به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شرق؛ آنتونیو نگری فیلسوف مارکسیست ایتالیایی، در ایران متفکری کاملا شناختهشده است. او در سال ٢٠٠٤ و درحالیکه تقریبا اثری از او به فارسی ترجمه نشده بود به ایران آمد و در مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها، خانه هنرمندان و دفتر انتشارات قصیدهسرا سخنرانی کرد. پس از آن ترجمه آثار او به طور جدی کلید خورد و این روند تا امروز نیز همچنان ادامه دارد. البته معرفی نگری و ترجمه آثار او در ایران نیز گرفتار همان مشکلات و کجفهمیهایی شد که بر سر دلوز و برخی دیگر از چهرههای فلسفه رادیکال قرن بیستم در ایران آمد. بااینحال، مجموع آثاری که از نگری به فارسی موجود است عبارتند از: «امپراتوری»، مایکل هارت و آنتونیو نگری، ترجمه رضا نجفزاده (۱۳۸۴)، «انبوه خلق: جنگ و دموکراسی در عصر امپراتوری»، مایکل هارت و آنتونیو نگری، ترجمه رضا نجفزاده (۱۳۸۶)، «کار دیونیسوس: نقدی بر ساخت حقوقی دولت مدرن و پسامدرن»، مایکل هارت و آنتونیو نگری، ترجمه رضا نجفزاده (۱۳۸۸)، «فضاهای جدید آزادی، خطوط جدید اتحاد»، فلیکس گتاری و آنتونیو نگری، ترجمه ایمان گنجی و کیوان مهتدی (۱۳۹۱)، «اعلامیه»، مایکل هارت و آنتونیو نگری، ترجمه پویا غلامی و پیمان غلامی (۱۳۹۲)، «هنر و مالتیتود» ترجمه فرهاد اکبرزاده، نشر چشمه (۱۳۹۵). بااینحال، مهمترین آثار نگری را «امپراتوری» و «انبوه خلق» میدانند که در نظر منتقدانش بهوضوح تمرین دقیق سیاست دلوزیاند. آنچه در نظر منتقدان نگری خواندن این دو کتاب را چنین ضروری میسازد، تاکید بر تأمل نظری درباره جنبش واقعا جهانی مقاومت در برابر سرمایهداری است.
علیه جهانیسازی
وقتی کتاب «امپراتوری» منتشر شد یکی از نشریات راستگرا در آمریکا الهامپذیری جریانهای ضد جهانیسازی از این کتاب را بسیار خطرناک توصیف کرد و کوشید بین این کتاب و حوادث ١١سپتامبر ارتباطی قائل شود. کتاب حاضر در درون یک پارادایم تلفیقی شکل گرفته است، پارادایمی که از یک سو از چپ نو ارتزاق میکند و از سویی دیگر به پستمدرنیسم نزدیک میشود. نقطه عزیمت این تلقی که نام آن را «پسامارکسیسم» نهادهاند، مارکسیسم است و البته با نگاهی به پستمدرنیسم. پسامارکسیسم نوعی نفی مطلقبودن مارکسیسم است و پیش از نقد هر اندیشه دیگری مارکسیسم ارتدوکس را به چالش میکشد. در نظر هارت و نگری ما اکنون در عصر جدیدی زندگی میکنیم به نام عصر جهانیسازی سرمایهداری. آنها در این کتاب نشان میدهند فرضیه اساسیشان این است که حاکمیت شکل جدیدی پیدا کرده و ترکیبی است از مجموعهای از ارگانیسمهای ملی و فراملی که با منطق واحدی اداره میشوند. در نظر آنها دوره جدیدی که در آن زندگی میکنیم دوره پستمدرن است و بهتبع آن دوره امپراتوری. نگری بر این باور است که امپریالیسم تکمرکز بود ولی امپراتوری نه متمرکز و نه سرزمینی و نه حتی سلسلهمراتبی است بلکه قدرت امپراتوری شبکهای است و متراکم. نگری و هارت با شیوهای دلوزی از زیست سیاسی میگویند و متأثر از فوکو زیست سیاسی را به زیست- قدرت گره میزنند. ازاینرو، تأکید دارند تمام عرصههای زندگی انسان سیاسی است. در نظر آنها امپراتوری مبدع جامعه انضباطی و کنترلشده است. بنابراین به این نتیجه میرسند که در عصر پستفوردیسم کار صرفا محدود به محیط کار نیست بلکه سراسر شاکله حسی- رفتاری فرد را دربر میگیرد و حیات او را تحتتأثیر قرار میدهد و منضبط میسازد. از نظر نگری، در عصر امپراتوری فقط و فقط انبوه خلق (multitude) با مشی شورشگری خود میتواند یک دگرگونی رادیکال در نظام سرمایهداری ایجاد کند.
مردم «یکی» ولی انبوه خلق «بیشمار» است
«انبوه خلق» مفهومی است که نگری آن را متناسب با جهشها و تغییرات جدید سرمایهداری معاصر پیشنهاد میدهد. «انبوه خلق» مفهومی است طبقاتی و نمیتوان به هیچ شکل تقلیلاش داد که کثرت درونی طبقه را نادیده بگیرد. نگری میکوشد نشان دهد این مفهوم حول امر مشترک اجتماعی و در فضای خودانگیخته مبارزه ساخته میشود. ازاینرو، «انبوه خلق» را میتوان متشکل از سوژههای کارخانه اجتماعی دانست، آن هم در دورانی که سرمایهداری تمام عرصههای زندگی را منقاد ساخته است. بهاینترتیب در نظر نگری «انبوه خلق» میشود سوژه طبقاتی دوران سرمایهداری نولیبرال که شامل کارگران یقهآبی و سفید، مشاغل صنعتی، خدماتی و خانگی، کارگران آزاد، بیکاران، مشاغل اقتصاد زیرزمینی، زنان خانهدار، کارگران جنسی، زندانیان و... میشود. نگری در کتاب «انبوه خلق: جنگ و دموکراسی در عصر امپراطوری» با کمک هارت میکوشد این مفهوم را نیز تئوریزه کند. آنها نشان میدهند برای درک انبوه خلق باید در سطح مفهومی آن را از دیگر مفاهیم مربوط به سوژههای اجتماعی، مثل مردم، تودهها و طبقه کارگر متمایز کرد. آنها میکوشند در کتابحاضر تفاوت میان این مفاهیم را نیز تئوریزه کنند. در نظر آنها مردم بهطور سنتی مفهومی یکپارچه بوده است. البته تأکید دارند مفهوم جمعیت با تمام انواع تفاوتها مشخص میشود، ولی مردم این تنوع را به یکپارچگی فرو میکاهد و به جمعیت هویت واحدی میبخشد. در نظر آنها «مردم» یکی است. درمقابل نشان میدهند که انبوه خلق بیشمار است. چراکه انبوه خلق از تفاوتهای درونی فراوانی تشکیل شده که هرگز نمیتوان آنها را به وحدت و هویت واحدی تقلیل داد: فرهنگها، نژادها، قومیتها، جنسیتها و جهتگیریهای مختلف جنسی؛ اشکال مختلف کار؛ شیوههای مختلف زندگی؛ جهاننگریهای مختلف؛ و میلهای مختلف. انبوه خلق چندگانگی تمام این تفاوتهای یگانه است.
نقد دولت مدرن
دیگر کتاب مهم نگری با همکاری هارت کتاب «کار دیونیسوس: نقدی بر ساخت حقوقی دولت مدرن» است که حاصل چندین دهه از تأملات نگری و هارت در بنیانهای سیاسی، فلسفی، حقوقی و اقتصادی اشکال مختلف دولتهای مدرن و پستمدرن است. کتاب حاضر در بستر چرخشهای مفهومی شناختی در اندیشه سیاسی دهههای اخیر شکل گرفته، و نمودار گسست و استمرار در سنت فوکویی دلوزی است. «کار دیونیسوس» درواقع عرصه مباحثهای است بین دو تن از نمایندگان این سنت و چندین نسل از متفکران عمدتا لیبرال و پستمدرن؛ ازجمله کلسن، کینز، بوبیو، رالز، لومن، رورتی و تیلور. در کتاب حاضر نویسندگان تبعات سیاسی حقوقی دورههای مختلف تجدید ساختار سرمایهداری را با تأمل در بسترهای نظری فلسفی آنها بررسی، و نظریه قدرت بنیانگذار را مفصلبندی میکنند.