به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ بیست و چهارمین نشست از سلسله نشست های «بررسی اندیشه و تمدن ایرانشهری» با موضوع تبیین مفاهیم اصلی و توضیح ایرادهای وارده به اندیشه ایرانشهری، با حضور دکتر سید جواد طباطبایی، مدیر گروه فلسفه مرکز دائره المعارف اسلامی، در خانه گفتمان شهر و معماری برگزار شد.
در ابتدای این نشست امیر معززی؛ مسئول دبیرخانه اندیشه و تمدن ایرانشهری، با اشاره به برگزاری نشست های متعددِ نقد و بررسی این موضوع و با حضور اساتید مختلف بیان داشت: چالشهای امروزی ایران، آدمی را به تأمل وا می دارد و می بایست برای این چالش ها، به دنبال چاره جویی های غیر مقطعی همراه با اندیشه ورزی و در چارچوب های نظری باشیم.
وی با اشاره به این نکته که ایران، دارای تاریخ درس آموزی است؛ ادامه داد: بحث اندیشه و تمدن ایرانشهری؛ جغرافیای گسترده ای را تحت پوشش قرار می دهد و مدت دو سالی است؛ فضای گفتگو در این بخش، گسترده تر و عام تر شده است.
معززی افزود: می بایست برای اندیشیدن و تفکر با یکدیگر اجماع و همفکری نماییم و در این مسیر می بایست، برای پاسخگویی به مسائل و مشکلات، به دنبال ارائه راهکار باشیم.
وی ادامه داد: طرح این نشست ها و برگزاری این سمینارها، به درخواست مقام محترم وزارت راه و شهرسازی، انجام گرفته است و هدف این است که بتوانیم از چالشهای پیش روی ایران در دوران معاصرعبور نماییم.
معززی در خاتمه گفت: قطعاً برای برون رفت از چالشهای فراروی ایران معاصر، نمی توان از حوزه تمدن ایرانی، صرف نظر کرد.
در ادامه این نشست سید جواد طباطبایی با اشاره به این نکته که، بحث اندیشه ایرانشهری، دو، سه دهه ای است که مورد اصطلاح و تأکید بنده قرار دارد، گفت: این بحث، از حدود هفت و هشت سال گذشته، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
وی افزود: اکثریت افرادی که در باب موضوع اندیشه و تمدن ایرانشهری، بحث و یا نقدی دارند، اصلاً نمی دانند راجع به چه چیزی صحبت می کنند.
این پژوهشگر تاریخ و سیاست ادامه داد: در باب هر موضوع و یا بحثی که مطرح می شود اولین مورد و یا نقد این است که، هر کسی می خواهد با توجه به ایدئولوژی خود و باور و پندار خود، آن بحث را نقد و بررسی نماید و اگر به این نتیجه برسد که آن موضوع، با باور و ایدئولوژی اش همخوانی ندارد، نسبت به آن موضوع، موضع می گیرد.
طباطبایی گفت: اینکه اساتید و یا پژوهشگران در دانشگاه ها، این بحث را نخوانده باشند و در باب آن نیز اطلاعاتی نداشته باشند و فقط بخواهند؛ از طریق اطلاعاتی که از رسانه ها یا فضاهای مجازی و یا مقالات دریافت کرده اند، در این باب بحث نمایند؛ به واقع، یک فاجعه است.
وی با بیان اینکه از هر فرصتی، برای تشریح و توضیح این مسئله استفاده کرده ام، افزود: این کلید واژه را از حدود ۳۵ سال پیش به کار برده ام و نوشته هایم درباره آن، تبدیل به یک کتاب شد.
خواجه نظام الملک، اولین شخصی است که در باب اندیشه ایرانشهری، وارد شده است
طباطبایی با اشاره به این نکته که این کلید واژه را از بررسی در حالات و نوشته ها و آثار خواجه نظام الملک طوسی، که یکی از عالمان و امرای بزرگ ایرانی بوده، دریافت کرده است، افزود: خواجه نظام الملک، اولین شخصی است که در باب اندیشه ایرانشهری، وارد شده است و با تفکیک نظام نامه شریعت از نظام نامه سیاست، طریق ایجاد دولت، بر اساس نظام نامه های سیاسی را تدوین کرده است.
وی گفت: بررسی های بنده نشان می دهد که خواجه نظام الملک طوسی، صرفاً یک کارگزار نبوده است؛ او با اینکه هم علوم روز را می دانسته و هم به علوم دینی؛ تسلط داشته و هم به شدت دیندار بوده؛ ولی زمانی که در باب سیاست صحبت می نماید، از اسلام نمی گوید، بلکه از ایران می گوید.
اندیشه سیاسی در ایران سابقه طولانی ندارد
وی ادامه داد: اندیشه سیاسی در اروپا سابقه طولانی ای دارد، ولی این اندیشه در ایران، دارای سابقه این چنین طولانی نیست؛ از تشکیل دانشکده علوم سیاسی و از سال ۱۳۳۰، هنوز اندیشه، در دانشگاه ها تدریس نمی شد، به این علت که، علم سیاست، در ذیل حقوق عمومی تفسیر می شد.
طباطبایی با اشاره به این نکته که علوم سیاسی، اساساً در ایران آن دوران، سطحش بسیار پایین بوده، افزود: در آن دوران، رشته حقوق، دارای اهمیت بیشتری بود و به همین دلیل من نیز، به این رشته گرایش پیدا کردم و در ایران، علوم سیاسی نخواندم.
مدیر گروه فلسفه مرکز دایره المعارف اسلامی گفت: از سال ۵۰ هجری شمسی در اروپا، اندیشه های جدیدی در باب علوم سیاسی شکل گرفتند و بنده در سالهای اوایل انقلاب، در یکی از مراکز دانشگاهی مهم کشور فرانسه که در باب موضوعات سیاسی و اندیشه ای تشکیل می شد، شرکت می کردم. آن زمان به علت متزلزل شدن کمونیسم، دیدگاه های سیاسی و اندیشه ای ملّی، در حال قوت گرفتن بود. بنده تنها ایرانی شرکت کننده در این جلسات بودم و وقتی از این جلسات بیرون می آمدم، پرسشم این بود که، این بحث ها به چه درد من و کشورم خواهد خورد و اساساً بحران های اروپا، چه ربطی به بحران من دارد.
وی افزود: بعد از برگشتن به ایران، به تدریج نوع اندیشه سیاسی آنها را در مسائل و موارد ایران به کار گرفتم.
طباطبایی گفت: به تدریج به این نتیجه رسیدم که، می بایست آن چه را که خوانده بودم، دوباره باز خوانی می کردم و به عبارت دیگر می بایست ابزارهای مفهومی فرا گرفته را از اروپا جدا می کردم، چون اروپائیان از نگاه خود صحبت می کنند.
مسائل ایران با ابزارهای مفهومی غرب قابل توضیح نیست
وی با بیان این نکته که، می توان بحث در باب تحول مفاهیم را از غرب فرا گرفت، افزود: اساساً مسائلی که در ایران وجود دارد، با ابزارهای مفهومی غرب قابل توضیح نیستند.
این استاد حقوق و فلسفه سیاسی ادامه داد: می بایست مانند صنعت گران چیره دست، ابزارهای غربی را مورد دخل و تصرف قرار دهیم و مفاهیمی مانند رُنسانس و یا جهان باستان را در باب مفاهیم خود، به کار بریم.
وی با اشاره به این نکته که اندیشه در ایران، یعنی هنر ایرانی افزود: هنر ایرانی بخشی از هنر اسلامی است و اندیشه ایرانی، بخشی از اندیشه جهان اسلام است.
طباطبایی بیان کرد: اگر موارد تاریخی خود را مطالعه نماییم، به نتایج اروپائیان نمی رسیم. این همان مطلبی است که ادوارد سعید نیز به آن رسیده بود. او معتقد بود؛ دانش غرب در باب شرق، در ذیل یک مفهوم، قابل بررسی نخواهد بود.
طباطبایی با اشاره به این نکته که، اساساً ایران، در ذیل شرق و جهان اسلام قرا نمی گیرد، افزود: ما بیرون از جهان اسلام بوده ایم. با بررسی هایی که انجام داده ام، نویسندگان و تاریخ نویسان غربی، از کنار واقعیات تاریخی و تاریخِ فرهنگی ما، عبور کرده اند.
طباطبایی گفت: می بایست مرکز ثقل در باب ایران، از نظام دانش غربی، به ایران منتقل شود.
دانشگاه های ما هنوز ملی نشده اند
وی با اشاره به این نکته که، دانشگاه های ما، هنوز دانشگاه ملی نشده اند؛ ادامه داد: چگونه است که، اساتید دانشگاه های ما، نمی توانند از پایین ترین سطح ایدئولوژی غربی، صحبت کنند؟
طباطبایی با اشاره به این نکته که اندیشه و تمدن ایرانشهری، یک بحث کاملاً علمی است، بیان کرد: متأسفانه دانشگاه های ما، در بومی ترین نقطه، غیر بومی هستند. دانشگاه های ما، وصل به دانشگاه های اروپا و غرب هستند و بند نافشان به آنجا متصل است و توسط همین بند ناف، بدترین چیزها را وارد ایران می کنند. عمده کلمات مصطلح در دانشگاه های ایران، غیر ایرانی هستند و دانشگاه ها بر روی ترجمه ها صحبت می کنند.
وی بیان کرد: بنده واژه اندیشه و تمدن ایرانشهری را از جایی وام نگرفته ام بلکه این واژه، در تمام منابع ایرانی آمده است؛ ایرانشهری، یعنی دولت و به عبارتی، ایرانشهر، کشور و دولت ایران است.
طباطبائی گفت: اساساً در سیاست نامه ها، موضوع بحث، مسائل سیاسی و در شریعت نامه ها، موضوع بحث، موارد احکامی و فقهی هستند و اساساً شریعت نامه ها از سنخ سیاست نامه ها نیستند؛ چون در دوران خلافت خلافای اموی و عباسی، شریعت با سیاست همگام شده بودند، اینگونه تعبیر می شد که اگر خلیفه فاسد هم باشد، چون احکام را اجرا می نماید؛ پس فساد خلیفه، اشکالی نخواهد داشت.
طباطبایی بیان کرد: ایرانیان زمانی که پیرو اهل سنت هم بودند، مسئله و اولویت شان؛ اجرای دولت بود، نه اجرای احکام و اجرای احکام مسئله فرعی آنها، محاسبه می شد.
وی افزود: ایرانشهری؛ نوعی از اندیشیدن سیاسی در ایران بوده و در بخش های دیگر جهان اسلام، وضع کاملاً متفاوت بوده است.
طباطبایی گفت: الجابری می گوید جهان عرب یک عقل عربی داشته و عقل ایرانی، عرب ها را از رسیدن به رُنسانس بازداشته است؛ باید در جواب او گفت: کسی که معتقد باشد عقل عربی وجود داشته است، کمی می بایست در مورد او شک و تردید کرد.
این محقق و پژوهشگر سیاسی با اشاره به این نکته که ما، دارای نگاه نقّادی نسبت به خود هستیم که در بیرون کمتر وجود دارد، افزود: در بررسی شریعت نامه نویسان بسیار مهمی که در منطقه فرهنگی ایران وجود داشته اند؛ از بصره و بغداد گرفته، تا خراسان بزرگ، هیچ نویسنده ای یافت نمی شود که در باب خلافت صحبت کرده باشد. به علت اینکه، خلافت به عنوان شعوبیه. در دیدگاه ایرانیان جایی ندارد.
طباطبایی با بیان این نکته که ایرانی ها همیشه در حال جنگ با خلافت بوده اند، بیان کرد: ابوالحسن ماوردی، متفکر و فیلسوف و قاضی القضات آل بویه، نظریه منضبط خلافت را نوشته، در ضمن سیاست نامه هم نوشته؛ به این علت که از بغداد تا عراق عجم، نظام خلافت جواب نمی داد.
وی افزود: ایران از ابتدا کشوری متفاوت و با نظام اندیشه ای متفاوت نسبت به جهان عرب بوده و این محدوده جغرافیایی، محدوده ای از بخارا؛ تا شامات و مصر را، در بَر می گرفته است.
ایرانشهر یعنی ایران بزرگ فرهنگی
طباطبایی گفت: ایرانشهر یا ایران زمین، یعنی ایران بزرگ فرهنگی و این مطلب، یک واقعیت تاریخی است.
وی با اشاره به این نکته که، اگر استادِ تاریخی بگوید ایران را رضا شاه درست کرد، خلط مبحث کرده است، افزود: رضا شاه و مشروطه در واقع دولت قدیم را ساماندهی جدیدی کردند و به دولت قدیمی صورت بندی نوینی دادند. ایران تا زمان رضا شاه، به زبان اروپایی، پرشیا گفته می شد. بعدها فهمیدند پرشیا قسمتی از ایران است. هم اکنون نیز، سازمان ملل متحد گفته است که به ایران، همان ایران گفته شود نه پرشیا.
مدیر گروه فلسفه مرکز دائره المعارف اسلامی ادامه داد: همه کشورها واقعیت بیرونی ندارند. کلمه ایران، بیش از هزار بار در شاهنامه فردوسی تکرار شده است و این موضوع ناظر بر واقعیت بسیار پیچیده ای است.
نژاد پرستی اروپایی به هیچ وجه در ایران ظاهر نشده است
طباطبایی گفت: نژاد در شاهنامه، یک بحث بیولوژیکی نیست. ایران ۲۵۰۰ سال، دارای اقوام گوناگون بوده و رابطه نژاد پرستی اروپایی به هیچ وجه در ایران ظاهر نشده است. رستم که نماد شجاعت و دلاوری ایرانی است در واقع انسانی است، آمیخته از اقوام مختلف این کشور. او از اصل پهلوانی و خِرد و داد، دفاع می نماید و از ظلم و ستم بیزار است.
وی با اشاره به اینکه، دولت را یک ملت ایجاد می کند و حکومت کارگزار دولت و ملت است، بیان کرد: حکومت ها گذرا هستند و این دولت ها هستند که می مانند؛ دولت ایران از زمان هخامنشیان وجود داشته است و این دولت، دولت ملت ایران بوده است.
وظیفه ما دفاع از دولت ملی ایران است
طباطبایی گفت: وظیفه ما در دوران کنونی، دفاع از دولت ملی ایران است و باید گفت چیزی که فراتر از حکومت است، دولت ملی است.
عضو هیئت علمی دانشکده حقوق ابراز کرد: ما در ایران وارد امت اسلامی نشدیم؛ جهان اسلام چون نیازمند جانشینی پیامبر(ص) بود و ما چون با فهم جدید از جانشینی پیامبر(ص) همراه نگشتیم، به طور کلی از امت اسلام خارج شدیم و به همین دلیل نیز، هنوز اعراب ما را به رسمیت نمی شناسند. می بایست بیان کرد که، اساساً ما از ابتدا بیرون بودیم و در واقع، شکاف اصلی در اسلام را ایرانیان ایجاد کردند.
شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است
وی ادامه داد: عرب ها جایی عنوان کرده اند که، عرب، نمی تواند شاهنامه داشته باشد. می بایست بیان کرد که، شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی شود؛ شاهنامه داشت.
طباطبایی با اشاره به این نکته که اعراب نه تنها نمی توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت، افزود: حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است.
وی بیان کرد: مفهوم ایرانشهری و اندیشه ایرانشهری، در واقع کوششی است برای توضیح اینکه ملت ایران، ملت متفاوتی است. منطق ما، متفاوت از منطق امت است و ما ملتی هستیم، با تاریخی خاص و تنوع اقوام و گویش های متفاوت.
این پژوهشگر تاریخ و سیاست ادامه داد: ایران همیشه یک کشور بوده است و کشور نیز، یک ملت واحد است.
طباطبایی گفت: هِگل در سال ۱۸۲۰ میلادی می گوید: «تاریخ جهان با ایران آغاز می شود؛ چون اولین دولت را ایرانیان تشکیل داده اند.» بنا به نظریه هِگل؛ دولت جدید نطفه اش در ایران بسته شده است و سایر کشورها؛ مانند چین و مصر، در آن دوران گرفتار نظام های استبدادیِ مبتنی بر تمایلات یک فرد، بودند. این کشورها وحدتشان؛ کثرتشان را نمی پذیرفت.
وی با اشاره به این نکته که در ایران، آیین برده داری مرسوم نبوده است و کارگران در ایران در ازای کارکردشان؛ مزد دریافت می کردند، افزود: این امر، در مصر باستان دیده نمی شود و اهرام مصر که نماد تمدن مصر هستند، توسط افرادی که تحت سیطره پادشاهان می بودند، بنا شده اند و این افراد، در بدترین شرایط و زیست، زندگی می کردند و از هرگونه حق و حقوقی نیز، بی بهره بودند.
عضو هیئت علمی دانشکده حقوق گفت: دولت جدید، در واقع دولت کثرت ها و اقوام گوناگون است و در ایران، دولت واحد مرکزی، کثرت ها را می پذیرفت و این کثرت ها، در یک رابطه دیالکتیکی، با نظام ها و دولت ها قرار داشتند.
طباطبایی خاطر نشان کرد: ما دارای یک وحدت ملی بوده و هستیم و فهم این منطق، مسئله اساسی کنونی ما است. می بایست این موضوع، مسئله اصلی دانشگاه های ما باشد. دانشگاه های دیگر نقاط جهان، به علت رابطه ای که بین علم خویش و علم جهانی ایجاد کرده اند؛ دانشگاه ملی شده اند؛ ما نیز می بایست در همین مسیر گام برداریم.