فرهنگ امروز/ بهناز شیربانی:
«روزگار قریب منظومهی دلپذیر، جذاب، منسجم، پرکشش، و آرام و بیهیاهوی نوعدوستیست که پزشک توانا و دریادلی در کانون آن، چون قلب، میتپد. آن تصویر آرمانی که در سینما و تلویزیون دنیا بار پزشکهای خیالی کردهاند در منظومهی روزگار قریب واقعاً وجود داشته و کیانوش عیاری با ظرافت و وسواس و لطافت توانسته، بیسقوط در ورطهی احساساتیگری، تراش دلخواه و سینماییاش را روی الگوی زندگی، تلاش و مرگ پزشک فرزانه و عمیقاً انساندوست، دکتر محمد قریبفقید، پیاده کند. عیاری آشکارا به ژانرها و سبک کلاسیک علاقهمند و پایبند است، و با این حال با درآمیختن روایت کلاسیک و عناصری از نوواقعگرایی سینمای ایران، و با چنان ساخت و پرداخت سنجیده و دقیق و ظریفی که هر چیزی را چنان سر جای خودش نهاده که همه چیز به نحو غریبی سامان طبیعی یافته ـ و از جمله خود «قریب» ـ منظومهای آفریده که به سهم خودش آبروی زیادیـ به هر دو معنای آن: بسیار و زیادیـ به تلویزیون ما میدهد.» این جملات از زیباترین و دقیقترین یادداشتهایی بود که در زمان پخش سریال روزگار قریب به قلم یکی از سینمایی نویسان زنده یاد ایرج کریمی خواندم و معنای دقیق آن را میتوان در ساختههای سینمایی و تلویزیونی کیانوش عیاری دید. ١١سال پیش بود که عیاری ساخت سریالی را آغاز کرد که در ظاهر تنها قصه زندگی پرفراز و نشیب یک پزشک موفق ایرانی را روایت میکرد، اما در پس این داستان به ظاهر ساده با روایت عیاری به سالهایی سفر کردیم که گذشتگانمان دیدند و لمس کردند، اما این تاریخنگاری به هیچوجه غلوآمیز و حوصله سر بر نبود، چرا که اساسا عیاری بلد نیست مخاطبش را با گزافهگویی دلزده کند. او از معدود فیلمسازانی است که خود زندگی را مقابل چشمانت میگذارد و بیآنکه حضورش حس شود از لحظههایی روایت میکند که فاصلهای با قصه حس نمیکنی. چندین سال پس از ساخت سریالهای «هزاران چشم»، «روزگار قریب» باید خوشحال بود که کیانوش عیاری با تمام فرازونشیبها و اتفاقاتی که بر سر اکران دو فیلم «خانه پدری» و «کاناپه» آمد، به دعوت رسانه ملی پاسخ مثبت داد و ساخت «٨٧ متر»را آغاز کرد. سریالی که در زمان معاصر روایت میشود، ظاهرا سفارش ساخت این مجموعه سالها پیش به عیاری داده شد و فرصتی برای ساخت آن مهیا نبود و در نهایت چند ماهی است که کیانوش عیاری و گروهش ساخت این مجموعه را آغاز کردهاند. دو کامیون بزرگ پارک شده و پر از اثاثیه مقابل خانهای قدیمی... این نخستین تصویری است به محض ورود به لوکیشن تصویربرداری مجموعه میبینیم. قصه «٨٧متر» از اینجا آغاز میشود. فروش خانهای توسط یک کلاهبردار به چند خانواده و در نهایت ماجراهایی که بعد از آن خواهیم دید.
دیدن کیانوش عیاری پشت مانیتور و در حال کار حس خوبی است، شاید کمتر فیلمسازی بعد از گذشت چندین سال از ساخت فیلمهایی که همچنان مهر توقیف بر پیشانی دارند، انگیزهای برای ادامه داشته باشد، اما عیاری در این سالها بیآنکه از حرفش کوتاه بیاید تنها خواستار اکران بدون ممیزی فیلمهایش هست و بیهیچ حاشیه و سخن اضافهای منتظر است تا زمان تکلیف فیلمهایش را مشخص کند.
اما اینجا درست چند دقیقهای پیش ازآغاز تصویربرداری یکی از پلانهای اصلی سریال، همهمه کارگرانی است که باید در صحنه حضور داشته باشند و کمک کنند تا اثاثیه کامیونها به داخل خانه آورده شود و باعث میشود چند دقیقهای از بیرون خانه نگاهی به چگونگی اجرای پلان داشته باشیم. برای این پلان باید گلدانی در دست یکی از کارگران باشد، در نهایت عیاری با دقت گلدانی را از باغچه انتخاب میکند به کارگری که باید آن را حمل کند میسپارد و توصیههای لازم را یادآوری میکند، اینکه چطور وارد شود، گلدان در کدام دستش باشد و... . اساسا کسانی که با شیوه کار او آشنا هستند میدانند تکتک این نکات در خروجی چیزی که مد نظرش هست تأثیر دارد و به آنها فکر کرده، این بار نوبت علی دهکری و دیبا زاهدی دو بازیگر اصلی مجموعه است که توصیههای عیاری را با دقت گوش دهند آنها پدر و دختر خانواده (پوردورانی) هستند که قرار است بالای سر کارگران باشند و به آنها کمک کنند. با شمارش عیاری تصویربرداری آغاز میشود، کارگر با گلدانی در دست از پشت کامیون به سمت خانه حرکت میکند و علی دهکردی پشت سر او حرکت میکند.
دهکردی: حواست باشه...مراقب برگاش باش
همین پلان کوتاه پر از نکتههای ظریفی است که به نظر عیاری نیاز به برداشتهای دوباره دارد و در نهایت بعد از چند بارتمرین و تکرار، این پلان همانی میشود که باید. تقریبا تمام عوامل و بازیگران در کوچه هستند و مشغول تمرین پلانی که قرار است چند دقیقه دیگر گرفته شود، هر از چند گاهی همسایهای که در خانه رو به روی ساکن است از گوشه پنجره نگاهی به کوچه میاندازد و از بازیگران و عوامل پشت دوربین میپرسد چیزی نیاز دارند که برایشان بیاورد؟
ما بین تمرینها فرصت خوبی است که از عیاری درباره شرایط حال حاضر و همکاری با تلویزیون بپرسیم، عیاری میگوید تا به امروز تعامل خوبی بین او و تلویزیون بوده است. اما سالها پیش عیاری حین ساخت سریال «روزگار قریب» فیلم «بیدار شو ارزو» را ساخت و زمان طولانی مدت ساخت سریال او را از ساخت فیلمی سینمایی منصرف نکرد. از او میپرسم ممکن است «٨٧ متر» آخرین ساخته تلویزیونی او باشد؟ او میگوید: «هیچچیز قابل پیشبینی نیست اما به احتمال زیاد فیلم میسازم و ایدهای در ذهن دارم که قطعا آن را تبدیل به یک فیلم سینمایی خواهم کرد.» با اینکه روزی تعطیل است به نظر میآید آمد و رفت در کوچهای که بخشی از آن با کامیونهای بزرگ احاطه شده است، کمتر شود اما هر چند وقت یکبار ضبط پلانها برای همین رفتوآمدهای کوچک متوقف میشود. علی دهکردی که نقش پدر خانواده را ایفا میکند، با پیراهن و شلوار ساده و گریمی که فقط کمی سالخوردگی را در چهرهاش نشان میدهد در کناری ایستاده است، وقتی از گریم شخصیتهای فیلمها و سریالهای عیاری صحبت میکنیم، به یاد یکی از جملات او درباره استفاده از گریم در آثارش در گفتوگو با خبرگزاری «فارس» میافتم؛ او در بخشی از این مصاحبه گفته بود: «یکی از غمبادهای من در این حرفه، گریم است. هیچ دلخوشی از گریم ندارم. فقط فکر میکنم برای حفظ و بیان شرایط کافی است و اینکه بگویم مثلا اینجا زخمی ایجاد شده، بس است».
تعداد آثار تلویزیونی در کارنامه علی دهکردی کم نیست، اما قطعا سریال«در قلب من» برای بسیاری از مخاطبان تلویزیون خاطرهانگیز است، هرچند که فعالیتهای صنفی و حضور در انجمن بازیگران خانه سینما کمی دغدغههای ذهنی این بازیگر و کارگردان را بیشتر کرده، اما او همچنان عاشق حرفهاش است و از تجربههای جدید لذت میبرد.
از علی دهکردی درباره تجربه بازی در این مجموعه میپرسم و میگوید: «به عنوان بازیگر قبلا به این موضوع اشاره کرده بودم که کار با کیانوش عیاری حسرتبرانگیز است. از زمان دانشجویی و دیدن آثار او با خودم فکر میکردم خوشبهحال بازیگرانی که با او کار میکنند و بهنظرم همیشه میتوان درباره جزئیات کارش، خصوصا در زمینه بازیگری، تحلیل کارشناسی ارائه داد و متوجه شد که چقدر خوب به همهچیز تسلط دارد».
دهکردی در میان صحبتهایش به یاد یکی از آثار عیاری میافتد و میگوید: «زمانی که این فیلم را میدیدم، فکر میکردم بهجز بازیگرانی که در فیلم حضور دارند نمیشد بازیگران دیگری متصور بود، حتی به یاد دارم جایی خواندم که او کاندیداهایی برای بازیگر هم داشته اما انتخاب همگی آنها شرایط خاص خودش را داشته، اتفاقا همین خصوصیت آقای عیاری و نگاه خاصش به بازیگری باعث شد تا سال گذشته انجمن بازیگران خانه سینما جلسهای ترتیب بدهد که او اختصاصا درباره بازیگری در سینما صحبت کند و در نهایت این روزها خوشحالم که افتخار همکاری با او را دارم». دهکردی صحبت درباره ویژگی نقشاش در این مجموعه را به زمان پخش سریال موکول میکند؛ درنهایت صحبتهایش را با توصیهای به همه کسانی که دوست دارند وارد حرفه بازیگری شوند، تمام میکند: «خواهشم این است خانوادههایی که علاقهمندند فرزندانشان به حرفه بازیگری وارد شوند، نسبتبه آگهیهای جذب بازیگر نگران باشند، چراکه بسیاری از این آگهیها از منابع دارای صلاحیت منتشر نمیشود؛ مراجع قانونی مثل خانه سینما، خانه تئاتر اساسا چیزی بهعنوان دریافت پول و انجام تست بازیگری ندارند و از نظر انجمن بازیگران خانه سینما و آموزشگاههای فرهنگی و هنری مرتبط با وزارت ارشاد دریافت پول و انجام تست بازیگری قانونی نیست. بنابراین لطفا در این مورد به هر دفتر یا شرکتی اعتماد نکنید».
خانهای با حیاطی کوچک و باغچهای که به محض ورود توجهات را جلب میکند و پارکینگ بزرگی که حالا پر از اثاثیهای است که قرار است به طبقات برده شود، قرار است پلان بعدی در طبقه اول ساختمان تصویربرداری شود، بنابراین همه چیز به طبقه اول انتقال داده میشود. شبنم عرفینژاد دستیار کارگردان که سالهاست تجربه کار در کنار عیاری و عنوان کارگردان فیلم بلند «پشت در خبری نیست» را در کارنامه دارد، همه چیز را به دقت با عیاری چک میکند و فریبا کامران و دیبا زاهدی را برای پلان بعدی آماده میکند. درست مثل زمانی که به خانهای جدید اسبابکشی کردهای همهجا پر از خردهریزها و وسایلی است که راهرفتن را مشکل میکند، فریبا کامران و دیبا زاهدی هم در این شرایط قرار دارند، دو جعبه بزرگ از وسایل دست آنهاست و باید از پارکینگ به طبقه اول بیایند، اما در این مسیر اتفاق دیگری توجه آنها را جلب میکند، به هر حال شرایط این خانه عادی نیست. قرار است دو خانواده که خانه به هر دوی آنها فروخته شده است در این خانه ساکن شوند!
فریبا کامران بازیگر گزیدهکاری است، اما بدون شک همان نقشهایی که از او در سینما، تلویزیون و خصوصا تئاتر دیدهایم در ذهنمان ماندگار شده است، این نخستینبار نیست که کامران مقابل دوربین عیاری ایفای نقش میکند. «کاناپه» اولین تجربه همکاری مشترک او با عیاری بود، فیلمی که در فهرست فیلمهای توقیفی جای گرفته است و مشخص نیست به نمایش گذاشته شود یا خیر، اما حضور فریبا کامران در این فیلم آنقدر درخشان است که نمیتوان بازیگر دیگری را جای او متصور بود. اتفاقا گفتوگو با کامران از همین جا آغاز میشود، اینکه برای او «کاناپه» چطور تجربهای بود؟ «جذاب بود که کارگردانی این ریسک را بپذیرد و کاری انجام دهد که تا پیش از این اتفاق نیفتاده است. تراشیدن موی سر و استفاه از کلاهگیس در این فیلم برای من به عنوان بازیگر تجربه عجیبی بود. در این فیلم آنقدر داستان پررنگ است که مسائل حاشیهای آن دیده نمیشود و خوشحالم در ریسکی که آقای عیاری به خرج داد سهیم بودم. اما قطعا نکته جالب برای من در شخصیت آقای عیاری در کنار تسلط خوبی که به کارش دارد این است که این آدم به هیچوجه از خواستهها و ارزشهایش کوتاه نمیآید و این خصوصیت او را برایم محترمتر میکند».
او صحبتهایش در مورد «٨٧ متر» را اینطور ادامه میدهد: «معروف است که آقای عیاری از بازیکردن خوششان نمیآید تو هرقدر پیشاز این تجربه بازیگری داشته باشی با این شیوه باز چیزهایی از داشتههای بازیگریات توسط او کشف میشود که خودتهم گاهی تعجب میکنی. در نهایت به زعم من به عنوان بازیگر کار مقابل دوربین او راحت میشود و درست مثل زندگی با همان واقعیت کار میکنی. فکر نمیکنم کارگردانی تا این حد به جزئیات دقت داشته باشد و نکات ریز بازی را مثل جریان روان و راحت آب برایت مطرح کند و خیلی از مواقع از رفتارهای عادی و روزمره بازیگر برای نقشی که بازی میکند ایده میگیرد و بعد از ٣٠ سال حضور در این عرصه به گمانم کارکردن با آقای عیاری نگاه دوبارهای به حرفهام است. در این سریال هم نقش مادر خانواده پوردورانی را ایفا میکنم که درگیر مشکلات و حواشی اتفاقی است که برای آنها پیش آمده است و نقش را دوست دارم». دیبا زاهدی دیگر بازیگر این مجموعه هم در مورد حضورش در این سریال میگوید: «قطعا حضورم در این مجموعه متفاوت از نقشهایی است که تاکنون ایفا کردهام، تا حدی میتوان او را مغز متفکر خانواده دانست و خوشحالم که در این پروژه حضور دارم، چراکه از ابتدای حضورم در این حرفه سعی کردم انتخابهای درستی داشته باشم و بسیاری از پروژههایی را که حس کردم به نوعی تکرار نقشهای قبلی است، رد کردم، خوشحالم که فرصتی پیش آمد تا با این گروه خوب کار کنم».
او در بخش دیگری از صحبتهایش از تجربه حضور در تلویزیون گفت: «این دو مدیوم از جهاتی با هم متفاوت هستند اما به نظرم وقتی در سریالی اینچنینی حضور داری، تفاوت مدیومها خیلی مهم نیست و به نظرم هر بازیگری از کارکردن در چنین مجموعهای استقبال میکند. بازیگری در این سریال برایم متفاوتتر است؛ همه چیز اینجا واقعی اتفاق میافتد و نقش ابعاد انسانی و واقعی دارد، برای خودم بازینکردن بسیار لذتبخش است و اینجا دقیقا همان جایی است که میتوان از هر لحظه بازیگری لذت برد».
ساعت شش بعدازظهر را نشان میدهد و آخرین تمرینها تا ضبط پلان آخر امروز انجام میشود. فریبا کامران با کارتونی در دست کنار در ایستاده است و دیبا زاهدی هم با وسایلی در دست کنارش ایستاده؛ با شمارش عیاری ضبط شروع میشود. دیبا زاهدی باید با قدمهای آهسته به سمت طبقه بالا برود و بعد از آن فریبا کامران از سر کنجکاوی به دنبالش حرکت کند. شاید به زعم بسیاری این پلان باید خیلی ساده انجام شود اما ظاهرا از دیدگاه کارگردان ریزهکاریهایی نیاز دارد که منجر به تمرین و برداشتهای بسیاری میشود.
در واپسین ساعتهای کار، حسن آقاکریمی مدیر تولید این مجموعه تلویزیونی که سالهاست با عیاری همکاری میکند، درباره شرایط تولید این سریال میگوید: «بعد از توقیف دو فیلم «خانه پدری» و «کاناپه» آقای عیاری خیلی انگیزهای برای ساخت سریال نداشت، آن دو فیلم بدهیهایی برایش باقی گذاشته بود؛ به ویژه فیلم کاناپه و دوستان و مسئولان هم لطف کردند و بعد از اینکه فیلم دچار مشکل شد از پرداخت وامش امساک کردند. به هر حال طبق قول و تعهدی که سالها قبل آقای عیاری بابت ساخت این سریال به تلویزیون داده بود، ساخت سریال را آغاز کرد».
او در بخش دیگری از صحبتهایش از مراحل انتخاب بازیگران مجموعه صحبت کرد و گفت: «یکی، دو بازیگر شناختهشده هستند که آقای عیاری علاقهمند به همکاری با آنهاست که مهران رجبی از جمله آنهاست و آقای عیاری علاقهمند بود در این پروژه حضور داشته باشد و به دلیل مشغلههای آقای رجبی باید مدتی صبر میکردیم تا به پروژه ملحق شود و در نهایت این اتفاق افتاد. تعریفی که میتوان از «٨٧ متر» ارائه داد این است که این مجموعه یک درام اجتماعی است و مشکلات جامعه ما را موشکافی میکند».
به گفته حسن آقاکریمی این سریال در ٤٠ قسمت ٤٥دقیقهای برنامهریزی شده است. او ادامه داد: «اساسا برای آقای عیاری فرقی نمیکند سریال میسازد یا فیلم ٧٠میلیمتری، یا فیلم کوتاه یا یک فیلم سینمایی. او یک شیوه برای کارش انتخاب کرده و آن هم دقت و وسواسی است که برای کارش قائل است. به علاوه اینکه غالبا در ٢٠سالی که با او کار میکنم، فیلمنامه منسجمی از قبل آماده نیست، طرحها یا خلاصه داستانهایی است که آقای عیاری متناسب با شرایط کار آن را بسط میدهد. غالبا دیالوگها سر صحنه نوشته میشود و همه اینها باعث میشود کار با شرایط خاصی جلو برود. ما اسمش را کندی کار نمیگذاریم. امیدوارم مسئولان صداوسیما همانطور که درباره سریال روزگار قریب با حسننیت برخورد کردند با این سریال هم همین کار را انجام دهند. چون قطعا پشیمان نخواهند شد و این سریال از نمونههای درخشان سریالسازی تلویزیون خواهد شد».
او در بخش دیگری از صحبتهایش درباره اینکه تاکنون مشکل و ممیزی در ارتباط با فیلمنامه درباره مجموعه اتفاق افتاده است یا خیر؟ گفت: «تعامل تلویزیون تا اینجا با ما خوب بوده است، من باور ندارم تلویزیون نمیخواهد کار خوب انجام دهد، اما به هر حال اسیر یکسری قواعد است که دست خودش نیست و بسیاری از سوءتفاهمها در بسیاری از مواقع بیرون از تلویزیون به آنها تحمیل میشود. معتقدم اگر آثار تلویزیونی ما به دور از پیشداوری دیده شود قطعا نتیجه بهتر خواهد شد. سوءتفاهمهای جاری در مورد آثار آقای عیاری بهزعم من به دلیل جریانسازی کارهایش است. در مورد سریال «٨٧ متر» هم باید بگویم تا آقای عیاری کارش کامل و نهایی نشود، به تلویزیون نخواهد داد. در مورد سریال روزگار قریب هم شرایط به این شکل بود. اما ما در مورد امروز صحبت میکنیم. با نقطه نظر امروز این سریال هیچچیزی برای جرح و تعدیل ندارد». ظاهرا تا پایان تصویربرداری سریال زمان زیادی باقی است، اما بدون شک بازگشت مجدد عیاری به سریالسازی را باید به فال نیک گرفت و منتظر ماند و دید در ادامه این مجموعه چه سرانجامی پیدا خواهد کرد و چه زمانی به پخش نزدیکتر میشود.
روزنامه شرق