شناسهٔ خبر: 51379 - سرویس دیگر رسانه ها

نقد نیویورک تایمز درباره «زندگی پس از زندگی»

«زندگی پس از زندگی» در نهایت مبتنی بر تجربه رعب‌انگیر بریتانیا از جنگ جهانی دوم است

نقد نیویورک تایمز درباره «زندگی پس از زندگی»

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ ژانت ماسلین منتقد آمریکایی در  روزنامه نیویورک تایمز  نقدی بر رمان «زندگی پس از زندگی»، اثر کیت اتکینسون  نوشته است. این اثر با ترجمه سید سعید کلاتی توسط نشر هیرمند راهی بازار نشر ایران شده است. در ادامه نقد منتقد آمریکایی بر این اثر می‌آید. 


 درست وسط یک رابطه عشقی مخفی، اورسلا تاد متوجه می‌شود که دروغگوی فوق‌العاده‌ای است. چنین ادعایی را می‌توان در مورد خود کیت اتکینسون نیز مطرح کرد، نویسنده‌ای که آخرین رمانش، «زندگی پس از زندگی» با فاصله زیادی از دیگر رمان‌هایش بهترین اثر او به شمار می‌آید. آثار پُرپیمان خانم اتکینسون شامل چندین رمان هستند که درونمایه‌ای اسرارآمیز دارند، اما او هرگز ذهن استقرایی لازم برای این ژانر را نداشته است. «زندگی پس از زندگی» کتاب بزرگی است که قوانین منطق، گاه­نگاری و حتی تاریخ را برنمی‌تابد و به زیبایی قدرت تخیل افسارگسیخته مولفش را به رخ می‌کشد.

اورسلا تاد قهرمان اصلی «زندگی پس از زندگی» است، که در نسخه‌های متفاوت و متناقضی از رویدادهای یکسان ظاهر می‌شود. او همچنین ظاهراً در زمان‌های متفاوت فراوانی در طول کتاب می‌میرد، اما بعد دوباره صحیح و سالم برمی‌گردد، گویی که خطر مرگ و میرایی چیزی نیست جز فریب ذهن. «زندگی پس از زندگی» مملو از بازی‌های ذهن است، اما این بازی‌ها صرفاً بازی نیستند بلکه تک‌تک‌شان هدفمند طراحی شده‌اند. از نظر اورسلا، گذشته و اکنون به گونه‌ای کابوس‌وار در هم تنیده شده‌اند. این ورد و طلسم نیست. هراس و وحشت هم نیست. بیشتر شبیه نوعی چندجهانی روایی است که در آن نسخه‌های مختلفی از زندگی اورسلا برای جلب توجه خواننده با هم رقابت می‌کنند و کاری می‌کنند که یک داستان تک قصه‌ای سُنتی دور از دسترس خواننده بشود.

در 11 فوریه 1910، اورسلا در حالی که بند ناف دور گردنش پیچیده به دنیا می‌آید. «ریه‌های کوچکش همچون بال‌های ضعیف یک سنجاقک توان پر زدن در هوای آزاد را نداشت،» این توصیف خانم اتکینسون از تولد اورسلا است. «پیپی که به دلیل نرسیدن هوا خاموش شده بود. وزوز هزاران زنبود دور مروارید حلقوی کوچک یک گوش

آن شب، یک شب برفی است و کل کتاب حول این می‌گردد که آیا پزشک به موقع به خانه تاد خواهد رسید تا این نسخه از داستان زندگی اورسلا را بلااثر کند یا خیر؟ گرچه او زنده می‌ماند، اما خانم اتکینسون تا پایان داستان از موتیف برف بارها و بارها برای پوشاندن خط بین مرگ و زندگی استفاده می‌کند.

«زندگی پس از زندگی» می‌تواند کتاب مسحورکننده‌ای با شخصیت‌های جذاب فراوان باشد. پدر اورسلا، هیو، که عاشقانه دخترش را دوست دارد و صدایش می‌کند «خرس کوچولو»؛ سیلوی، مادر اشراف‌زاده‌اش، که اغلب، اوقات تلخی می‌کند؛ تدی، برادر دوست داشتنی‌اش که همیشه می‌خواهد بداند توی فلان مهمانی کیک وجود دارد یا نه و موریس مغرور، تنها عضو منفور خانواده. پاملا خواهر و غمخوار اورسلا است که در سال 1933 موذیانه درباره هیتلر می‌نویسد: «اون زنا، بچه‌ها و سگا رو دوست داره. واقعاً چه عیبی می‌تونی روش بذاری؟ اما شرم آوره که دیکتاتوریه که هیچ احترامی واسه قانون و انسانیت قائل نیست.»

در یک خط داستانی دور اما ضروری، اورسلا هم می‌خواهد و هم نمی‌خواهد که به اندازه کافی به پیشوا نزدیک شود تا بتواند لوله تفنگش را به سمتش نشانه بگیرد. اما او زندگی‌های جایگزین زیادی دارد که می‌تواند قبل از رسیدن به آن نقطه تجربه‌شان کند. در تولد شانزده سالگی اولین رابطه جنسی را تجربه می‌کند، رابطه‌ای که در واقع تجاوزی است که به آبستنی منجر می‌شود.

«زندگی پس از زندگی» در نهایت مبتنی بر تجربه رعب‌انگیر بریتانیا از جنگ جهانی دوم است، با شخصیت‌هایی که در طول بلیتز می‌میرند و اورسلا در قالب تیم نجات سعی می‌کند که جان غیرنظامی‌های بی‌پناه را نجات دهد. مثل سایر بخش‌های کتاب، این توصیف طولانی از کابوس، جسورانه و در عین حال دردآور است، درست همان طور که نویسنده قصد داشته بشود.

دوران جنگ باعث می‌شود که یکی از برادران اورسلا تصمیم بگیرد که درباره شرایط انسانی بنویسد. مادرشان می‌گوید: «نویسنده؟ فکر می‌کنم که دست خود شیطون گهواره‌اش رو تکون داده.» در واقع اینجا خانم اتکینسون به خود طعنه می‌زند. مطمئناً گهواره او را دست چیره دستی تکان داده است.