به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در ادامه سلسه نشستهای اندیشه معاصر مسلمین که از سوی «المرکز الاسلامی للدراسات الاستراتیجیة» وابسته به عتبه عباسیه، برگزار میشود، چهارمین نشست تحت عنوان نقد و بررسی کتاب «نقد عقل اخلاقی محمد عابد الجابری» در بیت مرحوم آیت الله العظمی حائزی یزدی(ره) با سخنرانی ادریس هانی، اندیشمند مغربی و نویسنده صاحب نظر در حوزه اندیشه معاصر، برگزار شد.
ادریس هانی در آغاز نشست به معرفی کتاب «نقد العقل الاخلاقی» جابری و جایگاه آن در پروژه «نقد عقل عربی» پرداخت و گفت: جابری در چهارگانه خود سیر تطور فکر و اندیشه را جستجو میکند و به دنبال نگارش نوعی تاریخ افکار است که بتواند محدودیت ها و همچنین توانایی های عقل عربی را مشخص کند. کتاب «نقد العقل العربی»، بخش چهارم و پایانی این پروژه است و جابری بعد از این کتاب، تحلیل مفاهیم قرآنی را در یک مجموعه چهارگانه دنبال کرده است.
وی در ادامه نقد عقل اخلاقی جابری را از دو جهت در ادامه نقد عقل سیاسی توصیف کرد: ۱ـ جابری از منظری سیاسی به عقل عربی می نگرد؛ ۲ـ نگارش کتاب نقد العقل الاخلاقی جابری در ادامه تأملات او در خصوص عقل سیاسی عربی نگارش یافته است؛ از این روی حتی زمانی که از منظومه ارزشها در عقل اخلاقی سخن می گوید، از منظری سیاسی به این قضیه توجه کرده و در نتیجه عقل سیاسی را بر سایر جنبه های فرهنگی عربی حاکم میکند.
ادریس هانی در ادامه درباره نسبت جابری و العروی اضافه کرد: در واقع پروژه «نقد عقل عربی» جابری در واکنش به پروژه فکری «عبدالله العروی» و نفی کامل میراث اسلامی در آن، شکل گرفته است و در واقع العروی زمینه شکل گیری پروژه جابری را فراهم آورد. جابری با رد دیدگاه العروی درباره نفی مطلق میراث اسلامی، معتقد است بخشهایی از سنت فکری و میراث عربی اسلامی، قابل استفاده و بلکه ضروری است. عقل های متعدد در جهان عربی – اسلامی وجود دارد، کدامین عقل به درد امروزین ما می خورد و مبتنی بر آن می توان به مدرنیته ورود پیدا کرد و مدرنیتهای عربی وجود آورد که غیر تقلیدی باشد.
وی در مجموع، نزاع بین العروی و جابری را بیشتر سیاسی ارزیابی کرد؛ به این معنی که جهت گیریهای سیاسی آن دو در اتخاذ مواضع فکریشان دخالت داشته است.
هانی همچنین با اشاره به نشستی که درباره نقد پروژه فکری العروی برگزار شده بود، دستهبندی سهگانۀ مطرح در آن نشست را درباره جریانهای فکری کشور مغرب مورد توجه قرار داده و جایگاه دکتر جابری را در آن مشخص کرد. از منظر وی، سه جریان معرفتی در مغرب فعال است: جریان «لیبرال»، جریان «سلفیه وطنی» و جریان «صوفیة»؛ بر اساس این دستهبندیِ جریانشناختی، محمد عابد الجابری جریان «سلفیه وطنی» را نمایندگی میکند؛ العروی نماینده جریان «لیبرال» محسوب میشود و طه عبدالرحمن به جریان صوفیه تعلق دارد.
هانی توضیح داد که تأملات متفکرانی همچون العروی، جابری و طه عبدالرحمن پاسخی به زمینههای تاریخی و اجتماعی است که در آن زیستهاند و از این نظرگاه این سه اندیشمند در هدف با یکدیگر مشترکاند و آن عبور از وضعیت عقب ماندگی و تأخر فرهنگی جهان عربی ـ اسلامی است، اما در استفاده از روش و ابزارهای لازم برای رسیدن به چنین هدفی از یکدیگر جدا میشوند.
وی همچنین در مورد نسبت جریان سلفی ـ ملی مغرب (سلفیه وطنی) با استعمار به این نکته اشاره کرد که آنان هر چند با استعمار مبارزه می کنند اما در مورد چگونگی فروریختن هیمنه استعمار و فائق آمدن بر آن، راه حلی ارائه نمیدهند.
ادریس هانی درباره مضمون کتاب «نقد العقل الأخلاقی» بیان کرد جابری در این کتاب، عقل اخلاقی را به «عقل اخلاقی عربی خالص» ، «عقل اخلاقی فارسی» و «عقل اخلاقی یونانی»، تقسیم کرده است.
او در مورد ارزش مرکزی هر یک از این عقلهای اخلاقی سه گانه، توضیح داد که به زعم جابری ارزش مرکزی عقل فارسی، «اطاعت» و ارزش مرکزی عقل یونانی«سعادت» و ارزش مرکزی عقل اخلاقی عربی« مروت» است که خود برآیند چندین خصلت و ارزش دیگر میباشد.
وی گفت: جابری در بحث از عقل اخلاقی یونانی، انتقال بی کم و کاست عقل اخلاقی و فکر یونانی ارسطویی به جهان اسلام توسط ابن رشد را ستوده و او را نقطه وصل بین ما و میراث یونانی معرفی کرده است.
ادریس هانی درباره تحلیل جابری در مورد عقل اخلاقی فارسی توضیح داد که از دیدگاه وی، عقل فارسی در دوران پایانی عصر اموی و توسط ابن مقفع (۷۵۶م) رواج یافت و به عقل عربی راه یافت. جابری معتقد است عقل اخلاقی فارسی مبتنی بر اصل «اطاعت» را به امتزاج دین و سیاست پرداخته است و ریشۀ آن به «اردشیر» و «انوشیروان » دو حکیم ـ پادشاه فارسی باز میگردد. همچنین جابری منتقد سرسخت عرفان و عرفا است و به غزالی به خاطر باطنیگری و اشعریگری او میتازد و او را آغازگر انحطاط در تراث و فرهنگ عربی سنی معرفی می کند.
هانی در مورد دیدگاه جابری درباره عقل اسلامی گفت: از دیدگاه جابری عقل اسلامی خالصی وجود دارد که البته عمیقتر از عقل بیانی عربی موجود در قبائل بدوی و در واقع تکمیل آن است و پیامبر اسلام(ص) زمانی که فرمودند که من برای تکمیل مکارم اخلاق امدهام، درصدد بنای یک سیستم اخلاقی جدید نبود، بلکه به تکمیل عقل اخلاقی عربی پرداخت.
ادریس هانی در پایان به ارزیابی دیدگاههای جابری پرداخت که میتوان به این صورت خلاصه کرد:
۱ـ دکتر هانی روش ساختارگرایی جابری در فهم عقل عربی و دست یافتن به مبانی عقل عربی را مورد پرسش و انتقاد قرار داد و گفت اگر وی مدعی است که میراث، فرهنگ و عقل عربی از طریق تحمیل آثار و نوشته هایی خارج از آن، به نسیان و فراموشی سپرده شده، پس چگونه امکان دارد که از طریق تحلیل و بررسی این آثار به اصطلاح «دیگری» و بیگانه، به تراث و عقل عربی خالص دست یافت؟!
۲ـ جابری در تحلیل مبانی تکوینی عقل عربی، از روش ساختارگرایی استفاده می کند و چون مفهوم اخلاق را خارج از سیاق های اجتماعی و تاریخی نمی داند، به تعدد مفاهیم و معانی درمورد اخلاق و عقل اخلاقی قائل است.
۳ـ هانی، جابری را به لحاظ توانایی فلسفی و درک تراث و سنت عقلی در جهان اسلام، در مرحله طفولیت ارزیابی کرد و بیان نمود: پروژه وی بیش از آنکه فلسفی و ناظر به مباحث معرفت شناسانه باشد، سیاسی است و سویه های ایدئولوژیکی دارد.
۴ـ هانی همچنین یادآور شد: متأسفانه جابری هیچگاه حاضر نشد کتاب های خود و دیدگاهش را در معرض نقد و بررسی اندیشمندان قرار دهد و نظر و رأی آنان هیچگاه برای وی اهمیتی نداشته است و باب گفتگو را با متقدین خود بسته بود. این رویکرد بسته جابری در حدی بود که حتی نقدهای جدی جورج طرابیشی در پروژه «نقدِ نقد عقل عربی» اصلا به این نقد ها اهمیتی نداد و هرگز حاضر نشد از دیدگاه خود دفاع کند.
۵ـ جابری آنگاه که از عقل شیعی صوفی و باطنی گری بحث میکند آن را به گونه ای را مطرح میکند که گویا اینها باعث و بانی بحران و راز عقب ماندگی جهان عرب شدهاند و این قضاوت وی ناشی از عدم درک درست وی از میراث فکری و عقلی شیعی است.
۶ـ نکته پایانی اینکه تفکیک سه گفتمان تحت عنوان یونانی، ایرانی و عربی به صورت خالص توسط جابری از مهمترین اشکالات وارد بر اندیشه جابری است؛ زیرا نمیتوان در میدان عمل و واقعیت، گفتمان ناب و خالصی را یافت.