به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ انتظار به پایان رسید و ژان ماری گوستاو لوکلزیو و پاتریک مودیانو که هر یک جایزه ادبی نوبل را دریافت کردهاند در ماه اکتبر جدیدترین رمانهایشان را وارد بازار کردند.
لوکلزیو که کمتر میتوان پذیرفت ۷۷ سال داشته باشد، گرچه حضوری نادر در مجامع فرهنگی دارد اما دست از عقایدش برنمیدارد و برای مثال همیشه با برتریجویی غرب مخالفت دارد و به مسایلی چون محرومیت و محیط زیست توجه خاص دارد.
لوکلزیو که در نیس و در خانوادهای مهاجر از موریتانی به دنیا آمده، در مکزیک، آمریکا و آسیا هم زندگی کرده است.
پاتریک مودیانوبا شرمگینی ذاتی و افسون تند و تیزش شناخته میشود. حضور در مجامع عمومی برای او یک رنج واقعی است و این را میتوان از چهرهاش در چنین وضعیتی دریافت. او در بولونی بیلانکورت متولد شده و ۷۲ ساله است و هرگز ساکن پاریس نبوده است.
اگر لوکلزیو به کشف جهان میپردازد، مودیانو به بررسی محله خود توجه نشان میدهد
تصویر جهان در ذهن لوکلزیو خلق می شود و او جهان را در آغوش میگیرد. سال ۲۰۰۸ جایزه نوبل به او به عنوان «نویسنده بدعتها، ماجراهای شاعرانه، و هیجانات جسمانی» تعلق گرفت.
او در «بیابان»، «روزی که بومون با درد خویش آشنا شد»، «تب»، «دادخواست»، «آفریقایی»، «موندو» و «ماهی طلایی» مخاطبان را به رویایی روزانه فرامیخواند وافسانهها و اسطورههای جهان را کشف میکند. نوشتههای رنگارنگ او با سبکی شاعرانه از تاریخ چند فرهنگی خانوادهاش تغذیه میشود.
از سوی دیگر پاتریک مودیانو هرگز سعی نکرده است در خیابانهای پاریس و ارواحی که در آنجا در بند هستند، گرفتار شود. اوهمیشه در حال بازسازی سرنوشت شخصیتهای از دست رفته است و این قهرمانهای کاغذی را ، مثل «خیابان بوتیکهای تاریک» یا «محله گمشده» تصویر میکند.
نوشتههای او ساده و زیباست؛ نوشتههایی که میتوانند از هیچ الهام بگیرند و جلو بروند؛ از نوشته روی یک قطعه کاغذ با قلمی آبی، از یک تکه روزنامه یا یک کتابچه تلفن. نویسنده «برای تو» که در محلههای مجاور گم شده است، آثاری جهانی خلق می کند.
سال ۲۰۱۴ جایزه نوبل به مودیانو برای «هنر احضار خاطره» تعلق گرفت.
لوکلزیو بارها به موریتانی بازگشته است و مویانو بارها به دهه ۱۹۶۰
رمان قبلی لوکلزیو سال ۲۰۰۸ با نام «احکام گرسنگی» منتشر شده بود و او از آن زمان تنها به انتشار مقالهها اکتفا کرده بود.
اکنون این نویسنده با جدیدترین رمانش «آلما» به محلههای موریتانی باز میگردد. قهرمانانی از این کتاب زیبا و متعهد از خانوادهای برجسته بیرون میآیند؛ یک تبعیدی، و دیگری کسی که در سرزمین خودش گم شدهاست. اطراف شخصیتهای متعدد، موریس در گذشته خود غرق است، جنگلهای او، گونههای ناپدید شده، زخمهای شرمآور او مثل بردگی...
در «آلما» راوی فردی به نام جرمی فالسن به موریتانی سفر میکند تا درباره ارتباط خانوادهاش با بردگی اطلاعاتی کسب کند. اومیگوید: من در این کشور متولد نشدهام. اینجا بزرگ هم نشدهام. تقریبا هیچ از این سرزمین نمیدانم وهنوز آن را حس میکنم. قدرت این زندگی، و نوعی بار که حس میکنم همیشه روی دوش من سنگینی کرده است.
«آلما» که از نام یک خانواده قدیمی محلی گرفته شده به کشف این جزیره، حقیقت، و تاریخ جریمیا میپردازد که صدایش با اسرار اطرافش در هم آمیخته میشود.
در کتاب مودیانو با عنوان «خاطرات در خواب» او همه طرحهایی را که ما نمیبینیم، فرامیخواند؛ شاهدان ناپدید شده از نزدیک ما، و همه مردم فراموش شده را. آنهایی که از سطح برمیخیزند؛ همه مردمی که در خم یک خیابان غرق شدهاند... راوی یک زن از میان این آدمها را در طول دو دهه به یاد دارد و نگرانی و اضطراب تا بیست سال آینده همراهش میماند، تا وقتی او را دوباره ملاقات کند...این شگفت انگیزاست.
این کتاب ۲۶ اکتبر توسط گالیمار منتشر شده است. این اولین رمان نویسنده پس از دریافت جایزه ادبی نوبل در سال ۲۰۱۴ است. همزمان با این رمان در همان روز نمایشنامهای با عنوان «آغازهای ما در زندگی» با الهام از «مرغ دریایی» چخوف منتشر شد.