به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «در باب آنارشیسم» را رضا اسکندری ترجمه کرده است. این کتاب در ۱۹۲ صفحه از سوی شرکت نشر نقد افکار منتشر شده است.
نویسنده در فصلهای «درآمد»، «در باب آنارشیسم»، «گزیدههایی از درک قدرت»، « عینیت و اندیشهی لیبرال»، «مصاحبه باهری کرایسلر»، «زبان و آزادی» به طرح دیدگاههایش درباره اندیشه سیاسی و آنارشیسم پرداخته است.
نوام چامسکی در مقدمه کتاب نوشته است: «در عصر نخستین روز از تور اتوبوسی «همبستگی» در کرانهی باختری، شاهد آن بودم که دانشجویانی از سراسر ایالات متحده به کشف بزرگی نایل آمدند: دریافتند که همگی، دست کم تا حدی، آنارشیست هستند. همانطور که روی صندلیهای راحتی ورودی هتل تکافتادهای در مجاورت کمپ پناهندگان و در جنین ویران از جنگ نشسته بودند، از تمایلات سیاسی یکدیگر جویا شدند که البته در نحوهی لباس پوشیدنها و آخرین خالکوبیهایی که کرده بودند نمود یافته بود. این همه، همراه با داستانهایی که از تروماهای گذشتهشان داشتند، در طول سفر ده روزهمان به روشنتر شدن مسیر زندگیشان انجامید. یکی معترف بود که «فکر میکنم بهتر است خودم را یک آنارشیست بنامم.» سپس دیگری به میانهی فضای جدید پرید که با این جمله گشوده شده بود: «بله، کاملا.» میان ایدئولوژیها و عباراتی که پس از آن طرح شد ـ دفاع از حقوق معلولان، دگرباشندهی جنسی، زاپاتیستاها، بلوکهای سیاه، مرزها ـ وفاق و توافقی پایهای وجود داشت. دانشجویان، این وحدت نصفه و نیمهی خود را به حساب یک تصادف حسابنشده گذاشتند؛ اما اصلاً چنین نبود. این داستان به پاییز سال ۲۰۱۲ باز میگردد، درست در نخستین سالگرد جنبش اشغال والاستریت. نسل جدیدی از رادیکالها لحظاتی از بودن در مرکز توجهات و احساس ممکن بودن تغییر را تجربه میکردند و چندان ایدهی روشنی نداشتند که پس از آن چه باید کرد. آنان در شورشی شرکت جسته بودند که آرزویش ایجاد سازمانی افقی بود، از ارجاع مطالباتش به مراجع قانونی ذیربط سر باز میزد و مانند تمامی جنبشهای مشابه در سراسر جهان، به نداشتن رهبرانی معین میبالید. جنبش اشغال والاستریت را نمیتوان یک پدیدهی آنارشیستی به معنی دقیق کلمه دانست؛ هرچند بعضی از آغازگرانِ آن آنارشیستهایی خودآگاه و بالیده بودند، اما بیشتر کسانی که درگیر جنبش شدند نمیتوانستند مطالبات خود را به این طریق صورتبندی کنند. با این همه، آن شکلی از زندگی که جنبش اشغال مردم را، به واسطهی ایجاد نواحی خودسامان موقتی در میادین و نواحی عمومی شهر بدان سوق داد، آنان را در گیر و وار حسی برجای گذاشت که گاه آن را کنجکاوی آنارشیستی نامیدهاند. نسلی که بیش از همه از جنبش اشغال تاثیر پذیرفت، نسلی است که جنگ سرد برایشان هیچ چیز و همه چیز است. ما در جهانی بالیدهایم که در آن، کمونیستم از همان آغاز گزارهای محکوم به شکست بود که پدرخواندگان ریگانی ما بر آن فایق آمده بودند و دستانش آشکارا تا آرنج به خون آلوده. سرمایهداری عادلانه در این نبرد پیروز شده بود: نیروهای بازار واقعاً کار میکردند. شکل مبهمتری از سوسیالیسم، مثل آنچه شبکهی کارکردی راهاهن در اروپا را که با استفاده از توانستیم با یک کولهپشتی کل اروپا را درنوردیم شکوفا ساخته بود، هنوز مقبولیت چندی داشتند. با این حال، واژهی «سوسیالیسم» آماج اتهامات قاطع و تام صدای هژمونیک فاکس نیوز قرار داشت که آن را از لحاظ سیاسی آشکارا بیثبات میدانست. این همان واژهای بود که فاکس نیوز به باراک اوباما هم نسبت میداد، همان کسی که اقبال این نسل نو به انتخاب شدنش کمک کرد اما مدیریتش به تقویت الیگارشی شرکتها یاری رساند، جنگهای رباتی بیشماری را به راه انداخت و کارگران مهاجر و قهرمانان افشاگری را به صورت بیسابقهای به زندان انداخت. این هم از «سوسیالیسم».
او در ادامه توضیح میدهد:« بدین ترتیب، آنارشیسم بیشتر آن گوشهای است که افراد بدان رانده شدهاند تا اینکه انتخابی آگاهانه باشد؛ آخرین پناهگاه، و البته پناهگاهی زایا و ثمربخش. آثارشیسم به ما اجازه میدهد خراج از قیود سرخ و آبی آنچه عموما در ایالات متحده «سیسات» نامیده میشود سیاستورزی کنیم، بیآنکه تقدیرمان خیانتهای ناگزیر یکی از دو حزب اصلی باشد. در آنارشیسم میتوانیم ارزشهایی را تصدیق کنیم که از ساز و کارهای اینترنت آموختهایم: شفافیت، بسیج تودهای منابع، آزادی از او آزادی بای. در آنارشیسم میتوانیم خودمان باشیم.
آنارشی لوحهی سپید آغاز سدهی بیست و یکم است. نام واژهای برای یک در اکنون بودنِ ابدی، نام مختصر فرصتی برای باز آغازی زمان. این مساله را در هیچ کجا به روشنی جامعهی اشتراکی بر خط انانیموس نمیتوان نمیتوان دید؛ جامعهای که تنها شرط عضویت در آن، کنار گذاشتن هویت، تاریخ، خاستگاه و مسئولیتهای فردی است. این فراموشی آنارشیستی که بر سیاستورزی رادیکال در ایالات متحده سایه افکنده است، بازتابی است از فراموش کاری عمومی در سیاست ایالات متحده. صرفنظر از چند استثنای اسطورهشناختی درباب آباء بردهدارمان و جنایتکارانهترین جنگهایمان، در سایر موارد ترجیح میدهیم فکر کنیم هرچه میکنیم برای نخستینبار است که روی میدهد. چنین فراموشکاریای میتواند ثمربخش باشد، زیرا به ما حسی از پیشرو بودن میدهد؛ حسی که در نگاه ما به دنیا، اینگونه که انگار جهان سنگینبار از تاریخ به ما حسادت میکند، ضروری است. اما در عین حال، این فراموشی ما را محکوم میکند که ر بار چرخ را از نوا اختراع کنیم. این در نهایت به معنای فراموش کردن و از دست دادن آن چیزی است که آنارشیسم را قابل توجه میسازد: چشماندازی از آموختن چگونگی ساختن جامعهای آزاد و بهسامان از خاکستر؛ آموزشی که در طول نسلها روی میدهد.
ظرفیت ما در فراموش کردن شگفتانگیز است. در سال ۱۹۹۹، «شورای سخنگویان» که سازمانی افقی است، اعتراضی را سازمان داد که به تعطیل کردن نشست سازمان تجارت جهانی در سیاتل یاری رساند. تنها یک دهه پس از آن، گروهی از تودههای منتقد شرکتکننده در جنبش اشغال وال استریت، این ساختار تصمیمسازی را بهعنوان یک نوآوری نامشروع و رفرمیستی تقبیح کردند. هرچقدر هم که ما خودمان را به دلیل فراموشکاریمان ملامت کنیم، به هر روی نمیتوان انکار کرد که بخشی از این فراموشی ماحصل سرکوبی است که به دلیل هراس از تهدید آنارشیسم، تهدیدی که زمانی فرض میشد وجود دارد، به ما تحمیل شده است. به یاد داشته باشید که یکی از رئیس جمهوریهای امریکا را یک آنارشیست ترور کرد و ترور دیگری که یک آنارشیست انجام داد به جنگ نخست جهانی انجامید. هنوز خراشیدگیهای نامعلومی از بمبهای آنارشیستها بر چهرهی ساختمانهای والاستریت باقی مانده. کاراتر و خطرناکتر از این بمبها، آنارشیستها در این سو و آن سوی کشور به سفر میپرداختند و به کارگران صنعتی میآموختند چطور تشکلةایی برای خودشان تشکیل بدهند و سهم عادلانهای را از رؤسای راهزن ـ ارباب خود مطالبه کنند. به هیمن دلیل بود که پرسشنامهی رسمی مورد استفاده در جزیرهی الیس طراحی شد تا از ورود آنارشیستها از اروپا جلوگیری کند. به همین دلیل بود که ساکو و وانتزتی، این آنارشیستهای ایتالیایی، در سال ۱۹۲۷ شهید شدند و قضات عالی، امروز آنارشیستها را بدون جرمی به زندان میاندازند. به همین دلیل است که ما تردستیهای لیبرالها را، مانند شعبدهای که در فصل سوم این کتاب توضیح داده شده، میفهمیم؛ شعبدهای که به مدد آن، انقلاب خلقی آنارشیستها که در طول جنگهای داخلی اسپانیا در حال وقوع بود، ماهرانه از تاریخ حذف شد.»