به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ متن زیر یادداشتی از محمدجواد غلامرضا کاشی استاد دانشگاه علامه طباطبایی است که در ادامه می خوانید؛
رئیس جمهور آمریکا، بیت المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت. این تصمیم معنایی جز آن ندارد که فلسطینیان بپذیرند خواب و خیال تشکیل یک کشور مستقل را برای همیشه فراموش کنند. آنها باید فراموش کنند ملتی هستند و حق تشکیل کشور دارند. آنها شهروندان کشور اسرائیل نیز محسوب نمیشوند. فلسطینیها، باید بپذیرند که قلمرو اسرائیل، جای زندگی آنها نیست. باید بپذیرند آوارگی تقدیر گریزناپذیر آنهاست. فلسطینیها باید بپذیرند بقاء اسرائیل، نفی تام و تمام موجودیت و هستی آنهاست. باید واقعیت قدرت جهانی را بپذیرند. بپذیرند که جهان جدید و ساختار مسلط قدرت در آن، تحقیر، انحلال و مرگ آنها را رقم زده است. آنها مذاکره کردهاند، برای کسب اقل حقوق خود تسلیم شدهاند، اما نتوانستهاند شتاب رشد و گسترش اسرائیل را کنترل کنند.
با این همه رئیس جمهور آمریکا اعلام کرده همچنان پیگیر صلح مرضیالطرفین است. شخصیتها و نهادهای بینالمللی نیز خواهان حفظ آرامش شدهاند.
آنچه روز گذشته اتفاق افتاد، سکانسی از یک فیلم شصت هفتاد ساله است. اسرائیل با هدف نابودی تام و تمام یک ملت هر روز یک گام به پیش میگذارد، به تدریج از سوی قدرتهای جهانی تایید میشود، بعد طرفین به آرامش دعوت میشوند، اگر بخشی از فلسطینیها دست به خشونت بزنند به عنوان تروریست، بی تربیت، آشوب افکن و خرابکار از طرف نهادها و حتی روشنفکران غربی محکوم میشوند. رهبران اسرائیل تظلم خواهی میکنند و جهانیان را به همدردی فرا میخوانند.
در این بازی پر از فریب و ستم، برای فلسطینیهای نگون بخت، چه راه حلی جز اعمال خشونت باقی میماند؟
مهم نیست اعمال خشونت چقدر به نتیجه خواهد رسید، مهم این است که خشونت طبیعیترین واکنش یک ملت در مقابل وضعیتی است که نابودی تام و تمام خود را تجربه میکند. هنگامی که از یک ملت خواسته میشود، همراه با نابودی خود، از واکنش طبیعی هر جانداری در مقابل مرگ هم خودداری کند، از آن حرفهای شگفت است که اوج ریا و فریب سیاست امروز را بر ملا میکند.
آنها که همه جا از سیاست انساندوستانه و عاری از خشونت دفاع میکنند، لطفاً توضیح دهند، چه امکان عقلانی برای حیات سیاسی ملت فلسطین وجود دارد؟
برای گروهی که نادیده گرفته شده، تحقیر شده، و چشم اندازها همه حاکی از مرگ و انحلال است، خشونت تنها انتخاب وسوسه انگیز است. وقتی سیاست عقلانی و متکی بر منطق و محاسبه، دلالتی جز پذیرش محتوم مرگ ندارد، خشونت تنها مصداق عقلانیت سیاسی است. خشونت برای چنین گروهی راهگشا هم نباشد، دست کم امکانی برای مرگ شرافتمندانه است. این داستان تلخ مردم فلسطین طی هفتاد هشتاد سال گذشته است.
با چه زبانی باید برای نسل جدید سخن گفت تا باور کنند مردم ایران نیز پس از اشغال ایران توسط متفقین و پس از کودتای بیست و هشت مرداد همین احساس را داشتند. چگونه باید سخن گفت تا باور کنند هیچ گاه این شانس برای مردم این سوی جهان وجود نداشته که مثل مردم انگلیس و آمریکا دنیای مدرن را تجربه کنند؟
متاسفانه در تقابل با کلیشههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی، در یک تله فانتزیک افتادهایم. آمریکاییها اگر ریاکارانهترین و جنایتبارترین چهره خود را در این منطقه به منصه ظهور رسانده باشند، باز هم میگوییم آمریکا یک گاو وحشی است بهتر است به جای آنکه به شاخش بچسبیم و به خودمان آسیب برسانیم، به پستانهایش بچسبیم و کسب منفعت کنیم. حاضر نیستیم به تجربه گذشته خود و تجربه دیگران در این منطقه از عالم رجوع کنیم و ببینیم ما مستمراً تحقیر شدهایم. نادیده گرفته شدهایم. اگر مردم و مبارزان ایرانی سرکوب شدند، هر دو پادشاه پهلوی نیز به نحوی تحقیر شدند. هر دو در سالهای آخر حاکمیتشان تلاش کردند خود را از زیر بار تحقیر نجات دهند و هر دو شکست خوردند: رضاشاه تلاش کرد از زیر بار تحقیر انگلیسیها خود را نجات دهد و و محمد رضا، از زیر بار تحقیر آمریکاییها.
سیاستهای آمریکا در این منطقه با تعارضات لاینحلی مواجه است. مهمترین مصداق آن مساله اسرائیل بوده است. چهره ریاکارانه و به ظاهر بی طرفانهای اتخاذ کرده تا همیشه منافع اسرائیل را تعقیب کند و مردم این منطقه را تحقیر.