فرهنگ امروز/ آرش نصیری:
هسته اصلی این یادداشت، نه صرفا تعریف از کار بزرگ و موفق همکاران سایت موسیقی ما که لزوم پروبال دادن به نهادهای ریشهدار بخش خصوصی و رفع موانع موجود برای هرچه بهتر برگزار کردن برنامههایی ازایندست است. در همین یادداشت، علاوه بر محاسن، برخی اشکالات این جشن هم گفته خواهد شد.
نهال کوچکی که چهار سال قبل با عشق و امید تعدادی از جوانان (البته باتجربه) همصنف ما کاشته شده بود، حالا چهارساله است که از همان سال اولبار داده و سالبهسال بارش بیشتر میشود.
«موسیقی ما» برندی در موسیقی ماست و این برند شدن، هم مرهون نخستین بودن است و هم کار مداوم و پیوسته. بیشتر از ١٠ سال قبل، چند جوان بیستوچندساله، با عشق و علاقه به موسیقی کار خود را آغاز کردند و کمکم از فضای غیر عمیق سالهای اولیه فاصله گرفتند و با اضافه کردن روزنامهنگاران باتجربه و حرفهایتر و پرداختن به جنبههای جدی و حرفهای انواع موسیقی، خود را در سطح متعادلی حفظ کرده بالا آوردند.
کسانی که کار آمادهسازی یک پکیج (برنامه، مجله، کتب یا هر مجموعه دیگر) برای موسیقی را انجام دادهاند میدانند که چقدر سخت است کار کردن در زمینههای مختلف و متنوع موسیقی و برقرار کردن تعادل بین سبکها و آدمهای مختلفی که بعضا، کنار هم قرار گرفتنشان از غیرممکن هم سختتر است. بچههای موسیقی ما این کار را کردند.
صحبت در مورد جزییات این کار و شرح ماجرایی که رفت بحث مفصلی است و بهتر است بپردازیم به آنچه بهانه نوشتن این یادداشت است. چهارمین جشن سالانه موسیقی ما. آنچه در مقدمه آمد هم برای این بود که بدانیم پشت آن جشن نخستین چه پشتوانهای بود و این چهارمین شدن هم بیآن پشتوانهها و تجربیات بعدش ممکن نبود و نیست.
معجزه جشن اول موسیقی ما، کنار هم قرار گرفتن بزرگان و ستارهها و دستاندرکاران همه سبکهای موسیقی بود. قبل از آن به نظر میرسید این امر ممکن نیست، چون اصلا اتفاق نیفتاده بود. تنها جشنهای بزرگ برای موسیقی، عمدتا جشنهای افتتاحیه و اختتامیه موسیقی فجر و بعدا جشنهای خانه موسیقی بود که در آنها، غیر از اهالی موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی کلاسیک، دستاندرکاران انواع دیگر موسیقی اساسا به رسمیت شناخته نمیشدند. نخستین جشن بزرگی که در آن بسیاری از بزرگان موسیقی در کنار ستارههای موسیقی پاپ و راک و همه انواع موسیقی نشستند، جشن اول موسیقی ما بود و این روال تداوم پیدا کرد.
در دنیای پیشرفتهتر این کار هر سال، راحت و بارها اتفاق میافتد و مثلا در گرمی، ستارههای جوانپسندانهترین سبکهای موسیقی روز، در کنار استادان بزرگ موسیقی حضور دارند و همه انواع موسیقی در یکشب اجرا یا پخش میشود، اما اینجا این اتفاقات سخت میافتاد و هنوز هم بهندرت میافتد؛ مثلا جالب است که یکی از عمدهترین شکایات تنی چند از هنرمندان موسیقی کلاسیک و سنتی از آخرین برنامه جشن موسیقی ما، اجرای گروه موسیقی کاکوبند در ابتدای برنامه بود. گو اینکه کاکوبند هم زیادتر از حد لازم اجرا داشتند و این اجرایشان هم بهترین اجرایشان نبود، اما بههرحال آنها در کاری که انجام میدهند موفق هستند و هنرمندان گرامی دیگر باید بپذیرند که آنها هم بخشی از بدنه متنوع جامعه موسیقی هستند.
جدا از برخی اختلافات شخصی بین آدمها، آرتیستها اکثرا عاشق سبککار خودشان هستند و معمولا صبوری شنیدن سبکهای دیگر را ندارند. جدای از اینها مسائل دیگر هم هست و همه اینها دستبه دست هم میدهد تا جمع شدن این هنرمندان در یک برنامه واحد مشکل باشد. در جشنهای موسیقی ما این مهم انجام شد و تابوهایش شکست. از همان برنامه اول، در ردیف اول بزرگان موسیقی اصیل ایرانی نشسته بودند و ستاره جوان موسیقی پاپ، مرتضی پاشایی اجرا کرد و ستاره دیگر پاپ، مهدی یراحی جایزهاش را از دست استاد فخرالدینی گرفت و بر دستانش بوسه زد. از آنطرف، ستارههای پاپ هم دانستند که بزرگان و استوانههای موسیقی ایران چه کسانی هستند و همه اینها نتیجه این گردهماییهاست. البته اینها تبعات و مشکلات و حتی ایراداتی هم دارد اما فوایدش بسیار بیشتر است از ایراداتش. این فواید با برگزاری برنامهای ازایندست به دست میآید. برنامههایی که بدون جانبداری از دسته یا گروهی، گزارشی باشد از ماهیت وجودی کلیت موسیقی ما بدون هرگونه قضاوت.
جلوههایی مثل فرش قرمز، حضور در برابر عکاسان همه خبرگزاریهای کشوری، حضور در کنار هم زیر یک سقف، تنوع آدمها و سبکها و سن و سال، سنتهایی مثل جایزه گرفتن، جایزه دادن، نقد شدن و... همه اینها بهمرور فراگیرتر میشود و در جشنهای غیردولتی و نهادهای مردمی که در فضای آزاد شکل میگیرد اینها تاثیرگذارترند. گو اینکه پیشازاین جشنوارههای موسیقی فجر، جشن خانه موسیقی و... برگزار میشد اما این جشن، با مقدمات قبل از آن و حضور فراگیرتر انواع موسیقیهای دیگر و ستارههای موسیقی پاپ و راک و بالاتر از همه، دولتی نبودن، یک نقطه عطف در موسیقی است.
اما جشن چهارم موسیقی ما هم مثل هر برنامه دیگر خالی از نقص نبود و عمدهترین آنها مربوط به مجری برنامه بود. سیامک انصاری، هنرمند محترم و درجه یکی است اما شاید تجربه اجرا در حضور اینهمه بزرگ جامعه موسیقی چیز دیگری است و تجربه اجرا در جمع بزرگان سینما چیز دیگری. کسی که مجری چنین برنامهای میشود باید با افرادی که درصحنه حاضر میشوند آشنا باشد و مناسبات و روابط آنها و بعضا حتی پیشینهشان را بشناسد و گاهی، لابهلای این رفتوآمدها، نکتهای بگوید و کاری بکند که نمک برنامه و تلطیفکننده آن باشد. مجری چنین برنامهای، کارگردان اصلی صحنهای ست که تماشاگران دارند میبینند. نمیشود بانوی پیانوی ایرانی، فخری ملکپور روی صحنه باشد و چیزی از پیانو و استاد بزرگ این بانو، مرتضیخان محجوبی نگوید. یا مثلا آیین، یگانه پسر استاد زندهیاد پرویز مشکاتیان روی صحنه بیاید تا جایزه آلبوم طریق عشق را بگیرد که حاصل همکاری پدر و پدربزرگ اوست و مجری اصلا نداند اینکه میآید جایزه را بگیرد کیست. اینها همان چیزهایی ست که باعث میشود نواقص دیگر برنامه و ضعفهای احتمالی دیگر ازجمله صدای نامناسب سالن، کمتر به چشم بیاید.
همچنین طراحی دکور این برنامه کار یکی از مطرحترین طراحان تئاتر ایران یعنی سیامک احصایی و کار زیبایی بود اما تناسب این طراحی با مونیتوری که وولهها در آن پخش میشد خیلی مناسب نبود و حتی بعضی از قسمتهای مونیتور ماسکه میشد.
ایراد مهم دیگر صدای سالن بود که البته مشخص است مربوط به سیستم خود تالار وحدت است، اما میشد از قبل با تمهیداتی این مشکل را برطرف کرد تا در لحظه ورود، مجری با میکروفن قطعشده وارد صحنه نشود. البته این مشکل زود رفع شد اما کلیت صدای سالن تا پایان برنامه در وضعیت چندان مطلوبی نبود.
انتخاب اجراها هم ازجمله عوامل مهم دیگر بود. کاکوبند گروه خوبی است و بنده شخصا از علاقهمندان این گروه هستم اما موسیقی آنها مخاطب خاص دارد و کسی که موسیقی آنها را نپسندد، قطعا اذیت میشود. اغلب این اذیتشوندگان هم در ردیفهای جلو نشسته بودند؛ بزرگانی که سالها موسیقی لطیف کلاسیک و سنتی ایرانی شنیدهاند و موسیقیهایی با سروصدای زیاد اذیت اذیتشان میکند. من اگر تصمیمگیرنده بودم در ابتدای برنامه اجرای دکتر محمد اصفهانی، بهروز صفاریان و گروهشان را میگذاشتم یا حتی داماهی را و کاکوبند را برای اجرای انتهایی در نظر میگرفتم. حتی یک اجرای پیانوی ساده توسط یکی از نوازندگان درجه یک میتوانست شروع مناسبتری برای برنامه باشد تا همه حاضران در سالن از آن لذت ببرند و ارتباطشان با برنامه قطع نشود.
گفتنیها بسیار است و شاید بشود بازهم این کار را نقد کرد و به آن ایرادات ریز دیگری هم گرفت اما اصل مهم همان است که در بخشهای مختلف این یادداشت آمد. این جشن با همین نقدها هم کار بزرگی بود و تداوم آن و پروبال دادن به این کارها حتما بسیار مفید برای موسیقی است. مخصوصا اهالی موسیقی و بزرگان باید با تشویق این اقدام و اقدامات دیگری ازایندست، فضا را برای استقلال بیشتر موسیقی از دولت و نهادهای دولتی مهیاتر کنند چرا که راه اول و آخر برونرفت موسیقی و هنر از وضعیت موجود همین کارهای مستقل و بزرگ است.
نقدهایتان را به آنها بگویید و برایشان بنویسید، اما به ریشه کاری نداشته باشید. این نهال چهارساله قطعا میتواند میوههای بهتری هم داشته باشد.
مدیر و مجری برنامه هزار صدا
روزنامه اعتماد