به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ابتکار؛ جواهر لعل نهرو در دورانی که زندانی است نامههایی برای دخترش (ایندیرا) مینویسد که مجموعه آنها کتابی میشود به نام «نگاهی به تاریخ جهان» در این قسمت نامه او در مورد ایران آورده شده است:
اکنون، به ایران، به سرزمینی که گفته میشود روحش به هند آمده و در بنای تاج محل کالبد و جسم متناسبی برای خود یافته است برویم.
هنر ایرانی سنن درخشان و نمایانی دارد. این سنتها در مدت بیش از ۲۰۰۰ سال بعد از زمان آشوریها تاکنون ادامه یافته است. در ایران در حکومتها، در سلسلههای پادشاهان و در مذهب تغییراتی روی داده است. سرزمین این کشور زیر تسلط حکمرانان و پادشاهان خودی و بیگانه قرار گرفته، اسلام به آن کشور راه یافته و بسیاری چیزها را منقلب ساخته است و معهذا سنن هنری ایران همچنان مداومت داشته است.
بدیهی است که هنر ایران در طی قرون تغییر و تکامل هم یافته است. گفته میشود که این مداومت و استقامت هنر ایرانی با خاک و طبیعت و مناظر ایران بستگی دارد.
کورش و داریوش و خشایارشاه اسامی بعضی از این «پادشاهان بزرگ» میباشد. سلسله این پادشاهان «هخامنشیان» نامیده میشود. این سلسه مدت ۲۲۰ سال حکومت کردند تا اینکه اسکندر مقدونی به آسیا آمد و به حکومت آنها پایان داد.
در قرن سوم میلادی یک نوع احیا و رنسانس در ایران صورت گرفت و سلسله تازهای به قدرت رسید. این سلسله تازه خاندان ساسانیان بود که یک ناسیونالیسم شدید و متجاوز داشت و مدعی بود که جانشین پادشاهان هخامنشی میباشد. ساسانیان در اواخر دوران سلطنت ممتدشان ضعیف شدند و ایران دچار وضع بدی شده بود. پس از جنگهای دراز با امپراطوری بیزانس این هر دو کشور خسته و فرسوده شده بودند و برای ارتشهای عرب که از حدت و حرارت یک اعتقاد و ایمان تازه سرشار بودند هیچ اشکالی نداشت که ایران را مسخر سازند.
اسلام به سرعت در ایران انتشار یافشت و جای مذهب زردشتی را گرفت و آیین زردشت عاقبت مجبور شد به هند پناهنده شود. اما ایرانیها حتی در اسلام راه مخصوصی برای خود در پیش گرفتند. در اسلام شکافی به وجود آمد و دو فرقه مجزا از یکدیگر یعنی شیعی و سنی، پیدا شدند. در ایران اکثریت عظیم مردم شیعی شدند و هنوز هم هستند در حالی که دنیای اسلام در سایر جاها به طور کلی سنی است. اما هرچند که ایران شبیه اعراب نشد و در ملیت عربی تحلیل نرفت، تمدن عرب تاثیری فوقالعاده در آن داشت و اسلام در ایران هم مانند هند یک حیات تازه برای فعالیتهای هنری ایجاد کرد.
خیال میکنم برایت از فردوسی شاعر ایرانی مطالبی گفتهام که در زمان سلطان محمود غزنوی زندگی میکرد. فردوسی به خواهش سلطان محمود حماسه بزرگ ملی ایران را به نام شاهنامه به نظم درآورد. صحنههایی که در این کتاب توصیف شده است همه مربوط به دوران پیش از اسلام است و قسمتی از آن شرح دلاوریهای رستم قهرمان بزرگ میباشد. خود این امر نشان میدهد که چگونه ادبیات و هنر ایران با گذشتههای ملی و سنن باستانی قدیمی، پیوند داشته است. موضوع بسیاری از نقاشیها و مینیاتورهای زیبای ایران از داستانهای شاهنامه اقتباس شده است.
فردوسی در اواخر قرن دهم و هنگام به پایان رسیدن هزاره اول ۹۳۲ تا ۱۰۲۱ زندگی میکرد. کمی بعد از او شاعر و منجم معروف ایرانی عمر خیام نیشابوری در ایران پیدا شد که نامش هم در انگلستان و هم در ایران مشهور است. به دنبال او شیخ سعدی شیرازی آمد که یکی از بزرگترین شاعران ایران است و شاگردان مدارس هند در طی چندین نسل گذشته کتابهای گلستان و بوستان او را میآموختند و در خاطر حفظ میکردند.
فقط میخواهم متوجه شوی که مشعل هنر و فرهنگ ایران در طی قرون متمادی روشن و درخشان بود و پرتو خود را تا ماوراءالنهر در آسیای میانه میتاباند.
لابد به خاطر میآوری که پس از مرگ چنگیزخان امپراطوری پهناور او تقسیم گشت. قسمتی از آن که شامل ایران و حدود آن میشد به هولاکو رسید که پس از آن که دوران ویرانی خود را به پایان رساند یک حکمران مسالمتجو و با مدارا شد و سلسله ایلخانیان را بنیان نهاد.
این ایلخانیان تا مدتی همچنان مذهب قدیمی مغولی و ستایش آسمان را برای خود حفظ کردند اما بعدها اسلام را پذیرفتند. اما چه پیش از قبول اسلام و چه بعد از آن نسبت به مذاهب دیگر با کمال مسالمت و مدارا رفتار میکردند. پسر عموهای آنها در چین خاقان کبیر لقب داشتند و اعضای خانواده ایشان بودایی شده بودند و میان این دو خانواده روابط بسیار نزدیک برقرار بود. حتی از چین و از راه دور و دراز به خواستگاری عروس به ایران میآمدند.
این دوران یک صدساله حکومت تیموریان به اندازهای از نظر نهضتهای ادبی و هنری باارزش است که به نام دوران «رنسانس تیموریان» مشهور شده است. در ادبیات ایران توسعه و تکاملی به وجود آمد و مقادیر زیادی تابلوهای نقاشی زیبا ساخته شد. «بهزاد» نقاش بزرگ استاد و پیشوای یک مکتب نقاشی بود.
در اوایل قرن شانزدهم ناسیونالیسم ایرانی پیروز شد و تیموریان به طور قاطع از ایران رانده شدند. یک سلسله ملی به نام صفویان بر تخت نشست. دومین پادشاه همین سلسله شاه طهماسب اول بود که به همایون پادشاه مغول هند که در برابر شورش شیرخان، گریخته بود پناه داد.
معماری، ادبیات و نقاشی در روی دیوار به صورت مینیاتور، قالیبافی، ساختن ظروف چینی ظریف و عالی و کاشیسازی در این دوران عصر طلایی هنر ایران رونق و شکفتگی بسیار داشت. بعضی از نقاشیهای دیواری و مینیاتورهای این زمان زیبایی حیرتانگیزی دارند.
روح قدیمی هنر ایران در ساختمان تاج محل در شهر «اگره» یک اثر جاویدان به وجود آورده است و به همین قرار هنر ایرانی در معماری عثمانی در نواحی دور دست غربی مانند قسطنطنیه اثر میگذاشت و در آنجا ساختمانهای بزرگ و زیبایی ساخته شد که نفوذ ایرانی را منعکس میساخت.