فرهنگ امروز/ روزبه رهنما : گذر روزگار گاه دگرگونیهایی در زندگی اجتماعی مردمان یک سرزمین پدید میآورد که باور آن سخت مینمایاند. شاید اگر فیلمی کوتاه از میزان دگرگونیهای زندگی ایرانیان در یک سده اخیر وجود داشته باشد که بتوان به تماشا نشست، قطعا نگاه بیننده، جز با شگفتی درهم نخواهد آمیخت. بسیاری از این دگرگونیها، زندگی را به سوی آسودگی راه نمایاندهاند. پیشرفتها در حوزههای گوناگون از آن دستهاند. بسیاری از فناوریهایی که در زندگی روزمره مردمان پدیدار شدهاند، آسایشی برایشان به ارمغان آوردهاند. در برابر، اما برخی دگرگونیها آزاردهنده بودهاند. این وضع را در حوزه پزشکی به تماشا میتوان نشست؛ نه اینکه پیشرفتهای این حوزه چنین رنگی داشته باشند، که البته ترقی این علم، بسیار به یاری انسانها آمده و در ایران نیز جز این نبوده است. آنچه در این زمینه آزاردهنده بوده، تغییری به شمار میآید که در پیوند میان پزشک و بیمار پدید آمده و این حرفه دیرینه فرهنگ ایران را از دایره کاری اخلاقی به شغلی با ویژگی درآمدزایی بدل ساخته است. بسیار دراینباره در ایران کنونی روایت کرده و نوشتهاند. چنین وضعیتی، ما را به تاریخ میبرد تا براساس روایتهای تاریخی دریابیم گذشتگان در این حوزه مشخص چگونه رفتار میکردهاند. قطار تاریخ، ما را به راهروهای تودرتوی یک سده گذشته میبرد.
این حرفه در تاریخ ایران سودآور نبوده است
اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران عصر قاجار در کتاب «سفرنامهها و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران، ایران امروز» با اشاره به وضع پزشکی قدیم ایران، آن را کاری برمیشمرد که از حوزه انتفاع و درآمدزایی به دور بوده است «طبابت در ایران حرفه سودآوری محسوب نمیشود». او سپس به وضع طبیبان در ایران عصر قاجار چنین اشاره میکند «در خانههای اعیان و اشراف، طبیب در حقیقت نوکر مورد اعتمادی است و به شخص ارباب وابسته است، حقالقدم وی نیز از چند خروار غله در سال تجاوز نمیکند. عده کمی از آنان در دانشکدههای اروپا تحصیل کردهاند. تحصیل مرتب علوم پزشکی در ایران، جز در مدرسه دارالفنون تهران، در جای دیگر امکانپذیر نیست».
این سیاح فرانسوی فرآیند آموزش طب سنتی را در ایران چنین توصیف میکند «تعداد بیشماری از طبیبان تجربی کنونی، دانش و معلومات سنتیشان را از پدران خود، که از دوران «گالین» [امپراتور روم] و ابنسینا، سینهبهسینه و نسلبهنسل به دیگری منتقل شده، آموختهاند». او با اشاره به حضور پزشکانی مستقل در شهرها که توانستهاند مطبهایی برای خود دستوپا کنند، تصویری ارایه میکند که نشان میدهد حرفه طبابت در گذشته ایران، دستیابی به ثروت را اساسا در نظر نداشته است؛ آنجا که مینویسد پزشکان یادشده «وضع مالی چندان روبهراهی ندارند».
هزینههای طبابت آن پزشکان چگونه تامین میشد؛ اوژن اوبن دراینباره مینویسد «همه علاقه دارند به جای پول به طبیب معالج خود، هرازگاهی شال یا قالی هدیه دهند. به این جهت پزشکان ایرانی ناچارند به سود ناچیزی که از راه تهیه و فروش دارو برایشان عاید میشود، بسازند».
طبیب خجالت میکشید مطالبه کند
شاید برای آنکه دریابیم نگاه پزشکان و دیگر افراد جامعه ایران در گذشته، دستکم در دوره قاجار که از آن بیشتر آگاهی داریم، به این حرفه مقدس چگونه بوده است، روایتی جذاب از زبان یک تاریخنگار قاجاری بتواند ذهنیتمان را دراینباره روشن کند. عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه» مینویسد «دادن حقالقدم بطبیب هیچ مرسوم نبود. طبیب میآمد، اگر مریضش میمرد خود خجالت میکشید چیزی مطالبه کند. اگر معالجه میشد، برحسب زیادی و کمی زحمتی که در رفتوآمد بالاسر مریض متحمل شده بود، حقالعلاجی برای او میفرستادند، البته توانایی مریض هم در کمیت این حقالعلاج مداخله داشت. بسا اتفاق میافتاد نصف شب دنبال دکترچهای که نزدیک خانه مریض بود میفرستادند، بدبخت را زحمت میدادند، میآمد، دستوراتی میداد فردا صبح بزرگترهای خانواده که میشنیدند، این دکترچه را نمیپسندیدند، دنبال حکیمباشی دیگری میرفتند، این زحمت آقای دکتر هدر رفته بود. معهذا اگر دفعه دیگری باز هم از همین خانه پی دکتر میآمدند، از رفتن سر مریض مضایقه نمیکرد، زیرا امیدوار بود بواسطه معالجه مریض سرشناس شود و شهرت حاصل کند».
مستوفی نیز به توافقی نانوشته در میان ایرانیان اشاره میکند که در زمینه حقالعلاج طبیبان داشتهاند «اکثر برای اطباء، پارچه نابریده مثل برک و شال کرمانی یا اگر مریض خیلی اعیان و خدمتی که حکیمباشی انجام کرده بود اهمیت داشت، شال کشمیری میفرستادند. بیشتر اعیان، طبیب خاص برای خانواده خود داشتند که تمام مراجعات خانه اعم از آقا و خانم و نوکر و خدمتکار باو بود. آقای خانه هرچندی یکبار پول یا هدیهای برای حکیمباشی میفرستاد ولی هیچوقت قرار قبلی که آقا چه باید در سال بدهد و طبیب چه اشخاصی را باید معاینه و معالجه کند در کار نبود».
چه چیز موجب میشد چنین وضعیتی شکل بگیرد؛ این تاریخنگار خوشنام قاجاری برایمان در این زمینه توصیفی دارد «طرفین حق و حسابدان و باگذشت بودند، هیچوقت اختلافی در میان نمیآمد و اگر آقای خانه مدتی حکیمباشی را فراموش میکرد، یک اشاره طبیب ب[ه] یکی از رجوعکنندگان خانواده موجب تذکار و کار حل میشد. طبیب هم در مطب خود حقالمعاینه معینی نداشت و گاهی مریضها پنجشاهی دهشاهی لای نسخه روز قبل میپیچیدند و تقدیم میکردند ولی حکیمباشیها نظری به آن نداشتند و از فقرا هیچ چیزی مطالبه نمیکردند، مطب نشستن برای حق معاینه گرفتن نبود بلکه برای حلال کردن درآمدهای دیگر و به منزله زکوه وجوهی بود که از اعیان میگرفتند، ضمنا مکتب عمل هم بود».
«نیاز»ی که «ناز» در پی نداشت
این روایتهای تاریخی به گونهای جذاب و گویا وضع پزشکی و رعایت اخلاق در آن را در گذشته ایران بیان میدارد. اینکه گذشتگان ایرانیان، طب را شغل نمیپنداشتند و پیش از درآمدهای به دستآمده از این حرفه، آنچه برایشان اهمیت داشت، سلامت بیماری بود که به آنان نیازمند بود. «این «نیاز» اما موجب نمیشد «ناز»ی پدید آید که برآوردن آن، تنها با پول ممکن باشد؛ اخلاق، معیار پیوند میان بیمار و طبیب به شمار میآمد. چه خوش، روزگاری که اخلاق، سنجه پزشکی بود... .»
منبع: شهروند