به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «مقصود انسان» نوشته یوهان گوتلیب فیشته با ترجمه علی فردوسی منتشر شده است.
زمانی که «مقصود انسان» در ابتدای سال ۱۸۰۰ منتشر شد با استقبال گستردهای بیش از هر کتاب دیگری از فیشته در مطبوعات مورد توجه واقع شد و هنوز که هنوز است پرخوانندهترین کتاب اوست. کتابی که بیش از هر نوشته دیگری از او به زبانهای گوناگون ترجمه شده است. امید فیشته این بود حال که به دنبال اتهام به الحاد از کرسی استادیش در دانشگاه «ینا» مجبور به استعفا شده است اندیشههایش را طی کتابی به زبان ساده و عاری از اصطلاحات فنی فلسفه به فهم عموم عرضه کند. کتاب «مقصود انسان» میوه چنین ارادهای است و در این کار نیز تا حدی موفق شده است. لیک این را نیز باید گفت که به رغم زبان سادهاش باز هم خوانندگان آن را دشوار مییابند.
واقعیت این است اندیشهای که فیشته میکوشد آن را منتقل کند به رغم ادعاهای مکرر خودش و به رغم سادگی سبک و زبان در مقصود انسان اندیشهای است که چندان ساده نیست. با این همه اگر کسی آن را با دقت و حوصله بخواند آن را قابل فهم خواهد یافت و از آن مهمتر پیش پرداختی خواهد گرفت که خیال تو را در هر دو جهان هم محسوسات و هم معقولات، هم گذرا و هم جاودانی آسودهتر خواهد ساخت.
فلسفه فیشته سر از شکگرایی کامل در میآورد یعنی پشت سرنهادن فلسفه به معنای اخص و به جای آن به خرد به سان گونهای ایمان شبه دینی روی میکند. لیکن به باور او این مسئلهای نبود زیرا آنچه اهمیت دارد تنها یک چیز است: برپا ساختن جهانی درخور زندگی آدمیان و پردازش خود به سان شخصی داده شده به جاودانگی. پشتوانه استوار چنین آرمانی به باور فیشته این است که وجدان من به روشنی و به خطاناپذیری در هر لحظه و شرایطی به من میگوید که کنش درست چیست و این باور به وضوح و خطاناپذیری وجدان مبتنی است بر باوربنیانی به نیکی و کفایت یک اراده نامتناهی که در این جهان و در جهان پیشارو به سان یک مشیت الهی عمل میکند اما فیشته یکی از آخرین فیلسوفانی است که چنین باور معصومانهای داشته است.
به هر حال، منظور از این کتاب آن است که هر آنچه از فلسفه معاصر را که بتواند بیرون از محدوده مدارس سودمند افتد یکجا گرد آورد و آن را به چنان ترتیبی مطرح سازد که خود را طبعا به اندیشه غیرعلمی عرضه میکند. استدلالات ژرفتری که باید توسط آنها با اعتراضات موشکافانه و فاضلانه ذهنهای وقاد روبهرو شد هر آنچه بنیان دیگر علوم ایجابی را تشکیل میدهد و سرانجام هر آنچه به علوم فنون تعلیمی یعنی به آموزش عمدی و روشمند نوع بشر به گستردهترین مفهوم آن تعلق دارد از این تکلیف بیرون خواهند ماند. این قبیل اعتراضات برساخته فهم طبیعی نیستند، فهمی که علوم ایجابی را به عالمان حرفهای وامیگذارد و آموزش نوع بشر را تا آنجا که به کوشش انسانی وابسته باشد به معلمان و متصدیان برگماشتهاش.
این کتاب بنابراین برای فیلسوفان حرفهای نوشته نشده است. فلاسفه چیزی در آن نخواهند یافت که در نوشتههای قبلی نگارنده گفته نشده باشد. این کتاب برای همه خوانندگانی که از توان فهم هر کتابی به طور اعم برخوردارند قابل فهم است اما کسانی که تمایلی جز تکرار و جرح و تعدیل برخی عبارات که آنها را سرسری از بر کردهاند ندارند و این مشغله حافظه را با شعور اشتباه میگیرند، احتمالا آن را فهمپذیر نخواهند یافت.
این کتاب باید خواننده را جذب کرده و به حرکت درآورد و او را بر زبر جهان محسوس به قلمرو استعلایی برکشد دستکم نگارنده بدین آگاه است که وی بدون چنین مرادی دست به چنین کاری نزده است. اغلب آتشی که ما با آن دست به کاری میزنیم همانا که طی زحمت اجرای آن به سردی میگراید و در نتیجه در پایان کار این خطر هست که ما در این باب جانب انصاف را نسبت به خود نگه نداریم. خلاصه اینکه آیا نگارنده در رسیدن به هدف خویش موفق شده است یا خیر، چیزی است که تنها با تاثیری که این اثر بر خوانندهای که مخاطب آن است تاثیر میگذارد قابل سنجش است و این چیزی است که نگارنده را در آن جای سخن نیست.
«منی» که در این کتاب سخن میگوید شخص نگارنده نیست بلکه آرزوی خالصانه او این است که خواننده این نقش را بر عهده بگیرد و تنها به درک صرفا تاریخی آنچه در اینجا گفته میشود بسنده نکند، بلکه مانند نمایندهاش در متن واقعا و حقیقتا در جریان خواندن با خود به گفتوگو بنشیند، تبادلنظر کند، نتیجه بگیرد و عزم جزم کند و با کوشش و بازنگرش خود روح خویش را بپرورد، آن را شیوه از اندشیدن را که این کتاب فقط تصویری از آن پیش رویش نهاده است در خویشتن نهاده است.
کتاب «مقصود انسان» نوشته یوهان گوتلیب فیشته و ترجمه علی فردوسی با شمارگان هزار نسخه در ۲۱۲ صفحه به بهای ۱۸ هزار تومان از سوی انتشارات دیبایه منتشر شده است.