به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ پولاک که به دعوت امیرکبیر برای تدریس در دارالفنون، به ایران آمد و مدتی نیز پزشک مخصوص ناصرالدینشاه بود، سفرنامهای ارزشمند با نام «ایران و ایرانیان» دارد که اطلاعات جالب توجهی درباره جامعه ایرانی و آداب و رسوم آن در دوره قاجار ارائه میدهد. به مناسبت ایام محرم در این گزارش، روایت پولاک از عزاداری و تعزیهخوانی ایرانیان در عصر قاجار را شرح میدهیم.
پولاک درباره ایام محرم مینویسد: «ایام عاشورا یعنی ده روز اول ماه محرم را ) که در آنها مراسم تعزیه و تعزیه-شبیه، به یاد شهادت آل علی در کربلا برپا میشود (میتوان جزو ایام رسمی محسوب کرد. در این روزها که عزای عمومی و سراسری در مملکت است، همه کس جامه سیاه در برمیکند، دستهها در شهرها به راه میافتد و با آهنگهای غمانگیز که ترجیع آن «آی حسین، آی حسین» بر رنجهای این سلطان شهیدان اشک میریزند.
آراستن تکیهها با لوازم عاریتی
به هنگام فرارسیدن ترجیع کودکان درحالیکه از جا میجهند دو حلقه چوبی را به صورتی موزون بر یکدیگر میزنند، درحالیکه بزرگترها چنان محکم با کف دست بر سینه میکوبند که صدای آن تا فاصلهای دور بگوش میرسد و موضع برخورد دست و سینه کبود میشود. بربرهای کابلستان و کشمیر که مقدار زیادی از آنها در محله بربریهای تهران ساکنند و سایر زائران از نقاط دوردست که در این دستههای عزاداری شرکت میکنند حتی زنجیر به سینه میزنند. یکنواختی آهنگ، صدای گنگ ضربات کف دست به سینه و برخورد حلقههای چوبی و جرنگ جرنگ زنجیرها تا مدتها پس از نیمهشب در خیابانها به نحوی غمانگیز طنین افکن است.
در بسیاری از میدانهای عمومی شهرها تکیه وجود دارد که بر اثر موقوفات مذهبی ایجاد شده نگهداری میشود. در وسط فضائی محصور صفهای است که به عنوان صحنه برای برگزار کردن مراسم تعزیه بکار میرود. در روزهائی که مراسمی برپا میشود، چادری بهعنوان سقف بر آن میکشند. دیوارهای تکیه را با چیت گلدار و شال میآرایند ظروف چینی گرانقیمت، لیوانهای کریستال اروپائی، شمعدانها و غیره چشمها را خیره میکند.
اینها را از خانههای همسایه برای اکرام و تعظیم امام به عاریت گرفتهاند. از من و سایر اروپائیها نیز چند بار تقاضا شد که خردهریزهای خود را برای زینت تکیه واگذار کنیم. تکیههای وزیر و شاه با تجمل خاص آراسته میشود؛ دولت مبالغ قابل ملاحظهای خرج میکند، ظروف و بلورهای گرانقیمت خزانه سلطنتی بر فراز پایهها به چشم میخورد و بازیگران که در نقش عمال یزید یعنی کسی که بر آل علی پیروز شد، هستند که حتی جواهر سلطنتی را- البته تحت نظارت- بر خود زدهاند.
دستمزدهای گزاف روضهخوانان کاشانی
روضهخوانان از تمام مناطق کشور به تهران میآیند، بهخصوص روضهخوانان کاشان شهرت دارند و برای هر جلسه مزدهای گزاف میگیرند. اما چون فقط در برخی از صحنهها از وجود آنان استفاده میشود در نتیجه میتوان نمایشها را در قسمتهای مختلف شهر و در مواقع گوناگون برپا کرد؛ روضهخوانها چهار نعل از نقطهای به نقطه دیگر میروند و اغلب در یک روز در پانزده تکیه مختلف ظاهر میشوند.
دوره نمایشها در حقیقت 9 روز پشت سر هم به طول میکشد که در هریک از آنها واقعه دیگری به نمایش گذارده میشود. اما چون تعداد بازیگران به اندازه کافی نیست بنابراین مدت این نمایشها تمدید میشود و سراسر دو ماه محرم و صفر را شامل میگردد. تمام نقشهای نمایش- حتی شخصیتهای زن که به جای آنان از مردهای باحجاب استفاده میشود- اغلب سوار بر اسب و با زره و کلاهخود به صحنه میآیند؛ همچنین کاروانهائی که بار و محمل خود را بستهاند، از صحنه میگذرند.
بعضی از صحنهها چندان حقیقی پرداخته شده است که بیننده را تحت تأثیر قرار میدهد و دل او را سخت به درد میآورد، ولی رویهمرفته میتوان گفت که خیلی این نمایشها را طولانی برگزار میکنند. شنوندگان هقهق میکنند و میگریند و چنان با تمام وجود با آنچه در صحنه میگذرد سهیم میشوند که ممکن است کسی را که در نقش یزید بازی میکند با دست خود قطعه قطعه کنند.
در بعضی از نواحی لرستان که پای تمدن به آن نرسیده گویا مواردی پیش آمده است که بازیگری مؤثر بازیگران به قیمت جانشان تمام شده باشد؛ پس کسانی که نقشهای منفی به عهده داشتهاند برای آنکه نگذارند تماشاگران غرق توهم شوند در صحنههای سخت رقتانگیز خود نیز در گریه مردم شرکت میکردند.
شفاعت ایلچی فرنگی
برحسب سنت باید یک ایلچی فرنگی مسیحی در بارگاه یزید حاضر باشد تا شفاعت این قربانیان تیرهبخت را بکند و چون تمناها و خواهشهای وی اجابت نمیشود خود اسلام میآورد و مانند آنان به شهادت میرسد.
گویا اولین سفیر اروپایی که به ایران آمده، با خود یک دوربین لولهای داشته است؛ بدین جهت برای حقیقی نشان دادن نمایش لازم میدانند که ایلچی همیشه درحالیکه چنین دوربینی را زیر بغل دارد بر صحنه ظاهر شود. برای لباس این فرنگی معمولا پوشاک اروپائیها را به عاریت میگیرند که در نتیجه اغلب منظره و کاریکاتورهای خندهآوری درست میشود. مثلا من خود شاهد بودم که چگونه ایلچی با دخترش که پسربچهای نقش او را به عهده داشت سوار بر مرکب وارد شد. پسری که نقش دختر را به عهده داشت با لباس زنان و دامن پف کرده به صحنه آمده بود؛ ایلچی درحالیکه دوربین کذائی را زیر بغل داشت فرود آمد، چند قطعه آواز را به تنهائی و به صورت دو نفره خواند و بعد با دخترش به شهادت رسید.
یکبار نیز وزیر جنگ از من خواست چند تکه لباس از لباسهای خودم را برای ایلچی بدهم؛ من فراک و شلوارم را دادم اما کلاه مخصوص را نداشتم چون خودم کلاه ایرانی بسر میگذاشتم. این نقیصه را با یک کلاهخود اتریشی که در انبار داشتند مرتفع ساختند و بدین ترتیب بود که ایلچی با فراک و کلاهخود در تعزیه حاضر شد.
شام شاهانه شبهای محرم
سنت برگزاری تعزیه-شبیه چندان عمومیت یافته که هیچیک از بزرگان یارای چشمپوشی از آن را ندارد هرچند که انجام دادن آن متضمن تقبل هزینههای بسیار است؛ زیرا صرفنظر از مزد بازیگران میباید از مهمانان در طول نمایش با شربت، و پس از اتمام تعزیه با شامی شاهانه پذیرائی کرد. از آنجا که در طول دو ماه طولانی تمام کسب و کارها متوقف و امور دیگر معوق است، نتیجه این میشود که برگزاری این مراسم باعث خرابی بسیاری از خانهها و وامدار شدن خیلی از خانوادهها میشود.
مؤمنان سختگیر البته نمایش صحنهای را جایز نمیشمارند و آن را هتک حرمت از ائمه و بتپرستی میدانند؛ آنها در ایام عزاداری کار را به این محدود میکنند که خواننده از منبر داستان شهادت آل علی را از بر به آواز بخواند. تغییر مایه صدای آواز، به صورتی عالی که برحسب سن و جنس کسی که سخن از آن در میان است صورت میگیرد، ثابت میکند که ایرانیان واقعا هنرپیشه از مادر زاده شدهاند.»