به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سند تحوّل بنیادین آموزش و پرورش در برنامۀ زاویۀ این هفته مورد نقد و بررسی قرار گرفت. کارشناسان این هفته مقصود فراستخواه (هیئت علمی مؤسسۀ پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی) و محمد حسنی (دانشیار و معاون پژوهشکدۀ برنامه ریزی درسی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش) بودند.
صلواتی مجری کارشناس برنامه ابتدا از فراستخواه پرسید: سند صرفاً جنبۀ تئوریک دارد یا ناظر به اجرا هم هست؟
فراستخواه پاسخ داد: انتظار میرود سند یک بستۀ سیاستی باشد و در تحلیل هر بستۀ سیاسی چهار امر لازم است:
۱- این سند که سرنوشت عمومی را تحت شعاع قرار میدهد توسط چه کسی یا کسانی و چگونه تدوین شده است؟
۲- این سند انگشت روی کدام دردها و موضوعات خود گذاشته و ارزشی متنی آن چیست؟
۳- چگونه اجرایی خواهد شد؟
۴- عملکردی که از خود باقی خواهد گذاشت چیست؟
سپس ادامه داد: این سند بوروکراتیک تنظیم شده نه دموکرتیک و بسیار دولت زده است و بسیار متمرکز تولید شده و به متخصصین و ذینفعان مثلاً معلمان و یا به متفکران و نهادهای مستقل و سازمانهای غیردولتی و انجمن معلمان و نهادهای حرفهای تخصصی و غیره مراجعه نکرده و در همان دالانهای دولتی و شبه دولتی باقی مانده و سوای اینها توسط نهادی تصویب شده که حتی نمیتوان آن را استیضاح کرد یا مردم در جامعه نمیتوانند در موردش حرفی بزنند. درحالیکه این سند بخش زیادی از جامعه را با توجه به جمعیت ۱۶و نیم میلیونی دانش آموزان تحت تاثیر قرار میدهد و منافع و مضارّ آنها وابسته به این سند است که بسیار دولت زده است.
حسنی که به دلیل ترافیک نتوانست در استودیو حاضر شود و تلفنی با برنامه در ارتباط بود در پاسخ به سوال اول گفت: سندی که توسط یک نهاد حاکمیتی تنظیم شده نمیتواند تنها توسط نهادهای پژوهشی تولید شود و حتماً باید از یک نهاد حاکمیتی بیرون بیاید و بعد توسط آنها به قانون تبدیل شود تا بتواند اجرایی شود. اما دربارۀ فرایند تولید سند باید گفت که خود آقای فراستخواه در کمیتۀ مطالعات بیرونی سند حاضر بودند و در این کمیته حدوداً پانصد نفر پژوهشگر حضور داشتند و کمیتههای دیگر از جمله کمیتههای استانی هم بودند که مطالعات خود را به صورت گزارش ارائه میدادند و همۀ اینها بررسی شد. اما بعد از این مطالعات مبنایی، سند برای تبدیل به یک سند استراتژیک وارد کمیتههای دیگری شد و تصویبش طولانی شد و نخبگان ملی هم تأثیرگذار بودند و به هرحال نقش حاکمیت در سند زیاد بود ولی چاره هم نبود چون آموزش و پرورش حاکمیتی است. البته شاید مثلاً در بخش اعتباربخشی خوب بود از اساتید دیگر استفاده میشد ولی نشد. سند اشکالات دارد و حاکمیتی است اما در تولید مبانی نظری آن پژوهشگران دخالت داشتند.
صلواتی به سراغ سوال دوم رفت و از فراستخواه پرسید: بعد از حدود ۵ الی ۶ سال از رونمایی سند هنوز شاهد اجرای تمام عیار سند نیستیم. مشکل کجاست؟ در عزم مسئولان است؟ یا محتوای سند؟ یا عدم طراحی مناسب مکانیسمهای اجرای آرمانهای سند؟
فراستخواه پاسخ داد: سند آشفتگی متنی دارد و ساختار واژگانی بسیار مشوّش و تورّم لغوی زیاد است و بسیار متعارض و واگراست و انواع واژگان بدون انسجام و با محتویاتی پریشان در ظرفی نسبتاً شکسته ریخته شده است. مثلاً در بحث چشم انداز ۳۰ بند هست که حدوداً ۱۰۰ تا مفهوم دارد که در دنیا چنین چیزی بیسابقه است، و از ولایتمداری شروع کرده تا کارآفرینی و نشاط، درحالیکه چیزهایی مثل حقوق شهروندی و انسانی یا منزلت معلمان یا عدالت و مانند آن لحاظ نشده است و ما در سند فقط ارکان را میبینیم نه جامعه را و دموکراسی و حقوق انسانی و نگاه جدید به دنیا و برابری و نوآوری و خلاقیّت و غیره در سند نیست و اگر هم باشد بسیار مشوّش است و در این سند فلسفۀ تعلیم و تربیت کارآمد دیده نمیشود.
ما حدود ۱۶۰-۱۷۰ سال پیش دارالفنون داشتیم و ۱۳۰ سال پیش جنبش نوین آموزش توسط امثال رشدیه بنیان گذاشته شد و ۱۱۰ سال پیش در کنار قانون اساسی مشروطه قانون معارف داشتیم شامل مسائلی همچون حقوق انسانی و شهروندی و اهمیت یادگیری، ولی در سند که متکفّل یادگیری است فلسفۀ آموزش خاصی نمیبینیم. نتیجۀ تلاشهای گذشتگان آموزش و پرورش مدرن بود بخصوص در مشروطه معطوف به تجدد و پیشرفت و توسعه بود و علیرغم دولتی بودن آموزش اما ایدئولوژی دولت مدرنیزاسیون بود. مثلاً احمد بیرشک بر اساس چنین فلسفۀ تعلیم و تربیتی بود که مدارس هدف (هنر ـ دانش ـ فرهنگ) را تأسیس کرد، ولی این فلسفه در سند مغشوش است و نگاه شهروندی ندارد و کلماتی مشوّش را بیان کرده است.
صلواتی از حسنی پرسید: مشکل کجاست که سند اجرایی نشده یا شده و ما بیخبریم؟
حسنی پاسخ داد: نقد سنگین آقای فراستخواه قابل تشکر است و نقد عامل اصلاح است اما این تشویشها در ابتدای سند شاید باشد اما در مبانی نظری که من با دیگران دوستان دخالت داشتیم خیلی نقدها وارد نیست. البته سند در دولت نهم دهم آماده شد و شاید تمایلات آن دولت منعکس شده اما حدود شصت الی هفتاد درصد آن کارآمدی دارند و عالی هستند. ما بحث مدرسه را در مبانی وارد کردیم اما فلسفۀ بومی نداشتیم و لذا باید چهارچوب نظری تولید میکردیم و این کار را کردیم و حتی مفاهیمی همچون عدالت و مدل عدالت آموزشی که در سند آوردهایم با نمونههای موجود در دنیا قابل مقایسه است و آموزش و پرورش حقمدار را بسط دادیم و البته به زعم خیلیها سند آرمانی است اما به نظر من شاید تا ۳۰درصد آرمانی است و بقیۀ سند کاربردی است. از جمله ۱۳۰ راهکار ملموس دارد. با این حال نقد خود من به سند زیاد است و چون مصوّب قانونی است از آن دفاع میکنم والا در موسم نقد سند از آقای فراستخواه واقعگراتر نقد خواهم کرد و به مشکلاتش هم اشراف بیشتری دارم.
در ادامه صلواتی از فراستخواه پرسید: مخاطب سند کیست؟ دانش آموز مسلمان؟ دانش آموز متدیّن؟ شهروند ایرانی؟ یا نه مخاطبانی با هستههای متکثر که همۀ طیفها و سلایق ایرانی را شامل است؟ سند میخواهد چه انسانی بسازد؟
فراستخواه: التقاط و تشویش متنی سند خیلی مهم است چون ایدئولوژی دولتی بر آن حاکم است و روایتی از اسلام و مبانی فرهنگی دینی را بر اساس روایتی دولتی و بر اساس یک جناح مشخص بیان کرده است.
صلواتی: شما و جناب حسنی بحث را خیلی کلان مطرح کردید و مثلاً همین ایدئولوژیک و دولتی بودن سند را مشخصاً بفرمایید در کجای سند قابل مشاهده است؟
فراستخواه: مثلاً در بخشی از سند با عنوان برنامه ریزی و نظام اجرایی و ارکان چیزی به نام مدرسه وجود ندارد و هدف سند در این بخش دادن اختیار به مدرسه یا معلمان یا توانمندسازی آنها نیست. مدار آموزش و پرورش مدرسه و معلم و خانواده است و نیز دانش آموزان و متخصصین و نهادهای حرفهای و در سند اینها لحاظ نشده، زیرا اساساً پرسشهای غلطی کرده که باعث شده پاسخهای غلطی هم دریافت کند. در این سند حقوق و منزلت و حرفهایگری معلمی و استقلال آموزشی و توانمندسازی و اهمیت مدرسه و دانش آموز مورد توجه قرار نگرفته و در حالیکه آموزش و پرورش وظیفۀ عمومی جامعه است و باید ارزشهای عمومی تولید کند و خصوصی نیست که بر اساس انتفاع و ارزشهای خصوصی بچرخد، این سند دولتی تنظیم شده و مظلمهای ایجاد کرده که عامل نارضایتی مردم است و با تعابیری مثل حیات طیبه یا مبنای نظام معیار اسلامی نمیتواند مشکلات مردم را پاسخگو باشد، ضمن اینکه روایتاش از اسلام روایتی دولتی است و لذا میتوان هر چیزی را به نام اسلام تصویب کرد و همین باعث ناکارآمدی سند شده است.
صلواتی: حیات طیبه واژۀ قرآنی است. اشکالش کجاست؟
فراستخواه: کلّی است. باید عملاً مشخص شود با حیات طیبه چگونه میتوان عقلانیت را اجرا کرد یا با تحوّلات دنیای جدید سازگاری ایجاد کرد و مهارتهای لازم برای زیستن در دنیای جدید را نشان داد؟!
در ادامۀ گفتگو صلواتی مجدداً با حسنی ارتباط گرفت و پرسید: چرا این سند اجرا نشد؟
حسنی در پاسخ ابتدا گفتۀ فراستخواه در باب ایدئولوژیک بودن سند را نقد کرد و گفت: همۀ اسناد همۀ کشورها ایدئولوژیک هستند که مثلاً لیبرالیسم یا چیزهای دیگر است. مثلاً ایدئولوژی ترکیه لائیک یا مالزی شامل فلسفۀ خاصی است که خودشان تولید کردهاند. لذا ایدئولوژیک بودن اشکال نیست و اسلامی بودن هم ایدئولوژی بومی ماست و مثلاً ما که نمیتوانیم برای آموزش و پرورش خود مثلاً از پراگماتیسم استفاده بکنیم! بهرحال روایتی از اسلام که مقبول قرن بیست و یکم هم باشد مورد نظر است.
صلواتی به سوال یکی از بینندگان برنامه اشاره و پرسید: مگر از یک سند چقدر میتوان انتظار داشت؟
حسنی پاسخ داد: بله نکتۀ مهمی است و ما سند را خیلی دست بالا گرفتیم و زیادی آرمانی شده ولی درجات زمینی آن هم زیاد است و مثلاً افزایش نقش مدرسه بعنوان یکی از کانونهای پیشرفت محلی بویژه در ابعاد فرهنگی و اجتماعی از بندهای سند است و خب این اشکالش کجاست؟ یا بحث افزایش مشارکت معلمان و دانش آموزان در نظام تعلیم و تربیت که در سند آمده و راهکارهایی هم برای آن ارائه شده از جمله حرفهای شدن شغل معلمی و ارتقای جایگاه و منزلت اجتماعی او، که صلواتی اشاره کرد: پس از نظر شما هم مدرسه هم معلم در سند دیده شدهاند.
اما فراستخواه از حسنی پرسید: در کجا در ارکان سند مدرسه دیده شده؟ ما خود را قیّم جامعه دانسته و سپس نقشی هم به بقیه دادهایم. آیا در آموزش و پرورش انجمن اولیا و مربیان و انجمن معلمان و مدرسه بعنوان رکن تعریف شده؟ اگر هم باشد بسیار مشوّش است و قابل اجرا نیست و همچنان قابل بازخواست است.
حسنی پاسخ داد: اولاً بازه سند تا سال ۱۴۰۴ است و اگر قرار باشد به سمت استقلال مدرسه و خانواده پیش برویم، ناگهانی ممکن نیست و اتفاقاً حرکت آنی برخلاف واقعیت جامعه است و باید ابتدا برای افزایش نقش خانوادهها، سواد تربیتی آنها را افزایش داد تا بتوانند بعداً مشارکت کنند و در بخش مبانی سند به نقش خانواده اشاره شده و اصلاً خانواده رکن اصلی است و باید در این بازۀ مشخص مدرسه را برای مسئولیت رکن بودن آماده کنیم.
البته مشکل اصلی سند این است که سند مشارکت بین بخشی است ولی متأسفانه تمام فشارها درون خود آموزش و پرورش است و حتی بسیاری از تصمیمات بیرونی مانع بزرگ سند است، مثلاً در سند بر حرفهای شدن معلمی تأکید شده اما مجلس طرح استخدام ۱۲۱هزار آموزشیار نهضت که در حد یک معلم حرفهای نیستند را تصویب کرده که خودش مانع بزرگ اجرای این هدف سند شده، لذا اول باید توافقات بین بخشی ایجاد شود و یا مثلاً خود همین رسانۀ ملی در تبیین سند هیچ کمکی نکرد و ما همچنان با مشکل تبیین سند برای معلمان مواجه هستیم.
لذا باید از امکانات جدید استفاده کرد و نقدهای دلسوزانۀ آقای فراستخواه قابل تقدیر است اما اگر همین سند با حداقل امکانات موجود اجرایی شود در استقلال مدارس و خانواده و معلمان نقش مهمی خواهد داشت، و اگر مجلس و رسانه و نهادهای دیگر کمک کنند تا شصت درصد سند عملیاتی خواهد بود و این زمینه را برای ایجاد نسخۀ به روزتر و کم اشکالتر از سند هموار خواهد کرد.
صلواتی سوال بعدی را از فراستخواه پرسید و گفت: تجربۀ دیگر کشورها در خصوص سند چیست؟ فلسفه یا مرامنامۀ خاصی دارند و در اسناد خود دنبال اتفاقات خوب هستند؟
فراستخواه پاسخ داد: مشکل کشور ما گسست است. ما چند دهه تعلیم و تربیت معطوف به پیشرفت و عقلانیت و تحوّل و تجدد داشتیم که همه را کنار گذاشتیم و آموزش و پرورش کنونی میخواهد بچهها را ظاهرگرا و مناسکگرا و مطیع بار آورد و این گسست اشکال دارد. ما اصلاحات آموزشی را با ژاپن شروع کردیم و آموزش آنها شد معطوف به کار و پیشرفت و رقابت و هدفشان مشخص و قابل اندازهگیری و ارزیابی بود و اختیار و خلاقیت را به معلم و دانش آموز سپردند نه دالانهای دولتی و یا در آمریکا مبتنی بر پراگماتیسم و حل مسئله بود. ولی ما آموزش و پرورش قبلی خود را به خاطر مدرنیزاسیون منکوب کردیم و گفتیم میخواهیم اسلامیسازی کنیم و به نام اسلامیسازی دولتی سازی کردیم و فقط دستورها و محدودیتها اضافه شد و مسئله این است که بله ایدئولوژی بازار یا لیبرالیسم هم داریم اما ایدئولوژی وقتی دولتی شود دولت همه چیز از جمله آموزش و پرورش را تصاحب میکند درحالیکه آموزش و پرورش مربوط به جامعه است و متخصصین و متفکرین و نهادهای مدنی و مدرسین و مدارس و غیره. دولت وقتی بعنوان گفتمان رسمی جهان اجتماعی آموزش را تصاحب کند شروع میکند آشکار یا پنهان کنارهگذاری میکند، مثلاً تابوی آبجکت (عینی) درست میکند و برخی چیزها را ممنوع و حرف زدن در موردش را ممنوع میکند مثلاً همین بحث جنسیت که به دلیل همین تابوها در سند ۲۰۳۰ بسیار نقد شد و یا در درس تاریخ خیلی چیزها حذف میشود یا اضافه میشود. لذا گفتمانها اغلب دوتاییهایی دارند که با ایجاد جنگ زرگری به طرد و تقسیم میپردازند، مثلاٌ یکی از این دوگانههای آموزش و پروش ما عبارت از دوگانۀ جهانی ـ بومی یا بومی ـ غربی است، یعنی ما میخواهیم بومی بشویم در برابر جهان و یعنی به تمام تجارب عرفی و عقلی بشری پشت پا بزنیم و این نکات باعث فراموشی تعلیم و تربیت ما شده است.
صلواتی پرسید: مگر در همین ژاپن یا مالزی ایدئولوژی آنها دولتی نیست؟
فراستخواه گفت: نه
حسنی وارد بحث شد و ادامه داد: اتفاقاً لازم است به مبانی نظری برگردیم و انتقاد مبتنی بر دولتی بودن آموزش و پرورش بجاست.
ارکان نظام آموزش عبارت است از: حاکمیت، خانواده، نهادهای مدنی و غیردولتی و رسانه.
فراستخواه گفت: اینها در سند نیامده است.
حسنی پاسخ داد: سند که از ارکان بحث نمیکند، بلکه میگوید نقش خانواده یا مدرسه باید افزایش یابد.
و این مباحث و همچنین بحث حرفهای شدن تربیت معلم از دلالتهای فلسفی سند است و مدل مبانی عدالت و مبانی حقوقی یا بحث کرامت دانش آموزان در بحث آزادی دانش آموز که در مبانی نظری سند آمده و خیلی از انتقادات شما در مبانی نظری پاسخ داده شده و بنابراین وارد نیست اما شاید به نحو درست در سند وارد نشده است.
صلواتی پرسید: شما خودتان در مبانی نظری سند دخالت داشتید پس چرا انتقاد میکنید؟
حسنی پاسخ داد: من به سند نقد دارم و از مبانی دفاع میکنم. رابطۀ مدلی که در سند طراحی شده با مدلهای جهانی رقابتی است نه جدایی و حتی قابل عرضه به دیگر کشورها است یعنی تا این حد مترقّی نوشته شده و مبانی فلسفۀ اسلامی یا تفسیر قرآن که در مبانی نظری بکار رفته با اسناد رسمی بین المللی تلفیق و مبانی حقوقی برای خانواده یا دانش آموز یا جایگاه دولت و حق و حقوق اینها تعیین شده و این مبانی فلسفی قابل دفاع است و نقدهای فراستخواه عموماً مبتنی بر پست مدرن است و ما نمیتوانیم پست مدرن را مبنای فلسفی خود قرار دهیم.
سپس صلواتی پرسید: آیا در این سند تجارب بشری مورد استفاده قرار نگرفته و طرد شده است؟
حسنی: نه چنین نیست.
صلواتی: مبانی فلسفی سند چیست؟
حسنی: فلسفۀ اسلامی؟
صلواتی: ناظر به کدام بخش فلسفۀ اسلامی؟
حسنی: فلسفۀ خاصی مدنظر نبوده و یک برداشت ترکیبی و سازوار از فلسفۀ اسلامی و دیدگاههای معاصر همچون دیدگاه علامه طباطبایی و دیگران است.
فراستخواه در ادامۀ بحث مجدداً با تأکید بر مواضع انتقادی خود در قبال سند گفت: این سند برای تحوّل نیامده و راه حل مسائل و دردهای جامعۀ ما نیست و نه میتواند تحوّل دهد نه اصلاح کند و فقط هزینهها را زیاد میکند و مثلاً در برنامۀ ششم احکام مشخصی برای آموزش بود که میشد به دولت تحمیل کرد اما وجود این سند مانع آن شده است در حالیکه خودش هم قابلیت اجرایی ندارد.
سپس فراستخواه آماری از رتبۀ بد و پایین نظام آموزشی ایران در سطح جهانی ارائه داد از جمله نمرۀ ۷/۱ از ۷ نمره در توانایی جذب استعداد بر اساس گزارش سرمایۀ انسانی در ۲۰۱۶-۲۰۱۷ و رتبۀ ۹۵ یا این حدود از ۱۲۴ کشور در دنیا در کیفیت آموزش و شاخص دانش آموز و معلم در سطح ملی که ۲۷ است درحالیکه در کشورهای توسعه یافته ۱۴ است و نیز شاخص نابرابرای آموزشی که ۴/۳۷ است و در کشورهای موفق ۷ است. لذا فراستخواه با این سوال به سخنان خود پایان داد: آیا این سند برای این نابرابریها و حقوق حرفهای معلمان و شهروندان ذی نفع چه راه حل اجرایی دارد؟
حسنی نیز بعنوان حسن ختام سخنان خود ضمن دفاع از سند گفت: مشکل بزرگ سند در اجرا است و تا میزان هفتاد درصد این سند قابل دفاع میباشد.