به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ سمپوزیوم چهلمین یادمان علی شریعتی با عنوان «اکنون، ما و شریعتی» که برگزاری آن در تیرماه در حسینیه ارشاد لغو شده بود روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. در هشت پنل و دو میزگرد پایانی این همایش علمی سخنرانان زیادی ازجمله سوسن، سارا و احسان شریعتی، یوسف اباذری، محمدجواد غلامرضاکاشی، حبیبالله پیمان، رضا داوریاردکانی، عباس منوچهری، مقصود فراستخواه و حسین راغفر به واکاوی ابعاد مختلف پروژه «نوشریعتی» به عنوان بدیلی در برابر دو قطب بنیادگرایی بازار و بنیادگرایی مذهبی پرداختند. احسان شریعتی در این سخنرانی گفت:
ما باید درکی از تفکر، آینده و نوشریعتی داشته باشیم. در مورد اینکه ذات تفکر چیست، فلاسفه زیادی به بحث پرداختند؛ از جمله هایدگر. تفکر برای هایدگر یک نوع تذکر است. این یک تعریف از تفکر است. اما همانطور که هایدگر خود تصریح کرده متفکر کسی است که مقابل متفکر بزرگ میایستد و میاندیشد و ما باید مقابل هایدگر بایستیم و بیندیشیم. این کاری است که بهعنوانمثال مرحوم فردید انجام نداده است. همانطور که مثلا طرفداران پوپر را در ایران داشتیم، نحلهای در ایران پدید آمد به نام طرفداران هایدگر که این نقض غرض بود چون هنوز هایدگر حتی درست ترجمه نشده است. ما میدانیم که پایان سده بیستم دوره پساها و پایانها بوده است، اما اکنون در دوره پساپساها هستیم، یعنی پایان پایانها، یعنی دوره پایان فراروایتها، سپری شده است. امروز مقابل ما یک خرابه قرار دارد از فراروایتهای قبلی. بنابراین در پایان این دوره پساپساها، که ما در مقابل خرابآباد قرار داریم، بحث بازسازی یا نوبازسازی یا ازسرگیری مطرح است. یعنی همهچیز باید بازسازی شود. این بحث در همه حوزهها مطرح است. تفکر معاصر غرب هم که به نقد خویش بهتر از بقیه میپردازد به همین رسیده است. بنابراین تفکر آینده به معنای نزدیک آن، برخلاف تصور مرحوم فردید که پریروزی یا پسفردایی را مدنظر قرار میدهد و آینده را خیلی دور میبیند، آنچه از درک شریعتیوار از زمان یا در تفکر دینی به قول هایدگر میآمد، انتظار ظهور قریبالوقوع است. یعنی از امکان ظهور و آینده در راه و خطری که عنقریب فرامیرسد صحبت میکنیم. این ناظر بر امر ناممکنی است که میتواند ممکن شود. مثلا در بحث دریدا دموکراسی کمبودهایی دارد که در دموکراسی در راه میتوان این کمبودها را اصلاح کرد. به قول چهگوارا واقعبین باشیم، ناممکن را بخواهیم. تخیل همیشه نقش انقلابی دارد و در نسبت مستقیم با آینده است.
یکی از بحثهایی که شریعتی دارد، بحث تاریخ آینده است که میگوید از کتاب «جهانی بین دین و امید» الهام گرفته است. شریعتی میگوید همانطور که ما فکر میکنیم باید تاریخ گذشته را بنویسیم، باید تاریخ فردا را بنویسیم. این نوعی تناقض به نظر میرسد. ولی همانطور که سیمون وی به ما میگوید آینده چیزی به ما نمیدهد، ما باید همهچیزمان را به آینده ببخشیم. یا برگسون میگوید آینده آن چیزی نیست که بر سر ما فرود خواهد آمد، بلکه آن چیزی است که ما میسازیم. وقتی شریعتی میگوید تاریخ آینده را بنویسیم، یعنی ناممکن را ممکن کنیم و آینده را بسازیم. این تفاوت نگاه پیشرویی است که روشنفکری شریعتی دارد و تفاوت اوست با بنیادگرایان که زندگی امروز را در خدمت دیروز میخواهند و تاریخزدهاند. منظور از بازگشت شریعتی، بازگشت به سرچشمهها برای آغازی دیگر بود. ازاینروست که تفکر شریعتی که با اقتضای زمان معاصر یعنی ازسرگیری و نوبازسازی، نسبتی خواهد داشت. این تا جایی است که ما به میراث شریعتی وفادار باشیم. برای من میراث شریعتی در یک جمله خلاصه میشود که زندگی مبارزه با زر و زور و تزویر و بهویژه این آخری است که شریعتی آن را به استحمار ترجمه کرده بود و یک مفهومسازی بدیع ملی- مذهبی از شریعتی بود. مفهوم دیگری که مربوط به این سمینار است مفهوم «نوشریعتی» است. سمپوزیوم به معنای باهمبودن است. ما گفتیم یک بحث درونپارادایمی انجام دهیم. نه به این معنا که با منتقدان گفتوگو نکنیم که در جای خود انجام خواهد شد. بلکه منظور این است که در بین طیف کسانی که همافق با شریعتی میاندیشند، بحث و جدل کنیم و علیرغم همه اختلافبرداشتها میانگینی به جامعه بدهیم که سر چه چیز بحث میکنیم.
موضوع سمپوزیوم، خود شریعتی نیست. میراث شریعتی بهعنوان نقطه عزیمت برای آینده است؛ از سوی ما بهعنوان نوشریعتیها. شریعتی باور داشت چیزی به نام ایسم صحیح نیست و به همین دلیل شریعتیسم از نظر او بیمعناست. خود او هم شریعتیست نبود و نمیخواهد از ما که چنین باشیم. وقتی میگوییم نوشریعتی، میخواهیم ببینیم میراث شریعتی که چکیده آن مبارزه با زر و زور و تزویر است و بدیل آن - عرفان برابری آزادی - چه معنایی دارد. این نوشریعتی به معنای تکرار شریعتی در اکنون نیست. همچنانکه نمیخواهیم از شریعتی عبور کنیم. یا اینکه بگوییم نوشریعتی مشابه نئوشریعتی است؛ چنانکه در مورد نومارکسیسم گفته میشود که گویی سنتی قبلا حاکم شده و اکنون نئو میخواهد در آن ارتدوکسی تجدیدنظری کند. اما در مورد شریعتی هیچگاه ارتدوکسی حاصل نشد که بشود در آن تجدیدنظر کرد. منظور این است که اینجا و اکنون در مواجهه با شریعتی و میراث فکری او، خود باشیم و خود بیندیشیم و بنا به این تفکر پرسشگری و اعتراض کنیم و پاسخگوی اندیشه و کار خودمان باشیم.