به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ افتتاحیه همایش دانشگاه اخلاق مدار، صبح امروز همراه با سخنرانی غلامحسین ابراهیمی دینانی، چهره ماندگار فلسفه و احد فرامرز قراملکی، استاد فلسفه دانشگاه تهران در تالار علامه امینی دانشگاه تهران برگزار شد.
اخلاق دوره تمدن اسلامی بر اساس اخلاق ارسطویی است
ابراهیمی دینانی در آغاز سخن این پرسش را مطرح کرد که آیا اخلاق از دانش بر می آید یا دانش مترتب بر اخلاق است؟ دانش بر اساس اخلاق استوار است یا برعکس؟
وی ادامه داد: همه می دانند اخلاق چیست، ولی در واقع هیچ کس نمی داند که اخلاق چیست. جامعه بشری بر اساس اخلاق ارسطویی ۲۵۰۰ سال است که شکل گرفته است. حتی اخلاق در دوران اسلامی هم بر اساس اخلاق ارسطویی است. ارسطو ۴ فضیلت اخلاقی را بر می شمارد که مدار همه اخلاقیات است؛ یعنی شجاعت، حکمت، عفت و عدالت.
وی گفت: بشر چون از فرشته و حیوان ساخته شده غالباً به سمت افراط و تفریط می رود و ارسطو می گوید باید در انسان تعادل ایجاد کرد.
وی سپس این ۴ فضیلت اخلاقی را تعریف کرد و گفت: عفت حد وسط شهوت رانی و ترک تأهل است. اسلام هم می گوید النکاح سنتی و از طرفی شهوت رانی را مذموم می داند، اما مسئله اینجاست که حد وسط و اعتدال چیست؟
وی صفت شجاعت را اینگونه تعریف کرد: بعضی انسان ها ترسو و جبون هستند. بعضی آدم ها هم متهور، بی باک و کله خراب هستند. هر دوی این صفات مذموم است، حد وسط اینها شجاعت است.
عدالت در ردیف سایر فضایل اخلاقی نیست
دینانی در تعریف حکمت به این نکته اشاره کرد که: کنجکاوی فضولانه موجب رسوایی می شود و از طرفی به دنبال دانش نبودن موجب حماقت خواهد شد. در این مسئله هم حد وسط مطلوب است که همان حکمت است.
وی افزود: امروز ما دچار کنجکاوی فضولانه هستیم. مصداق این کنجکاوی در گوشی های موبایل ما دیده می شود. وقتی که در یک جمع نشستیم همه سر در موبایل خود دارند و مشغول کنجکاوی هستند.
وی درباره فضیلت اخلاقی عدالت گفت: نقدی که به ارسطو وارد است این است که عدالت در ردیف سایر فضایل اخلاقی نیست. به عبارتی عدالت قسیم اینها نیست، بلکه مقسم است.
غزالی کوشید اخلاق اسلامی بسازد
وی به اخلاق در دوران اسلامی اشاره کرد و گفت: همین ۴ صفت ارسطو در اخلاق اسلامی هم مدار است. غزالی دانشمند بزرگ جهان اسلام که به اخلاق ارسطو اشکال داشت، کوشید که اخلاق اسلامی بسازد. احیای علوم الدین و کیمیای سعادت از آثار اوست، اما آیا او در ساختن اخلاق اسلامی موفق بود؟ خیر. ظاهراً خودش هم فهمید که موفق نبوده است.
اخلاق به فرد تعلق دارد یا به جامعه؟
دینانی با بیان این سوال که اخلاق به فرد تعلق دارد یا جامعه؟ ادامه داد: آیا اگر انسان در غاری مثل غار افلاطون متولد شود و در همان جا زندگی کند و در همان جا بمیرد، برای این آدم اخلاق معنی دارد؟ این خودش یک مسئله است که اخلاق به فرد تعلق دارد یا به جامعه؟
وی در تشریح همین مسئله گفت: اخلاق از خُلق می آید. هم خانواده و هم ریشه خُلق، خَلق است. کل جهان خَلق است. خَلق و خُلق از یک ماده اشتقاق پیدا کردند. خَلق صورت است و خُلق معنی، اما بررسی خُلق دشوارتر از بررسی خَلق است.
اخلاق دو زیربنا دارد؛ منطق و صدق
وی این سوال را مطرح کرد که آیا خُلق بر دانش استوار است و منطق می خواهد و گفت: نظر من این است که اخلاق، منطق می خواهد. اخلاق دو زیربنا دارد؛ منطق و صدق. شرطی شدن که پابلوف مطرح می کند با اخلاقی بودن متفاوت است. اخلاق بر اساس آگاهی است.
اخلاق جنبه عملی دارد
وی سپس به تقسیم بندی عقل به عملی و نظری اشاره کرد و گفت: عقل نظری می گوید دو به علاوه دو مساوی است با چهار. شمر و سلمان هر دو بر این واقعیت صحه می گذارند، اما اخلاق به طور ذاتی عملی است و نظری نیست. عدالت خوب است یعنی باید عادل باشم. ظلم بد است یعنی نباید آن را انجام دهم. این یعنی اخلاق جنبه عملی دارد. اگر به زبان روز بخواهم صحبت کنم می گویم عقل تکنیکی و عقل اخلاقی. ما سراپا درون تکنیک هستیم. تکنیک ولیده عقل است اما تکنیک نمی گوید چه اخلاقی باید داشته باشم و نمی گوید چگونه باید زندگی کنم. فقط می گویم این هست و این نیست. اما عقل اخلاقی سخن دیگری دارد و می گوید چگونه زندگی کن.
دینانی به یکی از آیات قرآن اشاره کرد و گفت: «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ» بر اساس این آیه شنیدن مهمتر است یا تعقل؟ تفسیر من این است که نسمع اخلاق است و نعقل دانش و آگاهی.
وی با بیان اینکه چهارصد سال از تمدن مدرن غرب می گذرد، افزود: دکارت می گوید من می اندیشم، پس هستم. همین یک کلمه او چهره جهان را عوض کرده است. من هم می خواهم سخنی به این حرف دکارت اضافه کنم. آدمی اگر اندیشه ای نداشته باشد، نیست اما اگر دارای اخلاق نباشد، انسان نیست. وجود دارد اما دیگر انسان نیست. امروز آدم هایی را در عرصه سیاست دنیا می بینیم که فاقد فضیلت های اخلاقی هستند. کشورشان بزرگترین قدرت دنیا است اما حرف های خنده دار می زنند.
دینانی با اشاره به معضلی که این روزها در جوامع علمی مد شده است، گفت: امروز همه چیز را تقسیم بندی می کنند. می گویند اخلاق حرفه ای، اخلاق تجارت، اخلاق شهر، اخلاق بازار، اخلاق غرب، اخلاق شرق و... اما اول باید دید مقسم چیست. اول باید دید اخلاق چیست. البته امروز مصداق را با قسم اشتباه می کنند. حتی فلاسفه هم اشتباه کرده اند. فیلسوفی بزرگی به نام ویتگنشتاین می گوید من معنا را از مصداق می گیرم، در حالی که ما باید اخلاق را از آگاهی بگیریم. اول باید آگاه شویم تا اخلاقی باشیم.
وی افزود: در تقسیم بندی عقل نظری و عملی هم باید آن عقلی که مقسم عقل نظری و عملی است را بشناسیم. آن عقل مبنای اخلاق است.
اخلاق را نفهمیدنی کرده ایم
در ادامه احمد فرامرز قراملکی، سخن خودش را با این جمله آغاز کرد: مشکل اخلاقی جامعه ما این است که اخلاق را نفهمیدنی کرده ایم و چون نفهمیدنی کرده ایم، بداخلاقی هایمان را توجیه می کنیم.
او درباره راه مواجهه با بداخلاقی ها گفت: یک جواب معروف در میان مدیران این است که «قانون می آوریم»، اما تردیدهایی درباره الزامات قانونی وجود دارد. اول اینکه خود قانون آیا منصفانه است؟
الزامات قانونی خود دچار تردید است
وی ضمن نقد سازوکار ارتقاء اساتید گفت: باید ببینیم آیا بند ۶ آئین نامه ارتقاء اساتید خودش اخلاقی است یا خداییِ انسان روی زمین است. تردیدهای دیگری درباره الزامات قانونی وجود دارد از جمله اینکه آیا شیوه اعمال این قانون ها اخلاقی است؟ دور زدن قانون را چه می کنیم؟ آیا الزام قانونی گام نخست است؟
وی افزود: ما با یک معضل مواجه هستیم که می گوییم «یا باید پند و نصیحت کنیم، یا الزام قانونی بیاوریم». علت گرایش به قانون گذاری در زمینه اخلاق «پندانگاری اخلاق» است.
وی سخنان دینانی در زمینه تقسیمات اخلاق حرفه ای را غیر منصفانه دانست و گفت: اخلاق حرفه ای، دانش تشخیص، پیشگیری، درمان و رشد اخلاقی است. ما نمی توانیم هیچ گاه تعریف ثابتی از اخلاق داشته باشیم. اخلاق در یک فرآیند تاریخی ساخته می شود. بشر، خرد و اخلاق را در درون خود می یابد لذا نمی توان تعریفی از آن ارائه داد.
باید نظام سنجش اخلاقی بسازیم
قراملکی به لزوم تدوین سازوکار اخلاقی برای پیشگیری از معضلات اخلاقی اشاره کرد و گفت: ما باید نظام سنجش اخلاقی را بسازیم. سنجش اخلاقی یعنی سنجش نظام مند یک سیستم یا فرآیند بر پایه شاخص های اخلاقی برای شناخت و تحلیل انتقالی وضعیت اخلاق به منظور بهبود بخشیدن به شاخص های اخلاقی.
وی برای تأکید بر ضرورت تدوین سازوکار سنجش اخلاقی مثال زد: آیا سازوکار اخلاقی در آئین نامه ارتقاء اساتید، اخلاقی است؟ بعید به نظر می رسد. آئین نامه ها، اساتید را به سمت مفاسد اخلاقی مانند کتاب سازی و سرقت علمی می کشانند. نظام های حرفه ای اخلاقی در این زمینه می تواند بر زیست اخلاقی موثر باشد. امروز اعضای هیئت علمی برای گرفتن رتبه علمی دچار ذلت می شوند و همین منشاء بسیاری از بی اخلاقی ها است. این موجب می شود که کسی مثل دکتر شفیعی کدکنی که می خواهد اخلاقی باشد، دانشگاه را رها کند.
وی پیشنهاد داد: مبنای ارزیابی اخلاق در دانشگاه می تواند به شکل سند جامع اخلاق دانشگاه تدوین شود و نتایج گوناگونی مانند انطباق، رخنه و ساختار مجدد را مدیریت کند.