به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ سمپوزیوم چهلمین یادمان علی شریعتی با عنوان «اکنون، ما و شریعتی» که برگزاری آن در تیرماه در حسینیه ارشاد لغو شده بود روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. در هشت پنل و دو میزگرد پایانی این همایش علمی سخنرانان زیادی ازجمله سوسن، سارا و احسان شریعتی، یوسف اباذری، محمدجواد غلامرضاکاشی، حبیبالله پیمان، رضا داوریاردکانی، عباس منوچهری، مقصود فراستخواه و حسین راغفر به واکاوی ابعاد مختلف پروژه «نوشریعتی» به عنوان بدیلی در برابر دو قطب بنیادگرایی بازار و بنیادگرایی مذهبی پرداختند. سوسن شریعتی در این سخنرانی گفت:
قبل از هر چیز باید بر سه موضوع اجماع شود: شریعتی، مسئله و دوران. بحث من متمرکز بر سوژه مورداجماع قرارنگرفته «دوران» است. با این فرض شروع میکنم که دوران ما همچنان دوران شریعتی است. طبیعتا باید توضیح دهم منظور من از دوران چیست. به نظرم مسائل ما همچنان همان مسائل است اما این به معنای درجازدن ما در دوران نیست. دوران به لحاظ اجتماعی، تاریخی و فلسفی قابل مفهومسازی است ولی من از منظر تاریخی حرکت میکنم. برای تعریف مفهوم دوران در تاریخ فلسفه سنتهای مختلفی وجود داشته است. یکی از معانی دوره، دیدن آن به صورت یک تمامیت ارگانیک است که در تغییر و تحول به دوره بعد بدل میشود. این همان بینش هگلی است که شامل تولد، بلوغ و مرگ است. در همین مفهوم از دوره است که فوکویاما پایان تاریخ را اعلام میکند. ولی بینش کانتی دورهها را به عنوان سیستمهای یکدست و یکپارچه در نظر میگیرد و به میزانی که یکدستی تغییر کند دوره هم تغییر خواهد کرد.
تعریف دیگر دوره بر طبق اپیستمههای فوکویی است. در این معنا، دوره سیستمهای مفهومی و همدستی فرهنگی و نظری و درک از انسان و زندگی است. با تغییر دوره دچار گسست تاریخی میشویم. نگاه دیگری هم وجود دارد که دوره را بر اساس یک گرایش تعریف میکند. تنشی که بر اساس عناصر دیروزی با امروزی پدید میآید موجب پدیدآمدن دوره میشود. تعریف پنجم که نزدیکترین تعریف به تعریف شریعتی از دوران است، دوران را به عنوان یک فرایند در نظر میگیرد. در این نگاه دوره سیستم بسته و یکدست نیست بلکه عبارت است از همزیستی لایههای متعدد زمانی و همزیستی ناهمزمانیها و تنش این ناهمزمانیهای متکثر و لابهلا که دورهها را میسازد. بنابراین دوره بر اساس تنش زمانها تعریف میشود. در نگاه برودل که متأثر از همین نگاه به دوره به عنوان فرایند است، دوره نوعی درهمتنیدگی با سه ریتم زمانی مختلف است: زمان کند، آرام و تقریبا بیحرکت فرهنگی و مذهبی و ذهنی، زمان میانمدتتر اجتماعی و اقتصادی که نه به کندی زمان بیحرکت فرهنگی است و نه به سرعت زمان حادثه، سوم زمان کوتاهمدت حادثه یا زمان سیاست است. دوره ترکیبی از این سه زمان است. بر این اساس میتوانیم به این نتیجه برسیم که دورانها سیستمهای بستهای نیستند که بیایند و تمام شوند و بروند.
این نگاه بیشتر بر زمان کند درازمدت فرهنگی و ذهنیت تمرکز دارد. در نتیجه برشهای دوره برشهای دلبخواهانه و انتزاعی است. همین زمان درازمدت کند هم خود یک ریتم درونی دارد که ریتم فرهنگ مردم است و یک ریتم تندتر که ریتم نخبگان است. پس خود این زمان دوریتمی است.
شریعتی در زمان خود از یکسو با زمان ناهمزمان قرن شانزدهمی مواجه بود. در نتیجه تمام بحثهایی که در نقد دینداری میکند را میتوان پاسخ به زمان بومی دستخوش تغییر در نظر گرفت. ولی او یک مسئله جهانی هم دارد. اینکه ما به تمام دردهای قرن بیستم دچار شدهایم. او از تکعلّیبودن توسعه و لزوم آسیبشناسی صحبت میکند. شریعتی زمان نخبه را نیز وارد میکند: منِ در حال شدن که میکوشد ناهمزمانی قرن شانزدهم و قرن بیستم را به هم نزدیک کند و اینجاست که صحبت از خودیابی و خودسازی میکند. خویشتنی که قرار است نه دچار ازخودبیگانگی باشد و نه دچار ازخودشیفتگی. خویشتن شریعتی خویشتنی است که هم باید خود را بیابد و هم خویشتن را بسازد. در نتیجه بازگشت به خویشتن یک نوستالژی دیروزی نیست. اینجاست که کویریات شریعتی یا نوشتههای مربوط به بازگشت به خویشتن شریعتی مطرح میشود.
حال سؤال این است که با چهل سال اخیر چه باید کرد؟ مورخ مکتب آنال میگوید این چهل سال اخیر میتواند چند معنا داشته باشد. نخست اینکه بازتابی باشد از یک مسئله درازمدتتر. دوم اینکه میتواند کاتالیزور باشد یا یک وضعیت سومی باشد که بسطیافتگی معضلههای چهل سال گذشته است. وضعیت جدید موجودیتهایی میسازد که متمایز است. نخست ناسیونالیسم و دوم انترناسیونالیسمهای دیگر نظیر داعش. اینجاست که میبینیم که جهانیشدن ما را با عوارض فرهنگی مواجه میکند یا احیای ناسیونالیسمها یا خزیدن در خویش. شریعتی به سبب نگاه درازمدت به زمان و دوران به شناسایی معضلههایی پرداخته تا نسبت با دیگری جدید ممکن شود. خویشتن دیگری که بتواند افراد را از سرگردانی هویتی نجات دهد مؤلفه دیگر نقد سرمایهداری است. تنها فرق زمان ما و شریعتی شاید این باشد که او امیدوار بود، اما ما امید را از دست دادهایم. اما تفاوتهای زمانی میان ما و زمان شریعتی تفاوتی در پروژه ایجاد نمیکند.