به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ والتر ایزاکسون در «لئوناردو داوینچی: زندگینامه» توصیفی بیچونوچرا از چهرهای جهانی میدهد که نقاش، مجسمهساز، موسیقیدان، نظریهپرداز علمی، مهندس و طراح وسایل نظامی بود. او اختراعات فنی و عجیب لئوناردو را به اندازه نقاشیهای مبهم او شگفتانگیز تصویر میکند. ایزاکسون از وراجی درباره این نابغه و توصیف او به عنوان هدیهای فراطبیعی امتناع میکند. در کتاب ایزاکسون، لئوناردوی یک انسان است با تمام ضعفها و خطاهایش که ذهن فوقالعادهاش در نهایت در آخرین نقاشیهایش از طوفان آخرالزمانی به سقوطی ناگهانی دچار میشود. بررسیهای والتر ایزاکسون برای ما توضیح میدهد که چرا این نمونه بارز مرد رنسانس بسیاری از نقاشیهایش را نیمهتمام گذاشته است.
کتاب «گینزبارو: یک پرتره» از جیمز همیلتون، نقاش محبوب خانوادههای سلطنتی را شخصیتی بسیار بینزاکت معرفی میکند؛ یک عیاش که عادتهای جهنمیاش همیلتون را وامیدارد که او را «جری لی لوییس با یک قلممو» بنامد.
«رنوآر: یک زندگینامه صمیمی» از باربارا ارلیچ وایت نیز به اندازه کتاب جیمز همیلتون تکاندهنده است. نقاشیهای رنوآر ما را به این سو میبرد که او را فرد بی قید و بندی تصور کنیم، اما وایت بر سالهای متمادی مبارزه دشوار رنوآر با بیماری رماتیسم تاکید میکند که گاهی حتی به دست گرفتن قلممو را برای او غیرممکن میکرده است. هنر تنها دارو و تسکین دردهای رنوآر بود.
«زندگی سوررئال لئونورا کرینگتون» داستانی جالب و ترحمبرانگیز از دوستی غیرمنتظره جوآنا مورهد، نویسنده کتاب، با نقاش و هنرمند فوقالعاده خلاق یعنی کرینگتون است که با هم نسبت فامیلی دارند. کرینگتون، دختر جوان تازه بال و پر درآوردهای بود که انگلستان کسلکننده را مورد تمسخر قرار داده و با مکس ارنست به مکزیک گریخت. خانوادهاش او را که در کودکی بسیار سرکش بود، پریم صدا میزدند. او بونوئل را با حرکات عجیب و غریبش مجذوب خود کرد و سرآخر به یک جادوگر تیزبین زیرک تبدیل شد که مرگ را دست میانداخت و تحریکش میکرد که او را با خود ببرد. کرینگتون خوششانس است که چنین خاطرهنویسی پیدا کرده است.
در «راویلیوس و شرکا: طرح دوستی»، نوشته اندی فرند داستانی جدیتر اما از لحاظ اجتماعی شومتر برای گفتن دارد. نقاشیهای آبرنگ و حکاکیهای روی چوب اریک راویلیوس و جمعی از دوستان او ازجمله ادوارد باودن کمک کردند تا «هویت گرافیکی» در دهه ۱۹۳۰ برای بریتانیا شکل بگیرد. حکایت ساده و دیدگاه روستایی آنها به کشورشان یادآوری میکند که بریتانیای کبیر به انگلستانی کوچکی تبدیل شده که به معنای واقعی کلمه از دنیای مدرن دور نگه داشته شده است.
«نقاشیهای پروست» از اریک کارپلز را میتوان یک ضمیمه بصری برای رمان پرپیچوخم «در جست جوی زمان از دست رفته» دانست؛ ضروری برای علاقهمندان او و در عین حال وسوسهانگیز برای جستوجوگران غیرجدی. زیرا ذهن پروست یک گالری چندجانبه از تصاویر است که به عنوان منبع شخصیتها و مناظر از آن استفاده میکرد.
«ایزنشتاین روی کاغذ» از نائوم کلایمن، کمی جاسوسی ذهنِ کارگردان بزرگ اهل شوروی را میکند. کتاب طرحهای ایزنشتاین آنچه را که او «مونتاژ» مینامید، رمزگشایی و سناریوهایی را که جرات نداشت در فیلمهایش بگذارد فاش میکند. اگر همیشه برایتان سوال بوده که چرا شکسپیر نمیگذارد ما داخل اتاقی را ببینیم که در آن مکبث دانکن را میکشد، به نسخه خیالی ایزنشتاین از این صحنه ممنوعه نگاه کنید.
در کتاب «پروژه هنرمند: هنرمندان وقتی به یک اثر هنری نگاه میکنند، چه میبینند»۱۲۰ هنرمندان برجسته معاصر درباره مجموعهای از آثار مهم موزه هنر متروپولیتن نیویورک و تاثیری که از آنها میگیرند، صحبت میکنند. انتخابها و تفاسیر این هنرمندان بیاندازه جذاب است؛ در اینجا اعتقاد پروست به اینکه هنر حقیقت را چند برابر میکند بارها به ما ثابت میشود و ما را قادر میسازد تا جهان را از درون سر فرد دیگری ببینیم.