی قرار بدهد و در همین حین قراردادهای بصری را به چالش بکشد. پس از ساخت فیلم «عشق»، وقتی روی فیلمنامه پروژه جدیدتان کار می‌کردید، قصد شما این بود که دیدگاه‌ تند و تیز و بی‌رحمانه‌تان به مردم را روی پرده سینما بیاورید، چه این مردم اعضای یک خانواده باشند یا گروهی از یک جامعه .

خیلی احمقانه و ریاکارانه است اگر ادعا کنم از تایید شدن لذت نمی‌برم. البته که خوشم می‌آید. هر چه باشد برای مخاطب فیلم می‌سازم. وقتی فیلمنامه تازه‌ای را می‌نویسم هیچ‌گونه استراتژی‌ای‌ را دنبال نمی‌کنم؛ به سادگی منتظر می‌مانم تا نخستین ایده به ذهنم برسد. نخستین فیلمی که بعد از «عشق» نوشتم، داستانی متفاوت داشت اما به دلایل مختلف خیلی ساخت این فیلم محتمل نبود. بنابراین باید دوباره دست به کار می‌شدم. مدتی گذشت و داستانی به ذهنم رسید، داستانی که در «پایان خوش» روایت کردم. فیلم «عشق» آن‌طور که [از ابتدا می‌نمود‍] تمام نشد چون تصمیم گرفتم فیلمی «خوب» بسازم. همه فیلم‌هایم احساسی هستند. با هر درونمایه‌ای که در قالبی مناسب سراغ دارید. در حقیقت، کار هنری واقعی همین است که داستان‌هایی بگویی که برای دریافت‌کننده هم مفید باشد و قالب بسته به سوژه تغییر می‌کند. طبیعتا به نوعی من همیشه یک فیلم را می‌سازم؛ کدام مولف این کار را نمی‌کند؟ اما امیدوارم طی زندگی‌ام، فرآیندی را تجربه کنم حداقل در قدم‌های کوچک. در هر حال، این چیزی نیست که به خودم بگویم: «خب، حالا یک فیلم «خوب» هم ساختم، وقت ساختن فیلمی «زننده» است. » در آن لحظه که شروع به نوشتن می‌کنی، واقعا نمی‌دانی مسیر نوشته‌ات به کدام سمت می‌رود. اتفاقات زیادی طی این مسیر می‌افتد.

فیلم «پنهان» با سکانسی طولانی از مشاهده شروع می‌شود که با دوربین ویدیویی گرفته شده است در حالی که «پایان خوش» با سکانسی که با دوربین گوشی گرفته شده شروع می‌شود و همچنین در این سکانس فردی در دوردست مشاهده می‌شود. از زمان ساخت «پنهان» چه چیزی در مورد استفاده از رسانه و رفتار نسبت به تصاویر تغییر کرده که قصد داشتید در این فیلم به آن بپردازید؟

از زمان ساخت «ویدیوی بنی»، رسانه دغدغه من شده است. وقتی خودت در رسانه فعال هستی، انعکاس این سوژه یک لازمه است. از زمان ساخت نخستین فیلم سینمایی‌ام- که خیلی از آن زمان نمی‌گذرد- تکنولوژی رسانه به‌شدت گسترده شده است. طی این ٣٠ سال، دنیا و رسانه هم به همین منوال تغییر کرده است اما مهم‌تر از همه رسانه، جهان را تغییر داده است. امروزه نمی‌توانی روایتی درباره آنچه برخی افراد زندگی «عادی» می‌دانند بدون اینکه رسانه نقشی در این روایت بازی کند، بگویی. اما این موضوع بدین معنی نیست که من می‌خواهم فیلمی درباره رسانه بسازم. در اصل پروژه‌ای را که برنامه‌ریزی‌ کرده بودم با شیوه عملکرد رسانه سروکار داشت، به این دلیل ساده که این روزها همه‌چیز همین‌طور است.

در عین حال، موضوع اینکه فیلم جدیدتان را با تصاویری از گوشی همراه شروع کردید ممکن است تصمیمی اساسی پشت آن باشد؟

این یک تصمیم صوری است. نخستین ضابطه روایی‌ام شهامت است. نمی‌خواهم شکیبایی مخاطب را تحت فشار بگذارم در عوض می‌خواهم به وسیله متد روایی‌ام، رفتاری محتاط را برانگیزانم. هر چه داستان‌سرایی‌ام مختصرتر باشد، مخاطب بیشتر از قوه تخیلش استفاده می‌کند و من به کشف محدودیت‌هایی در سطحی صوری برای آنچه می‌توانم کنار بگذارم، آنچه می‌توانم تقلیل بدهم، علاقه‌مند هستم؛ بنابراین مخاطب تشویق می‌شود تا آنجایی که می‌تواند فعال باشد.

تماشای سکانس آغازین «پایان خوش» بیننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ هنوز بیننده مشغول تماشای عناصر غافلگیرکننده تصاویر کوچک است و بعد باید مکالمه را دنبال کند و در آن لحظه مشهود نیست که صحنه‌ای کلیدی را به نمایش گذاشته‌ای.

درست است. باید توجه کنی، وگرنه طی فیلم بارها خوابت می‌برد. اما جوان‌ها این روزها به این چیزها عادت کرده‌اند؛ آنها با سرعتی نفس‌گیر پیامی را می‌نویسند و این پیام‌ها را تندتر از نسل‌هایی می‌خوانند که بدون این عادت بزرگ شده‌اند. دختر ١٣ ساله‌ای مثل ایو که ظاهرا وقت زیادی را صرف اینترنت می‌کند، با سرعت چشمگیری این کار را می‌کند و باید در مورد این کار او جانب انصاف را رعایت کنی. فقط سعی دارم داستانی بگویم که با زمان و عادت‌های دیدن این روزها سازگاری داشته باشد. لازم است روی این فیلم تمرکز شود، یعنی امیدوارم. سکانس‌ شروعی حسی از سردرگمی را به بیننده می‌دهد و آنچه روی می‌دهد باز گذاشته می‌شود. اتفاقا این سکانس را با اسنپ‌چت ضبط کرده‌ایم؛ همان سرویس پیام‌رسانی که فقط در همان لحظه‌ای که پیام را می‌نویسی موجود است و بعد برای همیشه ناپدید می‌شود. هر چه دلت می‌خواهد می‌توانی بگویی بدون اینکه عواقبی داشته باشد و این ویژگی به نظرم خیلی جالب آمد؛ حتی اگر [پیام می‌دهی] که کسی را کشته‌ای، نه خودت و نه بازجو نمی‌تواند این اعتراف را پیدا کند. چیزهایی شبیه به این، می‌تواند عواقب ناخواسته‌ای برای واقعیت [زندگی] کاربر آن داشته باشد.

داستان فیلم در شهر کاله، شمالی‌ترین نقطه فرانسه روی می‌دهد؛ در این شهر بزرگ‌ترین و بحث‌برانگیزترین اردوگاه‌های پناهندگان مستقر شده‌اند. دوری کاله از اتحادیه اروپا و ارزش‌های این اتحادیه، چیزی بود که شما را وسوسه کرد سراغ این شهر شمالی بروید؟

کاله به کلمه‌ای کلیدی برای بی‌خبری ما از آنچه در دنیا می‌افتد، تبدیل شده است. کنش‌های فیلم «پایان خوش» می‌تواند در هر جای دیگری از دنیا روی بدهد؛ کاله به عنوان مثالی حداکثری انگشت‌نما شده است. به هیچ‌وجه قصد نداشتم فیلمی درباره کاله یا مهاجرت بسازم. شرایط جاری در کاله و مناطق اطراف آن به سادگی تجسمی از درخودماندگی تمام عیار است. ما آن قدر روی خودمان متمرکز می‌شویم که آنچه اطراف‌مان روی می‌دهد در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرد.

با چه انگیزه‌ای پس از فیلم «عشق»، دوباره با ژان-لویی ترنتینیان همکاری کردید؟

خیلی او را دوست دارم. او بازیگر خوبی است و در بازی‌اش پیچیدگی‌هایی دارد که به ندرت در بازیگر دیگری دیده‌ام. از نظر من ویژگی لذتبخش فیلمسازی، همکاری با بازیگران است و طبیعتا این لذت با کیفیت کار بازیگر رشد می‌کند.

فیلم «پایان خوش» شامل صحنه‌هایی از شخصیت‌هایی است که گاهی نامطمئن هستند و گاهی ناخوشایند و راه خود را به زور باز می‌کنند یا وارد مرحله تازه‌ای می‌شوند؛ رشید در دفتر آنه، ایو در کامپیوتر پدرش، ایو در اتاق پدربزرگش، آنه در آپارتمانی که پسرش، پی‌یر، در آن زندگی می‌کند، پناهندگانی که در مراسم نامزدی شرکت دارند. آیا می‌شود مساله محوری فیلم را با پرسش‌هایی مثل کدام ضابطه باقی می‌ماند و کدام ترک می‌شود، مطرح کرد؟

تجاوز [به قانون] ویژگی مستمر هر زندگی‌ای است. این حس را ندارم که بگویم این فیلم بیشتر از هر فیلم دیگری شامل چنین ویژگی‌ای می‌شود. هر نوع تضادی، از نوعی تجاوز از مرزها منتج می‌شود؛ این ویژگی درست همه درام‌ها است. عشق هم یک نوع تجاوز است. فقط سعی دارم نگاهی نزدیک به آن داشته باشم. وقتی‌ پی‌یر پناهنده‌ها را به مهمانی می‌برد، رسوایی‌ای به بار می‌آورد و خانواده‌اش را خجالت‌زده می‌کند و آنها باید این موقعیت را سروسامان بدهند و این کار را با نشان دادن نوعی رفتار ریاکارانه مهمان‌نوازی، ساختگی می‌کنند. دورویی یکی از درون‌مایه‌های اغلب فیلم‌های من است. اما این‌طور نیست که بگوییم «پایان خوش» فیلمی است که می‌گوید قشر خاصی از جامعه ذاتی دورو دارند. همه ما رفتارهایی دورو و متظاهر را به نمایش می‌گذاریم و بی‌وقفه دروغ می‌گوییم. همه ما خودمحور و فریبکار هستیم و همزمان رنجور، ناراحت و تنها هم هستیم. مثل بقیه فیلم‌هایم، «پایان خوش» هم انعکاسی از چگونگی تعامل ما با همدیگر است؛ بی‌فکر و بی‌ملاحظه هستیم و در عین حال تشنه عشق هستیم و برای جلب‌توجه دست‌وپا می‌زنیم. قابل‌توجه‌ترین جنبه درام چالش مشهود ساختن همه این مغایرت‌ها و تضادها بدون توضیح آنها است. به گمانم دمدمی بودن هم در این موقعیت مهم است. هر کدام از ما، هزاران چهره داریم. ما مدام بازی‌مان را عوض می‌کنیم، حتی برای خودمان. این فیلم درباره شهر کاله نیست، فیلمی درباره خودمان است.

روزنامه اعتماد